تربیت فلسفی در گفت وگو با دکتر محمد اکوان
تربیت فلسفی باعث میشود تا نگاه جوانان به مسائل هستی و جاودانگی و ابدیت دگرگون شود. با تربیت فلسفی رویکرد آنان به زندگی متفاوت میشود. دکتر محمد اکوان، عضو هیات علمی دانشگاه، مقالهای را در باب تربیت فلسفی جوانان در چهاردهمین همایش بزرگداشت ملاصدرا ارائه داد . بدین منظور با وی به گفت وگو نشستیم تا نتایج تربیت فلسفی به جوانان را از زبان ایشان بشنویم.
آموزش فلسفی به چه معنا است؟ و نیاز به چه پیش زمینههایی دارد؟
درباره آموزش فلسفه و تربیت فلسفی در ارتباط با جوان ابتدا بایستی خصوصیات جوان مورد بررسی قرار گیرد و نسبت به او شناخت کافی به دست آورد. آموزش فلسفه به معنای بیداری روح پرسشگری در جوان است و تربیت فلسفی یعنی ایجاد توانایی فهم مسائلی که جوان در زندگی خود با آن مواجه است و پرورش قوه تحلیل عمیق مسائل برای رسیدن به استقلال فکری و رهایی از عادت های موسومی که پشتوانه منطقی ندارد.
برای آموزش فلسفه به کودکان چه راهکارهایی را ارائه میدهید؟
برای آموزش فلسفه یعنی رشد تفکر و اندیشه در کودک لازم است که اولاً از مفاهیم و اصطلاحات بسیار ساده و قابل فهم کودک استفاده کنیم. تلاش کنیم که با به کارگیری مفاهیم آسان و روان انگیزه کودک را برای یادگیری بیشتر کنیم. در عین حال که از مفاهیم و اصطلاحات آسان استفاده میکنیم باید درست و بجا هم باشد یعنی پر محتوا هم باید باشد . نباید محتوا را فدای مفاهیم و اصطلاحات آسان و ساده کنیم. بنابراین از این طریق باید شیوه فکر کردن را در کودکان بیدار کنیم.
چگونه دیدگاه های جوانان درباره هستی ، جاودانگی و ابدیت و ... با تربیت فلسفی تغییر می کند.
برای جوانان مطرح میشود این جهان از کجا آغاز شده و به کجا میرود؟ آیا جهان آغازی دارد؟ آیا جهان هستی پایانی دارد؟ بین آغاز و پایان چیست ؟ معنای زندگی چیست؟ اصلاً چرا باید زندگی کنیم ؟ آیا انسان سرنوشتی دارد ؟ آغاز و انجامی دارد؟ آیا همه مسائل برای انسان مقدر شده یا انسان مختار است که خود انتخاب کند؟ آینده انسان چگونه است ؟ آیا انسان موجودی جاودان است یا فنا پذیر و موقتی و زمانی است ؟ اینها مسائلی است که وقتی جوان با اینها مواجه میشود فراتر از مسائل روزمره زندگی اوست.
بنابراین لازم است که درباره اینها بیشتر فکر کند و بیندیشید و همین بیشتر اندیشیدن بیشتر فکر کردن خود، تربیت فلسفی است و هدف تربیت فلسفی این است که جوان را وادار کند که بیشتر فکر کند. هرچه بیشتر فکر کند بیشتر درباره مسائل راه حل پیدا میکند. و مسائلی مثل این که آیا ما انسانها موجودات زمانی هستیم؟ زمانمندیم یا مکانمند؟ و همین مسئله جوان را به این سوق میدهد که اصلاً زمان چیست؟ ما زمان را میسازیم یا ما در زمانیم؟ وقتی درباره این مسائل فکر میکند چاره ای ندارد که فلسفی فکر کند.
با تربیت فلسفی ذهن جوان انتقاد پذیر بار میآید به نظر شما ثمرات و نتایج این انتقاد چیست؟
اگر شیوه آموزش فلسفه مناسب باشد و آموزش به معنایی که گفته شد، یعنی بیداری روح پرسشگری در جوان، بدرستی صورت پذیرد و نظام آموزشی به گونه ای باشد که از یک سو، جوان را به چون و چرا کردن در مسائل بنیادی مربوط به جهان و انسان وادار نماید و از سوی دیگر، ذهن او را منتقد و انتقادپذیر به بار آورد تربیت فلسفی تحقق یافته است. فرآیند نقد و سنجش اندیشه دیگران دو ثمره دارد: نخست اینکه ذهن جوان در تضارب و تعامل با تفکر دیگران متعادل و متوازن میگردد کاستیهای اندیشه دیگران را آشکار میسازد و نواقص اندیشه خود را جبران میکند. دوم اینکه حقیقت یابی و حقیقت جویی در جوان افزایش مییابد. در نتیجه تربیت فلسفی یعنی پروراندن تواناییهای ذهنی جوان در جهت تعامل با اندیشه دیگران و افزایش شناخت مبتنی بر حقیقت خواهی و پذیرش تلاش فکری دیگران برای افزایش تواناییهای خود و تحقق بخشیدن آنها به منظور هموار کردن راه آیندگان. یعنی تربیت فلسفی موجب میشود که جوان با توجه به اندیشه گذشتگان در حال، رو به سوی آینده نماید.
استاد مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام میگوید تربیت یعنی پرورش عقل. این پرورش عقلانی جز با آموزش درست فلسفه تحقق نمییابد. تربیت فلسفی سبب استقلال فکری جوان و پرورش قوه ابتکار او میشود. با تربیت فلسفی بایستی رشد شخصیت فکری و عقلانی در جوان ایجاد شود و توانایی تجزیه و تحلیل مسائل در او شکوفا شود. تا بتواند درست را از نادرست تمییز دهد. به بیان دیگر ، تربیت فلسفی به گونه ای است که عقل و خرد جوان را از تلقینات محیط و عادت های مرسوم آزاد و رها میکند.
آیا تفاوتی میان آموزش فلسفه و آموزش تاریخ فلسفه وجود دارد؟
آموزش فلسفه از تاریخ فلسفه جداست. تاریخ فلسفه را یک وقت میخواهیم آموزش دهیم یعنی اندیشه دیگران را به عده دیگر منتقل کنیم. ابن سینا، ملاصدرا، کانت، دکارت صاحب اندیشهاند حالاما برای اینکه اندیشه اینها را یاد بگیریم مجبوریم هم افکارشان را یاد بگیریم و هم به دیگران انتقال دهیم. این آموزش اندیشه فیلسوفان به دیگران تاریخ فلسفه است. یک وقت میخواهیم شیوه اندیشیدن را به دیگران بیاموزیم. سقراط میگوید فلسفه فعالیت است. ویتگنشتاین تاکید میکند فلسفه نوعی فعالیت است نه مجموعه ای از افکار و اندیشه ها.
آیا میتواند در سایه تربیت فلسفی زندگی جوان معناپذیر شود؟
بیتردید تربیت فلسفی در شیوه زندگی تاثیرگذار خواهد بود و این تاثیرگذاری به ساحت عملی تربیت فلسفی مربوط میشود. با اتکا به جنبه عملی تربیت فلسفی، جوان به زندگی معنا میبخشد و به اخلاق پایبند میشود.
خویشتندار ، شکیبا ، خردمند و بصیر میگردد و از این راه خود را در جامعه اداره مینماید. دیگران را با مقاصد خود و خود را با مقاصد دیگران هم جهت میسازد و به فرهنگ سازی و فرهنگ پذیری نایل میگردد و در نهایت به تکامل شخصیت و توازن قوای نفسانی و منش اخلاقی دست مییابد و در این شیوه زندگی است که پیوسته در همه اعمال خود بر این باور است که انسان در جهان آفرینش از مقام و منزلتی ویژه برخوردار است و همین مقام و منزلت اوست که به او حیاتی متمایز از سایر موجودات بخشیده است یعنی حیاتی همراه با سعادت و نیک بختی.
آیا با تربیت فلسفی، آینده فکری نظری جامعه تضمین میشود؟
آینده هر جامعه ای نسبتی تنگاتنگ با تربیت جوانان دارد. اگر تربیت جوانان هدفمند و مبتنی بر فهم نیاز های واقعی و درک غایت زندگی باشد میتواند روند تکاملی جامعه را تضمین نماید. پرورش خرد و خردورزی در جوان بینش او را نسبت به گذشته افزایش داده و با آگاهی از گذشته پر افتخار به آینده امیدوار میشود. امید به آینده در پرتو عقل و خرد به جوان شادابی زندگی میبخشد. بدین سان تربیت فلسفی جوان را غایت محور و غایت اندیش به بار میآورد.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: اذا هَمَمتَ بامرٍ فَتدَبّر عاقِبتَهُ این یعنی بیرون آمدن از زندان حال و توجه نمودن به آینده.
منبع: روزنامه ایران، شماره 4628،26/7/89، صفحه 22