دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قوه واهمه

No image
قوه واهمه

كلمات كليدي : واهمه، قواي نفس حيواني، قواي باطني نفس، معاني جزئي

نویسنده : هادي موسوي

درباره نفس گفته شده که برای انجام افعال خود احتیاج به قوای متعددی دارد، در یک تقسیم بندی اولی قوای نفس به سه دسته قوای نفس نباتی، حیوانی و انسانی تقسیم می‌شوند. طبق یک تقسیم بندی قوای حیوانی به قوای محرّکه و مُدرکه تقسیم می شوند. قوای محرّکه قوایی هستند که اختیار دار امور حرکتی بدن هستند و قوای مدرکه قوایی هستند که امر ادراک را عهده دارند. قوای مدرکه به دو دسته قوای باطنی و قوای ظاهری تقسیم می‌شوند. یکی از قوای باطنی که معانی جزئی نظیر "دوستی زید" و "دشمنی عمرو" را درک می‌کند،( یعنی معانی که در ذهن در قالب یک صورت یا شکل منعکس نمی‌شود) قوه واهمه یا وهمیه نامیده می‌شود.[1]

ما در بعضی شرایط در مورد محسوسات احکامی را صادر می‌کنیم و معانی را به کار می‌بریم که نمی‌توانیم آن معانی را حس کنیم. این معانی دو حالت دارند:

1- یا اصلاً در طبیعتشان محسوس نیستند.

2- یا محسوس هستند ولی وقتی ما می‌خواهیم حکم را بیان کنیم آن معنا را حس نمی‌کنیم. برای واضح شدن مطلب آن را با مثال بیان می‌کنیم. در مورد اول که گفتیم طبیعتشان را نمی توان حس کرد (مانند ادراک اموری مثل دشمنی، پستی و نفرتی که گوسفند در صورت گرگ ادراک می‌کند) نمی توان گفت این چنین ادراکی محسوس(بوسیله حواس پنچگانه) است. همچنین ادراک دیگری که در طرف مقابل این احساس نفرت است احساس موافقت و دوستی که گوسفند نسبت به صاحب خود دارد که این مورد نیز محسوس نیست، یعنی چه معنایی که به واسطه آن به چیزی انس می‌گیرد و چه معنایی که به واسطه آن از چیزی متنفر می‌شود هیچیک محسوس نیستند. اینها اموری‌ هستند که نفس حیوانی آنها را درک می‌کند ولی حس هیچگونه اشاره‌ای به آنها ندارد. اینها مثال برای مورد اول بودند که اصلاً در طبیعتشان محسوس نیستند. اما مثال موردی که گفتیم معنی محسوس است هنگامی که ما حکمی صادر می‌کنیم آن صورت یا معنا را حس نمی‌کنیم. وقتی ما چیز زردی را می‌بینیم و بدون آینکه آن را بچشیم، می‌گوییم که این عسل است و همینطور شیرین است. در این مورد هنگامی که شخص آن عسل را می بیند، گرچه عسل و شیرینی امری محسوس است ولی شیرینی آن محسوس را هنگامی که با دیدن می‌گوید شیرین است درک نکرده است؛ زیرا شیرینی امری است که با قوه ذائقه یا چشایی درک می‌شود. بنابر‌این حکمی که می‌دهد (که این مایع شیرین است)، حکم محسوس نیست گرچه اجزای آن شیء محسوس است. البته این چنین حکمی گاهی درست و گاهی اشتباه از آب در می آید. قوه‌ای که این معانی را درک می‌کند قوه‌ای غیر از حواس پنچ گانه ظاهری است که وهم نامیده می‌شود.[2]واهمه امور دسته اول را بی واسطه و امور دسته دوم را با وساطت قوه مصوّره (حس مشترک) درک می‌کند، به این معنا که درک جزئی مستقیماً از آن حس مشترک است لیکن حکم و قضاوت از سوی واهمه انجام می‌پذیرد. اینکه چنین معانی ادارک می‌شوند اصل وجود قوه واهمه را به اثبات می‌رساند. اما دلیل مغایرت این قوه با سایر قوا در این است که این معانی داده‌های حواس ظاهری نیستند؛ چون معنی هستند نه صورت به همین جهت غیر از حس مشترک‌اند. اینکه این ادراک، ادراک جزئیات است دلیل بر مغایرت این قوه با نفس ناطقه است. بنابراین برای درک این معانی قوه‌ای غیر از این دو مورد باید باشد که ما نام واهمه را بر آن می‌نهیم.[3]

نظر ملاصدرا

صدر المتألهین می‌گوید[4]: اگر چه به نظر ما وهم غیر از قوای دیگر است ولی ذاتی مغایر با عقل ندارد.[5]به همین جهت ادراکاتی که به واهمه نسبت داده می‌شوند در واقع همان ادراکات عقلی‌اند که بواسطه اضافه شدن به یک مصداق جزئی، کلیت خود را از دست داده‌اند. مثلاً ما مفهوم کلی عداوت و محبت را توسط عاقله درک می‌کنیم و سپس قیدی به آن افزوده مفاهیمی نظیر "عداوت زید" و "محبت عمرو" را که مفاهیمی خاص و مقید هستند بدست می‌آوریم. پس قوه واهمه همان قوه عاقله است که مدرکات خود را به صورت مقید درک می‌کند.[6]به تعبیر فلاسفه وهم عقل ساقط است، یعنی قوه واهمه مرتبه پایین از عقل است.[7]

معانی که توسط قوای ادراکی مانند حس مشترک و قوه واهمه درک می‌شوند هر کدام در جایی ذخیره می‌شوند، همانطور که حس مشترک خزانه‌ای به نام قوه خیال دارد که صور ادراک شده در آن ذخیره می‌شوند قوه واهمه نیز دارای خزانه‌ای است که معانی را که درک کرده در آنجا ذخیره می‌شوند. این خزانه قوه حافظه نام دارد.[8]

در میان قوای نفس حیوانی، شأن قوه واهمه ریاست بر تمام قوای حیوانی است و این به این معنا است که سایر قوا از شئون واهمه‌اند؛ همانگونه که رئیس تمامی قوا عقل است، یعنی تمامی قوا از شئون آن عقل هستند. البته معنای اینکه گفته می‌شود تمام این قوای حیوانی از شئون وهم‌ هستند بدین معنا است که مبدأیی که افعال تخیل، تفکر و تذکر و حفظ کردن از آنجا سرچشمه می‌گیرند قوه واهمه است. از این روست که اگر قوا تحت فرمان واهمه باشد کلیه آنها افعال حیوانی می‌شوند و اگر حاکم بر قوا عقل باشد افعال انسانی می‌شوند. به همین جهت رئیس افعال حاکم بر قوای حیوانی وهم است همانگونه که رئیس افعال انسانی عقل است. [9]

مقاله

نویسنده هادي موسوي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS