نویسنده : قاسم كرباسيان
كلمات كليدي : ارتباطات، ارتباطات ميان فرهنگي، ارتباطات درون فرهنگي، فرهنگ، اديان روابط بين المللي
ارتباط میان مردمانی که ادراکات فرهنگی و نظام نمادهایشان به اندازهای گوناگون است، که میتواند در جریان ارتباط، ایجاد اختلال نماید، ارتباطات میانفرهنگی نامیده میشود.[1]
ارتباطات میانفرهنگی، از زمانی که انسانهایی با پیشینهها و فرهنگهای گوناگون به تماس با یکدیگر پرداختند، سایه خود را بر سر آنان گستراند. اینگونه ارتباط، ابتداء در قالب جنگها و لشکرکشیها، مأموریّتهای تبلیغی مروّجان ادیان گوناگون، سفرهای تجاری بازرگانان ماجراجو و تلاش برای کشف زمینهای دیگر صورت میپذیرفت. در پیگیری تاریخی مسأله، اگرچه این نوع از ارتباط سابقهای بس طولانی دارد، اما تدوین آن بهصورت یک نظام علمی و دانشگاهی، مربوط به چند دههی اخیر است. در این زمان، ایالات متّحده آمریکا که از اقوام و نژادهای گوناگونی ترکیب شده بود، با گذشت زمان و بهسرآمدن دوران تنشهای نخستین، وارد مرحلهای تازه از بحرانهای اجتماعی شد؛ که مهمترین آنها بحران مشکلات اقوام و نژادهای درون آمریکا بود. این مسئله همراه با نقش تازهای که این کشور بهعنوان رهبری جهان برای خود قائل شده بود، پژوهشگران را پس از آنکه دانش روابط بینالملل(ارتباطات بینالملل) را که تنها به بررسی روابط دولتها میپرداخت، به دانشهای عصر جدید افزوده بودند، اینبار بهسوی مطالعه، شناخت و طبقهبندی فرهنگهای مختلف و مقایسه آنان با همدیگر و بهویژه مقایسه با فرهنگ آمریکایی سوق داد؛ که از این شاخه دانش، به مطالعات بین فرهنگی تعبیر شده است.
از درون این مطالعات، نظام علمی دیگری تولّد یافت که بهجای داشتن دغدغه مقایسه و طبقهبندی فرهنگها، درصدد بررسی تعامل واقعی میان مردم و فرهنگهای مختلف برآمد. این نظام علمی ابتدا مطالعات میانفرهنگی و سپس با تأکید بیشتر بر جنبهی ارتباطی آن، ارتباطات میانفرهنگی نام گرفت. موج اصلی کتابهای مربوط به این حوزه به سالهای 1972 و بعد از آن برمیگردد؛ که با کار مشترک "سوموور" و "پرنز" بهنام ارتباطات میانفرهنگی آغاز شد.[2]
لازم به ذکر است که قرنها قبل از این، ابنخلدون دانشمند بزرگ اسلامی، ضمن تأکید بر اینکه آحاد جامعه انسانی نمیتوانند تمام نیازهای خود را برای زندگی بهتنهایی فراهم سازند و از این جهت، نیازمند تعاون و مشارکت دیگران هستند، در نظریه سازمان اجتماعی خود و نیز در تبیین هویت و روابط میانفرهنگی، معتقد بود که نظم مناسب در تعاون بشری در چنین سازمان اجتماعی، زمانی بهوجود میآید، که انسانها با محدود کردن اثرات نابودکننده یکدیگر اداره شوند. بعد از ابنخلدون، مطالعات اجتماعی، بر دیدگاههای او تکیه کرده و به غنی ساختن ادبیّات و روشهای مطالعه میانفرهنگی و بینالمللی پرداختند.[3]
ماهیّت ارتباطات میانفرهنگی
فرهنگ بهعنوان یک پدیدهی پیچیده و فراگیر، در میان اقوام و ملل گوناگون تعاریف مختلفی دارد. بهعنوان یک محصول که از مجموعهی فرایندهای اجتماعی هر جامعهای بهوجود میآید، زمانی که توسط عضوی از یک فرهنگ، برای مردمانی از فرهنگ دیگر فرستاده شود، ارتباط میانفرهنگی بهوجود میآید.
