كلمات كليدي : حضرت زهرا (عليها السلام)، حضرت علي(عليه السّلام)، حضرت رسول (صلي الله عليه وآله)
كائنات در انتظار قدوم چهارده معصوم (صلواتاللهعليهماجمعين) بود؛ تا به عنوان حجتهاي خداوند، برروي زمین حضور يابند، با ازدواج دخت رسول اكرم و پسر عموي ايشان، اين امر محقق شد، ابتدا وجود مبارك حسنين (عليهماالسّلام) در زمين آمدند و سپس از نسل امام حسين (عليهالسّلام)، يازده امام پاك ديگر پاي به عصر وجود نهادند. و همين است معناي حديث قدسي:
«لولاك لما خلقتُ الافلاك و لولا عليٌّ لما خَلَقْتُكَ و لولا فاطمه لَما خلقتُكما»
فاطمه زهرا (علیها السلام) به سن9 سالگي رسيده بود، بانويي كه با وجود سن كم خويش، از بهره هوشي و عقل كاملي برخوردار بود و از جنبه ظاهر هم به نحوي بود كه، او را «انسیۀ حوراء»؛ «انساني كه شبيه حوريان بهشتي است» ميخوانند. همين فضائل بود كه ايشان را از ساير زنان و دختران عرب، متمايز ميساخت. زمان آن رسيده بود كه ايشان، پس از سپري كردن نيمي از عمر شريفش در خانه وحي، به خانه شوهر خويش يعني بيت ولايت برود و نيمه دوم عمر خويش را در حمايت از امام زمان خويش سپري كنند.
خواستگاري از فاطمه زهرا (علیها السلام):
فاطمه زهرا (علیها السلام) كه در اين دوران، داراي درك، شعور و مقامات معنوي والايي بودند، توجه بزرگان و ثروتمندان قريش را به خويش معطوف ساخته بودند ولي هر يك كه به خواستگاري ايشان ميرفتند، باجواب منفي رسول گرامي اسلام (صلياللهعليهوآله) مواجه ميشد، حضرت ميفرمودند: تزويج فاطمه (علیها السلام) جز به حكم وحي صورت نميپذيرد.شیخین هم در جواب خواستگاري خويش، همين امر را شنيدند.
سرانجام روزي ابوبكر و عُمر به ديدن حضرت امير (عليهالسّلام) رفتند و عرض كردند: يا علي! زيبائيهاي اخلاقي و فضايل والاي تو را هيچ كسي در عالم ندارد، و قرابت و نزديكي تو با رسول خدا از همه ما بيشتر است، اي كاش محضر رسول خدا (صلياللهعليهوآله) ميرفتي و از فاطمه خواستگاري مينمودي كه پيامبر به تو پاسخ مثبت خواهد داد. آن حضرت به محضر پيامبر (صلياللهعليهوآله) رفتند. وقتي رسول خدا (صلياللهعليهوآله) ايشان را ديدند، تبسمي نموده و فرمودند: يا علي!، مقصودت از آمدن نزد من چيست؟ حضرت امير (عليهالسّلام) عرض كردند؛ يا رسولالله (صلياللهعليهوآله)! من، پسر عموي شما هستم و در اسلام داراي سابقه هستم. شما را ياري نموده و در راه خدا جهاد كردهام.
