دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

احترام و سازش با خانواده

No image
احترام و سازش با خانواده

فضیلت سجده شکر

همت برای اصلاح سوء خلق ها

توصیه پیامبر صلی الله... به احترام در خانواده

توصیه امیرالمومنین به کار کردن برای آخرت

ذکر مصیبت

کلید واژه: سجده شکر- بداخلاقی- شکر نعمت- احترام در خانواده - آخرت- خدیجه کبری سلام الله علیها .

قال رسول الله ;صل الله علیه و آله : «هو شهر دعيتم فيه إلى ضيافة الله و جعلتم فيه من أهل كرامة الله أنفاسكم فيه تسبيح و نومكم فيه عبادة و عملكم فيه مقبول و دعائكم فيه مستجاب»[1].

  • دریغا که فصل جوانـی گذشتبه لهو و لعب زندگانی گذشت
  • دریغا که بی ما بسـی روزگار بـروید گل و بشـکفد نو بهار
  • کسـانی که از مـا بـغیب اندرند بیـاینـد و بـر خاک ما بگـذرند
  • چرا دل بر این کاروان گه نهیم که یاران برفتند و ما در رهیم
  • بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت بیاید که ما خاک باشیم و خشت
  • بـیـا تـا بـر آریـم دسـتـی ز دل که نتـوان بر آورد فردا ز گل

فضیلت سجده شکر

از سنت های پیامبر خدا سلام الله علیه وآله سجده شکر درموقع ذکر نعمت های الهی بود. پیامبر سلام الله علیه و آله سجده را خیلی دوست داشتند. سجده درجه اعلای تواضع و ادب و عبودیت است. عظمت خدا این قدر تجلی می کند که آدم با صورت به خاک می افتد. لذا برای غیر خدا سجده جائز نیست. سجده فقط مخصوص خداست. زمین را بوسیدن غیر از سجده است. وقتی به بارگاه معصومین مشرف می شویم، اگر زمین یا در بارگاه را ببوسیم اشکال ندارد.

همت برای اصلاح سوء خلق ها

امام در چهل حدیث می فرماید: نگو که من اخلاق های بدم را نمی توانم درستش کنم. اگر نشود صفات را عوض کرد، اخلاق را عوض کرد، انبیا بی خود آمدند. تمام این نمی شودها و نشدها همه حرف های شیطانی است. بشارت ها مال خدا و ملائکه است. معتاد قهاری بوده، هروئینی بوده، الان کوه نوردی می آید، از همه کوه نوردها جلو می زند. روی همه را هم کم می کند. با خدا همه چیز می شود.

می گویند: یک خلیفه ای مرض گل خوردن داشت. هر چه طبابت می کردند نمی شد. به یک عارفی گفت: چه کار بکنم؟ گفت یک جو غیرت مردانگی داشته باشی درست می شود. همین هم به غیرتش خورد و ترک کرد. گاهی با یک جو غیرت آدم می تواند رو بام دنیا برود.

توصیه پیامبر صلی الله... به احترام در خانواده

پیامبر ما حضرت محمد مصطفی سلام الله علیه و آله می فرماید: اگر سجده برای غیر خدا جایز بود، به خانم ها امر می کردم که به شوهرهاشان سجده کنند. یعنی خانم ها در مقابل شوهر خودشان تواضع بکنند. باز پیامبر فرمودند: من از همه شما به خانمم بیشتر می رسم. بهترین شما کسانی است که به خانواده هاشان بیش از همه برسند. در روایت داریم اگر کسی با بد اخلاقی خانمش صبر بکند، خدای متعال ثواب صبر ایوب پیامبر را در نامه اعمالش ثبت می کند. صبر ایوب ضرب المثل است. مال داشت، فرزند داشت، عزت داشت، همه چیز داشت. اما وقتی ابتلا آمد همه از بین رفتند. خانمش دختر حضرت یوسف بود. اسمش رحیمه بود. همسرش یک کمی موهایش را از شدت گرسنگی گرو گذاشت. هر بار که صبر می کند، خداوند ثواب صبر ایوب را مرحمت می کند. و اگر خانمی در مقابل سوء خلق و بد اخلاقی شوهرش صبر بکند، خداوند ثواب صبر آسیه را مرحمت می فرماید.