ارتباطات میانفرهنگی، بهعنوان فرایند مبادله اندیشهها، معانی و کالاهای فرهنگی میان مردمانی از فرهنگهای مختلف، بین آن دسته از مردم اتفاق میافتد، که ادراکات فرهنگی و سیستمهای نمادینشان بهاندازه کافی مجزّا هستند. در اینگونه از ارتباط، اساساً بین دو طرف ارتباط، هیچگونه علقهی فرهنگی وجود نداشته و یا اینکه طرفین، دارای پیوندهای فرهنگی ضعیفی هستند. ارتباطات میانفرهنگی، چه در ابعاد نظری و چه در ابعاد عملی، در بسترهای خاصّی مثل جهانگردی، روزنامهنگاری آموزشی و تحقیقات در حوزههای علم، دین و هنر، بیشتر خود را نشان داده و دارای مجاری یکطرفه و دوطرفه است.
ترجمه متون خارجی، نشر کتاب و مطبوعات، پخش برنامههای تولیدشده در فرهنگهای دیگر و انواع واردات و صادرات کالاهای فرهنگی را میتوان از نوع ارتباطات فرهنگی "یکطرفه" و جشنوارههای بینالمللی و منطقهای، انواع گردهماییها و گفتگوهای علمی، طرحهای تحقیقاتی و آموزشی مشترک و رایزنیهای فرهنگی را از جمله ارتباطات فرهنگی "دوطرفه" دانست.
ارتباط بین فرهنگی که در فضای تفاوت نژادی یا اختلافات اصالتی رخ میدهد را میتوان هم بر فرایند ارتباطی میان فرهنگها و هم بر حوزه مطالعاتی آن اطلاق کرد. در بخش فرایند، باید به سراغ فرهنگها رفت و نسبت فرهنگها با یکدیگر، نوع داد و ستد آنها و تحوّل در روابط میان آنها را در نظر گرفت و در بخش حوزه مطالعاتی، باید به سراغ حوزههایی مثل زبان و دیگر مؤلفههای مواجهه و تعامل فرهنگی در جوامع گوناگون و عوامل تعیینکنندهی اهمیّت نسبی عوامل و عوامل مؤثر بر فرایند فوق رفت.[4]
اشکال ارتباط بین فرهنگی
1. ارتباط بین نژادی؛ ارتباط بین نژادی زمانی رخ میدهد که منبع و دریافتکننده از نژادهای متفاوت بوده و به تبادل پیام بپردازند.
2. ارتباط بین قومی؛ معمولاً گروههای قومی، جوامع خود را در یک کشور یا فرهنگ شکل میدهند. این گروهها دارای منشأ و میراث مشترکی هستند، که برای تحت تأثیر قرار دادن اسامی خانوادگی، زبان، مذهب، ارزشها و مشابه اینها مناسبند. زمانی که فرهنگ قومی این اقوام که از یک نژاد هستند، امّا اصالتهای قومی مختلف دارند، به همدیگر منتقل شوند، ارتباط بین قومی شکل میگیرد.
عناصر ارتباط بین فرهنگی
1. ادراک؛ ادراک فرایندی است، که فرد بهواسطه آن، محرّکها را از دنیای خارجی انتخاب، ارزیابی و سازماندهی میکند. این مقوله که از عناصر ارتباط بین فرهنگی است، در ادراکات فرهنگی بر مبنای سیستمهای اعتقادی، ارزشی و نگرشی بنا شده است.
2. فرایندها کلامی؛ چگونگی فکر کردن و حرف زدن با یکدیگر، از عناصر ارتباط بین فرهنگی بهشمار میرود.
3. فرایندهای غیرکلامی؛ این عنصر شامل استفاده از حرکات برای برقراری ارتباط است. البته معنای این حرکات از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر میکند.
