كلمات كليدي : حبيب بن مظاهر، پيامبر(ص)، امام علي(ع)، امام حسن(ع)، امام حسين عليه السلام، كربلاء
حبیب فرزند مُظهر بن رئاب بن اشتر بن جخوان، جزو صحابه بوده و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را درک کرده است. نویسندگان کتب رجالی حبیب بن مظاهر را در عداد اصحاب حضرت امیر و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام دانستهاند. در تحریر طاووسی است که حبیب بن مظاهر مشکور است، یعنی پسندیده و ستوده و زاهد و با تقوی و وثیق است. حبیب بن مظاهر با دو یار دیرین خود میثم تمار و رُشیدی هَجَری در مکتب حضرت علی تربیت یافته و علم المنایا و علم البلایا و اسراری آموخته بودند.
چون معاویه درگذشت سران شیعیان سران کوفه مانند سلیمان بن صُرَد و مسیب بن نجَبَة و رِفاعَة بن شداد البَجَلی و حبیب بن مظاهر و دیگر شیعیان از مؤمنان و مسلمانان اهل کوفه برای امام حسین نامه نوشتند و آن حضرت را برای قیام علیه امویان به کوفه دعوت کردند که حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه در کوفه برای امام حسین بیعت میگرفتند.
حبیب روز عاشورا در مقابل لشکر ابن سعد که به حیطۀ امام حمله کردند، ایستاد و گفت: معاشر القوم، همانا به خدا سوگند بد مردمی هستند فردا پیش خدا قومی که بر خدا وارد شوند، در حالی که کشته باشند ذرّیۀ نبی او را و عترت و اهل بیت نبی او را و عابدان این شهر را، که از سحرگاهان به پا میایستند و خدا را فراوان ذکر میگویند.
مامقانی در ذکر حبیب در تنقیح المقال آورده:
«او را در شب عاشورا با زینب کبری سلام الله علیهما مکالماتی بوده است و از غایة جلالت او حکایت میکند».
کشی در رجال خود نقل کرده:
«حبیب جزو هفتاد نفری است که حسین علیهالسلام را یاری دادند و به کوههای آهن برخوردند و نیزهها و شمشیرها را با سینهها و صورتهای خویش استقبال کردند و بر ایشان پیشنهاد امان و اموال میشد و سرباز میزدند و میگفتند: ما را نزد رسول الله صلی الله علیه وآله عذری نخواهد بود، اگر حسین علیهالسلام کشته شود و ما آسوده بخوابیم، تا اینکه همگی در اطراف وی کشته شدند.»
گفتهاند: حبیب بن مظاهر اسدی در کربلا مزاح میکرد، زیدبنحصین همدانی، که او را سیدالقراء میگفتند، به وی گفت: اکنون ساعت خنده نیست، گفت: پس چه وقتی از این وقت به سرور سزاوارتر است؟ به خدا سوگند این شادی به خاطر آن است که اوباشان با شمشیرهایشان بر ما حملهور شدند، پس ما با حورالعین دست در گردن کنیم.
حبیب در سپاه حسین(ع) سردار ستون چپ بود و برای پذیرفتن دعوت مبارز هر لحظه آماده بود تا اینکه به جنگ با دشمن پرداخت و در حال جنگ اشعاری بدین مضمون میخواند:
«من حبیبم و پدرم مظهّر است، سوار میدان کارزار و جنگ برافروخته، شما نیرو و افراد خود را میشمارید و ما از شما باوفاتر و بردبارتریم، ما از جهت حجّت برتر و به حقیقت روشنتر و از شما باتقویتر و معذورتریم.»
پیوسته این اشعار را میخواند تا اینکه جمعی از لشکر دشمن را کشت. پس بدیل بن صریم عقفانی بر او حمله آورد و با شمشیر بزد و دیگری از تمیم حمله کرد و با ضرب نیزه او را بینداخت. آن مرد تمیمی از اسب به زیر آمد و سرش را از پیکرش جدا کرد. این قاتل سرانجام به دست قاسم پسر حبیب کشته شد و قتل حبیب بن مظاهر، حسین علیهالسلام را سخت متأثر کرد و فرمود:
«عندالله احتَسِبُ نفسی و حُماةَ اصحابی»
«نزد خدا حساب میکنم خود و حامیان اصحابم را.»