خدا را برای نعمت هایی که داده است، شکر بکنیم. داده های خدارا ببینیم. نداده های خدا هم جای شکر دارد. قطع نخاعی های هستند که بیست، سی سال است که از جا نتوانستند بلند شوند. یک کسی می گفت: من در بیابان میرفتم مهمان خیمه ای شدم، دیدم خانم از نظر خلق و صورت مثل پاره ماه است. اما شوهرش سیاه و گرفته و بد قیافه و تند و بد اخلاق و ناجور است. تعجب کردم، به خانم گفتم: تعجب می کنم که تو با این همه اخلاق زیبا و صورت زیبا گیر این آقا افتادی. گفت: حدیث داریم الایمان نصفان نصفه شکر نصفه صبر نصف ایمان شکر است و نصفش هم صبر است. من نگاه می کنم خدا این همه زیبایی به من داد است. می گویم: الهی شکر. شوهرم را نگاه می کنم صبر می کنم. خدا به وسیله این شوهر ایمان من را کامل می کند. آن هم اگر خودش را نگاه بکند صبر بکند، خانمش را نگاه بکند، شکر بکند. آن هم ایمانش کامل می شود.

توصیه امیرالمومنین به کار کردن برای آخرت ;

امیرالمومنین سلام الله علیه می فرماید: «بقیة العمر لاقیمة لها» بقیه عمر قیمت ندارد. برای دنیا کار کردن بس است دیگر. دیگر بیاییم برای آن ور رود خانه کار بکنیم، پل بسازیم، کارهای خیر بکنیم، استغفار بکنیم. در بقیه عمر می توان تمام چاله های گذشته را پر کرد. اگر کسی بقیه عمر را بتواند کارهای خوب بکند، خدا تمام اشتباهات گذشته اش را خط می کشد. ولی اگر بقیه عمر گذشته را اصلاح نکرد، خدا هم گذشته هایش را می گیرد هم بعدی هایش را می گیرد.

ذکر مصیبت

روز وفات مادر بزرگوارمان حضرت خدیجه است. هشتاد هزار تار شتر غیر از طلا و نقره و ملک و املاک داشت. خیلی ثروتمند بود. خیلی از اشراف برای خواستگاری صف بسته بودند. اما با کسی که هنوز هیچ سمتی نداشت. بیست و پنج سالش بود. یتیم بود. خانه و سرمایه نداشت. پست و مقام ظاهری نداشت، ازدواج کرد. پیامبر در شب ازدواج، حتی خانه اجاره ای هم نداشت. حضرت خدیجه زانو زد، عرض کرد: آقا جان، خانه، خانه شماست. اموال من، اموال شماست. من هم کنیز شما هستم. همه مدیون زحمت های این خانم هستیم. پیامبر سلام الله علیه و آله هم خیلی علاقه به این خانمش داشت. می فرمود: خدیجه، خدای متعال روزی چند بار برای تو به ملائکه مباحات می کند. تو این قدر پیش خدا عزیزی هستی. واقعا عزیز کرده خدا بود. شما کجا سراغ دارید یک آقایی بعد از گذشت چندین سال از وفات همسرش بنشیند مثل ابر بهار برای خانمش گریه کند. برای حضرت خدیجه گریه می کرد. بعضی از همسرای پیامبر سلام الله علیه و آله می گفتند: یا رسول الله سلام الله علیه و آله ما هستیم، ما جوانیم، او مسن بوده که با شما ازدواج کرده است. فرمودند: دیگر مثل خدیجه کی پیدا می شود. مردم من را تکذیب کردند، او به من ایمان آورد. روز مبعث گفت: ای پیامبر من جلوتر از این به شما ایمان آوردم. الان اظهار می کنم. مردم مکه من را رها کردند ولی خدیجه من را کمک کرد. این خانمی که در ثروت و ناز نعمت بزرگ شده بود در شعب ابوطالب گرسنگی شدید کشید. که در همان جا هم فوت کرد. بعد از خدیجه حضرت ابوطالب هم از دنیا رفت. پیامبر سلام الله علیه و آله آن قدر محزون شد که آن سال را سال حزن نامید. جبرئیل نازل شد که یا رسول الله سلام الله علیه و آله دیگر در مکه یاوری نداری. باید ;به مدینه هجرت کنی. بعد از شش هفت سال با کلی زحمت و فشار پیامبر مکه را فتح کرد. وقتی سران مکه مغلوب شدند، هر کدام گفتند: آقا به خانه ما تشریف بیاورید. اما پیامبر ما به قبرستان ابوطالب کنار قبر خانم شان رفتند. و در آنجا خیمه زندند و سه روز ماندند. قلب پیامبر سلام الله علیه و آله قلب خدایی است. آن قلب را کسی تا خدایی نشود، نمی شود به خودش جلب کند. خیلی بانوی بزرگویی بوده است.