4. فرهنگ؛ این عنصر، موقعیّت رویداد ارتباطی را تحت تأثیر قرار میدهد.[5]
ارتباط درونفرهنگی
ارتباط درونفرهنگی، که بنا به گفتهی "لاری إ سماور و همکارانش" در کتاب "ارتباط بین فرهنگها"، از اشکال ارتباط بین فرهنگی بهشمار میرود، اغلب برای تعریف تبادل پیام بین اعضای فرهنگ غالب، مورد استفاده قرار میگیرد؛ ولی معمولاً در مورد ارتباطی بهکار میرود که در آن، یکی یا هر دوی شرکتکنندگان، دارای عضویت دو جانبه یا چندجانبه باشند. در این موارد، عوامل نژادی، قومی و مشابه اینها نیز وارد صحنه میشوند. برخی واژهی "همفرهنگ" را برای اینگونه ارتباط که در فضای دارای علقهی فرهنگی شکل میگیرد، مناسبتر میدانند.[6]
رابطه ارتباطات میانفرهنگی و ادیان
نسبت دین و ارتباط میانفرهنگی، عمدتاً به بخش فرایندی ارتباطات میانفرهنگی مربوط میشود؛ چرا که ادیان، عموماً بر "فرایند" ارتباطات میانفرهنگی مؤثر واقع شدهاند؛ نه بر حوزهی مطالعاتی آن. حوزههای مطالعاتی مربوط به ارتباطات میانفرهنگی، متأخر و مربوط به قرن بیستم بوده و اهل ادیان، با رهیافتی دینی کمتر بدانها پرداختهاند.
در حوزهی فرایندها از چند منظر میتوان به نسبت ارتباطات میانفرهنگی و ادیان پرداخت. منظر اول، سوابق فرهنگی است؛ به این معنا که در بحث از هرگونه نسبت و نقش دین در ارتباطات میانفرهنگی به سوابق فرهنگی رجوع کنیم. از این نگاه، کلمه دین بسیار زیاد خواهد بود؛ چراکه ادیان یکی از مهمترین وجوه عناصر فرهنگی ملّتها بودهاند.
منظر دوم در بررسی فرایندها، منظر ساختی است؛ به اینمعنا که در ساخت ارتباطات میان فرهنگها، نقش دین جستجو شود.
منظر سوم، منظر ترکیبی است. بسیاری از افراد برای تسهیل ارتباطات میانفرهنگی، دست به ترکیب و ادغام بردهاند. اینان با فرض عدم امکان گفتگوی میان ادیان و از این طریق، ارتباط میان فرهنگها یا عدم تصور نسبت به این مطلب، راه دستچین کردن و ادغام را در پیش گرفتهاند.
باید در نظر داشت که امروزه برخی ادیان حاصل ارتباط میان فرهنگها هستند. از جمله آنها میتوان به دین سیکها اشاره کرد، که ترکیبی از دو دین بودا و اسلام و حاصل مواجهه دو فرهنگ اسلامی و هندو است.[7]
روابط بینالملل و ارتباطات میانفرهنگی
علم روابط بینالمللی بهلحاظ نظری، به موضوع ارتباطات در خارج مرزهای ملی و میان کشورها میپردازد؛ در حالیکه مطالعه ارتباطات میانفرهنگی در هر موقعیّتی که گونههای متفاوتی از فرهنگها با یکدیگر تلاقی و رابطه داشته باشند، موضوعیّت مییابد. بر این اساس، حوزه مشترک این دو نوع از مطالعه در جایی است که روابط با بیگانگان(خارج مرزهای دولت-ملت)، توأم با تلاقی فرهنگهای غیر همسان نیز باشد. اما از آنجا که گذر از مرزهای ملّی و ارتباط با سایر ملیّتها اغلب بهمعنای تلاقی فرهنگهای گوناگون است، میتوان ادّعا کرد، که انواع مختلف روابط بینالملل، میتواند موضوع مورد مطالعه ارتباطات میانفرهنگی باشد.
انواع مصادیق مشترک روابط بینالمللی و ارتباط میانفرهنگی را میتوان بهصورت زیر دستهبندی کرد: 1)گردشگری، 2)مبادلات آموزشی، علمی، و همایشها 3)اقدامات دیپلماتیک، سیاسی و جاسوسی، 4)رسانهها، فرهنگ مردم و کارهای هنری، 5)مهاجرت و پناهندگی، 6)کارگری و کارهای حرفهای، 7)سفرها و ملاقاتهای بازرگانی و مالی، 8)ورزش و 9)سازمانهای داوطلبانه.[8]