پس از تصديق رسول خدا، ايشان درخواست نمودند كه پيامبر (صلياللهعليهوآله)، دخترش فاطمه را به عقد او دربياورد. رسول خدا فرمودند: منتظر باش تا باز گردم.ایشان نزد فاطمه (علیها السلام) رفت و درخواست علي(علیهالسّلام)را براي فاطمه بازگو كرد. فاطمه (علیهالسّلام) به خاطر حُجب و حيا سكوت كردند، ايشان هم سكوت دخترشان را نشانه رضايت ديدند. در اين هنگام ملكي نزد رسولالله(صلی الله علیه و آله) آمد و عرض كرد: من سبطائيل يكي از فرشتگان و قوائم عرش هستم و حامل اين خبر هستم كه مژده تزويج فاطمه و علي در آسمان را به عرض شما برسانم. هنوز سخن سبطائيل تمام نشده بود كه جبرئيل بر ایشان نازل شد و پس از رساندن سلام خدا، پارچهاي سفيد از حرير بهشت به ايشان داد كه دو سطر از نور بر آن نوشته شده بود پيامبر به جبرئيل فرمودند: اين حرير و اين خطوط نور چيست؟ جبرئيل گفت اي محمد خداوند بر پست و بلند زمين اشراف دارد و تو را آفريد و به رسالت برگزيد و براي تو، برادر، صاحب، داماد و وزيري برگزيد و او پسر عموي توست و به من امر فرمود تا فاطمه (علیها السلام) را به عقد علي درآورم، من هم، فرشتگان را شاهد گرفتم و عقد آنها را بستم و اين خطوط نور، شهادت فرشتگان بر اين عقد است. و خداوند امر فرموده تا شما آن دو را در زمين به عقد هم دربياوريد. رسول خدا پس از شنيدن سخنان آن دو ملك، پيش علي (عليهالسّلام) آمدند. این مژده را به علي دادند آنگاه عقد را ميان آن دو جاري كرده و براي هر دو دعا كردند.
مهريه فاطمه (علیها السلام):
جبرئيل امين به محضر رسول خدا رسيد، گل لاله و ميخك را به ايشان هديه داده و عرض كردند، خداوند مهر فاطمه را پانصد درهم نقره، يك پنجم دنيا، دو ثلث بهشت، چهار نهر روي زمين، دجله، فرات، نيل، بلخ، قرار داده است، همچنين يازده امام معصوم را از نسل او قرار داده است، و فرشتگان را فرمان داده تا بهشت را زينت دهند، به حورالعينها هم دستور داده تا سوره ياسين، شوري و طه را قرائت كنند.
وليمۀ ازدواج:
در حديثي از امام صادق (عليهالسّلام) نقل شده است كه حضرت فرمودند:
«وقتي رسول خدا، فاطمه (علیها السلام) را به عقد علي (عليهالسّلام) درآورد، فرمودند، هر كس در خطبه ازدواج حاضر است، براي شام عروسي هم حضور داشته باشد. ايشان سه شبانه روز به مردم اطعام نمودند، هم اهل مدينه از آن شام خوردند، سه هزار مسلمان و سيصد نفر منافق».
بانوي كرامت:
ابن جوزي از بزرگان اهل سنت نقل ميكند؛ رسول خدا پيراهنی را براي شب اول ازدواج فاطمه (علیها السلام) تهيه كردند و به او دادند، همان شب، سائلي برهنه از ايشان تقاضاي لباسي را نمودند. ايشان هم پيراهن عروسي خود را به سائل دادند و خودشان همان لباس كهنه را پوشيدند. وقتي رسول خدا (صلياللهعليهوآله) از او سؤال كردند، كه چرا پيراهن جديد را بر تن نكرده است، عرض كرد كه: خواستم همانند شما باشيم و به اين آيه شريفه عمل كرده باشيم:
«لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ» (آلعمران/93)
«به نيكي و برّ نميرسيد مادامي كه از آنچه خودتان آن را دوست داريد، انفاق نكنيد»
پس از آن كه فاطمه (سلام الله علیه) وارد خانه علي (عليهالسّلام) شدند، رسول خدا دست علي (عليهالسّلام) را در دستان فاطمه(علیها السلام) گذاشته و فرمودند: سخني نگوئيد تا من باز گردم. پس از لحظهاي، ايشان با چراغي بازگشتند، آن با به علي (عليهالسّلام) داده و كاسۀ آبي را طلب نمودند، مقداري از آن آب را نوشيدند. سپس باقيمانده آب را به علي (عليهالسّلام) و فاطمه(علیها السلام )دادند تا از آن بنوشند و باقيمانده آن را هم بر سينه آن دو پاشيده و فرمودند:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (احزاب/23)
«همانا خداوند اراده كرده كه پليدي و ناپاكي را از شما دور سازد و شما را پاك و تطهير نمايد»