كلمات كليدي : استيناف، علم معاني، مستأنفه
نویسنده : (تليخص)هیئت تحریریه سایت پژوه
این مقاله به صورت تلخیص ارائه شده است و نسخه کامل آن به زودی ارائه می گردد.
استیناف در لغت به معنی «از سر گرفتن» و در اصطلاح علم معانی آن است که جملهای پس از جملۀدیگر قرار گیرد، و جملۀ دوم پاسخی باشد برای پرسشی مقدّر در جملۀ اوّل مانند:
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهِ کامــران بود از گــدایان عار داشـت
در تقدیر نخستین مصراع این بیت، گویی این پرسش نهفته است که «چرا یار، حقّ داشت از همنشینی احتراز کند؟»، و مصراع دوم در حکم پاسخی به این پرسش است. علمای بلاغت در چنین شرایطی جملۀ دوم را «مُسْتَأنَفه» نیز نام نهادهاند.
در استیناف، جملۀ دوم، اگر چه منفصل میآید، در حکم جملۀ متّصل است، درست مانندِ جملهای که در پاسخ پرسشی بیاید و همچنان که عطف پاسخ به سؤال جایز نیست، عطف جملۀ دوم بر جملۀ اوّل نیز جایز نمیباشد.
وجه تسمیۀ این مبحث به «استیناف»، آن است که گویی سخن را بار دیگر از سر آغاز میکنند.
مراد از آوردن استیناف ممکن است یکی از این موارد باشد:
1- آن که شنونده را از جایگاه خود آگاه کنند؛
2- آن که شنونده را از پرسیدن بینیاز کنند؛
3- آن که شنونده را از سخن گفتن باز دارند؛
4- آن که کلام گوینده با پرسش شنونده قطع نشود؛
5- آن که معنی بسیار را با لفظ اندک بیان کنند.
استیناف چند گونه است:
1ـ آن که سؤال مقدّر دربارۀ سببِ مطلقِ حکم باشد، که در این صورت مقتضیعدمِ تأکید است. مانند:
مـــدّتی این مثـــنوی تأخیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
(مولوی)
گویی کسی پرسیده است که «چرا مثنوی تأخیر شد؟» و شاعر در پاسخ مصراع دوم را آورده است.
2ـ آن که سؤالِ مقدّر دربارۀ سببِ خاصِّ حکم باشد، که تأکیدِ حکم را اقتضامیکند. مانند:
دلِ من همی داد گفتی گوایی
که روزی مرا باشد از تو جدایی
بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم
بر آن دل دهــــد هر زمانی گـــوایی
(فرّخی سیستانی)
حکمِ غیرِ قطعی بیتِ نخست در بیت دوم با تأکی، تایید شده است.
3ـ آن که سوالِ مقدّر دربارۀ چیزی سببِ مطلقِ حکم یا سببِ خاصِّ آن باشدمانند:
گویند سنگ لعل شود در مقامِ صبر
آری شـود و لیک به خونِ جگر شود
(حافظ)
در این بیت، از سببِ مطلق یا سببِ خاصِّ حکم سخنی نیست، بلکه گویی پرسیدهاند «آیا میشود، یا نمیشود؟» و پاسخ داده شده است «آری، شود».