پیامبر خدا سلام الله علیه و آله در روزه وفاتش کنار بسترش نشسته بودند. و به وصیت های این خانم گوش می داند. وصیت اول من این است که یا رسول الله سلام الله علیه و آله اگر من به شما کوتاهی کردم، من را حلالم کن. فرمود: شما نهایت گذشت و ایثار را کردی، من از شما راضی هستم. وصیت دوم: یا رسول الله سلام الله علیه و آله یک دختر پنج ساله بعد از من می ماند. یا رسول الله سلام الله علیه و آله بعد از من به فاطمه ام محبت بیشتر کن. جای خالی مادرش را پر کن. فرمود: چشم باشد. وصیت سوم: من خجالت می کشم به شما بگوییم. به دخترم فاطمه می گویم، به شما بگوید. پیامبر خدا سلام الله علیه و آله از اطاق بیرون رفتند. عرض کرد: دخترم من از قبر می ترسم. (حضرت خدیجه ای که خدا به او مباحات می کند. پیامبر عاشقش است. می گوید: از تنگی و تاریکی قبر می ترسم. ما چی بگوییم؟ امام سجاد سلام الله علیه می گوید: من برا تاریکی تنگی قبرم گریه می کنم.) حضرت خدیجه می فرماید: دخترم دوستدارم که پیامبر سلام الله علیه و آله عبای که موقع وحی به دوش می انداخت به بدن من بپیچد. تا از سختی قبر من در امان باشم. ولی خجالت می کشم به پدرت بگویم. پیامبر وارد اتاق شد. حضرت فاطمه سلام الله علیها عرض کرد: بابا جان مادرم از شما می خواهد آن عبایی که موقع وحی به دوش می انداختید، کفنش قرار بدهی. حضرت فرمود: این کار را خواهم کرد. موقعی که از دنیا رفت، حضرت بدن همسر عزیزشان را غسل داد. خواست کفن کند، جبرئیل نازل شد. یا رسول الله سلام الله علیه و آله خداوند متعال سلام می رساند، می فرماید: کفن فاطمه با ماست. کسی که تمام اموالش را برای ما داده است. کفنی از کفنهای بهشت آورد، بدن همسرش را هم با کفن بهشتی و هم با عبایش کفن کرد. نماز خواند و بدن عزیز خودش را بر قبر گذاشت. خانه ای که سه نفر بیشتر زندگی نمی کرد. پیامبر و همسرش و فرزندش فاطمه زهرا سلام الله علیها زندگی می کردند. حالا ستون این خانه از بین رفته است. چه قدر این داغ بر پیامبر سخت بود. فاطمه پنج ساله، دور پیامبر سلام الله علیه و آله می چرخید. گریه می کرد، من از شما مادرم را می خواهم. مادرم کجاست. پیامبر سلام الله علیه و آله هم منقلب شد. نمی دانست که جواب فاطمه را چی بدهد. جبرئیل باز نازل شد، یا رسول الله سلام الله علیه و آله خدای متعال می فرماید: مقام مادرش خدیجه را در قصری از قصرهای بهشت کنار حضرت مریم و آسیه به فاطمه سلام الله علیها نشان بدهد. تا قلبش آرام بشود. عرض کنیم یا رسول الله سلام الله علیه و آله اگر فاطمه شما مادر از دست داد، شما دلداریش دادید. جبرئیل و خدا تسلی داد. اما یک روز هم فاطمه شما، بی پدر شد. چه کردند. عوض این که بیایند تسلی بدهند، آمدند در خانه زهرا سلام الله علیها را آتش زدند.

  • چـه نیکو با تو هـم دردی نمودنکه با آتش در بـیـتـت گـشـودن
  • گمانم مرتضی شد کشته آن روزکه بشنید ازتو آن فریاد جان سوز

«لاحول ولاقوة الا بالله»

حجةالاسلام فرحزاد


[1] . فضائل الأشهرالثلاثة/شیخ صدوق/77/ كتاب فضائل شهر رمضان ..... ص : 71

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS