بسم الله الرحمن الرحیم
پژوهشگر: احمدی
دین عبارت است از باور به یک افریننده ای برای جهان و مجموعه قوانین اجرایی که خداوند ان را برای رسیدن بشر به سر منزل مقصود فرستاده است برخلاف تعاریفی که غربی ها ارائه دادند و دین را به عنوان یک امر اخلاقی و فردی مطرح کرده اند بنابراین بین علم ودین دچار تعارض شده اند .منشا تعارض علم و دین در غرب مقایسه دین تحریف شده مسیحیت با اسلام بر حق و کامل و تحریف نشده و نیز مبنا قرار دادن تجربه و مشاهده و ازمون برای هر امری می باشد و حال انکه علم و دین در اسلام هیچ تعارضی ندارند و علم سرمایه ای در خدمت دین و در متن دین می باشد و هدف علم و دین رساندن انسان به کمال دنیوی و اخروی می باشد. در اسلام علم چیزی جدا از دین نبوده و حیطه مستقلی ندارد بلکه نسبت بین دین و علم عموم و خصوص مطلق می باشد در بین تمام علوم که همه به نوعی دینی هستند علومی که مستقیم با اهداف عالی در ارتباط باشند از ارزش بیشتری برخوردار می باشند زیرا علوم دینی مصطلح چون از حیث منبع و هدف و محتوا از سایر علوم برترند فلذا دارای ارزش بیشتری هستند.ما دو دیدگاه دین گرایانه را که معتقد است همه معارف باید در کتب مقدس باشد را قبول نداریم زیرا در ان صورت باید صدها جلد کتب اسمانی نازل شود و حال انکه کتاب اسمانی کتاب قانون اساسی بوده و غالبا قوانین کلی را بیان میکند و نیز ما دیدگاه علم گرایانه که معتقداست حقیقت فقط در دامن علم به معنای تجربی و قابل ازمایش محقق میشود را قبول نداریم چرا که بسیاری از مبانی علوم تجربی به لحاظ معرفتی مقدم بر علوم تجربی بوده و از سنخ علوم تجربی نمی باشدبنابر این با وجود علم هم نیاز ما از دین که مادر علم میباشد بی نیاز نمی شویم علاوه بر این منافعی که در دین وجود دارد و نیازهای اصلی بشررا میتواند تامین کند در علوم مصطلح به ندرت وجود دارد ودر برخی از عرصه ها کلیه علوم حتی از تصور ان عاجز می باشند منفعتی مانند تامین سعادت ابدی و پاسخ گویی و ارام بخشی به زندگی و دفع ضرر محتمل قوی و ارامش و امیدبا توجه به بی نهایت طلبی و کمال خواهی انسان فقط از عهده دین بر می اید
طرح و ضرورت بحث
چرا ما به دین نیاز داریم؟دین چه نیازی از نیازهای بشر را تامین میکند؟چرا بشر با تکیه بر عقل وتجربه های فراوان بشری نمیتواند نیازهای خود را براورده سازد؟چه عنصری وجود دین را در عرصه های مختلف زندگی انسان ضروری میسازد ؟نقش دین در حل بحرانها چیست ؟ ایا با وجود علم روز و علوم فراوان، بشر از دین بی نیاز میشود؟ چرا با وجود پیشرفتهای علمی زیاد هنوز جای گزین مناسبی برای دین پیدا نشده است؟با وجود پیشرفتهای فراوان علمی چه نیازی به دین داریم؟
در این مقاله به "معنای لغوی و اصطلاحی دین از منظر اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی" و "برخی از منشاهای تعارض علم و دین در غرب " و "نسبت و تعامل علم و دین" و "فرق علوم دینی و غیر دینی "
و" فواید دین " خواهیم پرداخت.
در ابتدا با توجه به وجود تعاریف مختلف و متعدد از واژه های "علم " و "دین " لازم است تعریف این دو واژه را از منظردانشمندان اسلامی و غیر اسلامی بررسی نماییم.
معنای لغوی دین
"دین واژه ای است عربی که در لغت به معنای ملکیت, تصرف,چیرگی ,فرمانبری,خود در اوردن ,داوری , پاداش و کیفر دادن , فرمانبری و فروتنی کردن و باور به موضوعی امده است"[1]
معنای اصطلاحی دین از منظر اندیشمندان اسلامی:
1- آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
"دین عبارت است از باور به افریننده ای برای جهان و سفارشهای عملی همسو با این باور ,از این رو کسانی که مطلقا به افریننده ای باور نداشته باشند و پیدایش پدیده های جهان را تصادفی و یا تنها معلول اثر گذاری و اثر پذیری مادی و طبیعی می دانند "بی دین " نامیده میشود و در مقابل کسانی که به افریننده ای برای جهان باورمند ند هر چند ایین باورها و ایین دین انها با کج روی ها و خرافه هایی همراه باشد " با دین" نامیده می شوند"[2]
2- آیت الله جوادی املی
با توجه به امیختگی دین با نا رسایی های یاد شده موجب میشود که ادیان موجود در میان انسانها به دو دسته حق و باطل یا الهی و بشری تقسییم شوند ." دین حق" مجموعه باورها و رفتارهای استوار بر انها و قوانین اجرایی است که خداوند ان را برای رسیدن بشر به سر منزل مقصود از افرینش خود فرستاده است و "دین باطل" یعنی مجموعه باورها وقوانین و مقررات فر اورده اندیشه بشر و امیخته با هوس مداریها و با ادعای ربوبیت بر عالم"[3]
تعریف دین از منظر دانشمندان غربی
هر چند تا به حال حدود صدو بیست تعریف برای دین نموده اند اما در این مقاله فقط به چند تعریف ازشخیصیت های مهم انان میپردازم.
" تریل: "دین" وضعیتی روحی یا حالتی ناب و حرمت امیز است که ان را خشیت میخوانیم
1-برادلی: "دین" بیش از هر چیزی کوششی است برای ان که حقیقت کامل خیر را در تمام وجود هستی مان باز نماییم.
2-جیمز مارتینو : "دین " اعتقاد به خدای همیشه زنده است یعنی اعتقاد به اراده و ذهن الهی که حاکم بر جهان بوده و با نوع بشر مناسبات اخلاقی دارد" "[4]
با توجه به تعاریف ارائه شده در مییابیم انچه را ما مسلمانان به عنوان دین یاد میکنیم خیلی فراتر از ان چیزی است که اندیشمندان غربی مطره کرده اند دین از نظر انان بعنوان یک مساله اخلاقی یا یک مساله فردی یا یک صفت محدود مانند "خیر بودن" مطرح است و حال انکه دین از منظر اسلام یک مساله فراگیر است که قوانین ان تمام ابعاد بشری را فرا می گیرد و ان قوانین از ناحیه خدایی است که دارای صفات ثبوتیه و کمالیه می باشد و تمام صفات نقص وبی کمال ازان خدا سلب می باشد دین از منظر ما صرفا یک مساله اخلاقی و فردی نیست بلکه دین مجموعه اعتقاد ما نسبت به افریننده جهان و قوانین حاکم بر جهان ازسوی افریننده خویش میباشد .
علت تعارض دین و علم در غرب
1-تعریف ناقص و برداشت سطحی از دین
2-مقایسه دین تحریف شده خود با دین الهی و بر حق و تحریف نشده اسلام
3-جدا دانستن واقعیتی مانند جهان هستی از خدا
4-در غرب مشاهده وازمون مبنای علوم تجربی هستند و حال انکه مبنای علوم تجربی در اسلام مبتنی بر این نگرش است که جهان را خدایی واحد خلق کرده و همه چیز تحت مشیت و اراده و حکمت خدا اداره میشود
منظور از علم از منظر اسلام
از نظر قران و روایات ،علم وسیله است نه هدف،ان هم وسیله ای برای رسیدن انسان به کمال .انسان بر اثر رسیدن به کمال دنیا و اخرتش اباد میشود .ارزش هر علم به موضوع ان بستگی دارد از این جهت علوم الهی و دینی- با توجه به موضوع ان از سایر علوم برتر ند و اشرف علوم محسوب میشوند ولی این به معنای بی ارزشی سایر علوم نیست و در یک نگاه کلی هر چیزی که انسان را به سوی دنیا پرستی سوق دهد و او را در چنگال غفلت و مادیت گرفتا کند چیزی جز ضلالت و گمراهی نخواهد بود همانطوری که خدای متعال در ایه30 سوره نجم به ان تصریح دارد. [5]
از سوی دیگر علوم غیر دینی ، اگر موجبات سعادت و کمال ادمی را فراهم سازند و ان علوم وسیله رسیدن انسان به کمال شوند از منظر دین اسلام نقش افرین بوده وارزشمند خواهد بود بنابراین حتی طالب علوم دینی هم اگر هدفش وصول به دنیا باشد ،موجب بدبختی او خواهد بود. خلاصه مطلب اینکه انچه از ایات و روایات استفاده میشود این است که انچه که از ان بعنوان علم تمجید شده علم خداشناسی میباشد چرا که معلوم این علم از سایر علوم برتر و اشرف است و چون هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش دارد فلذا خداشناسی بالاترین علوم میباشد با این وصف کسب علم خدا شناسی منحصر در علم و رشته خاصی نخواهد بود و هر کس میتواند از هر علمی به خداشناسی نائل اید هر چند برخی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیکتر وکم واسطه تر هستند مانند علم اخلاق و احکام و عقاید و برخی علوم دورترند که طبق فرمایش علی (ع) فضل محسوب میشوند .
علوم دینی با علوم غیر دینی از سه حیث "منبع" ، "هدف" ،"محتوا" فرق دارند
1-علوم دینی بطور عمده مبتنی بر "وحی" می باشد بنا براین هم از قداست برخوردار میباشد و هم از اتقان کاملی برخوردار میباشدبر خلاف بقیه معارف که یا مبتنی بر "حس و تجربه "می باشند و یا مبتنی بر" تحویل و نقل"
2-علوم دینی در صدد تامین" سعادت دنیا و اخرت" میباشد بر خلاف سایر علوم که عمدتا در صدد تامین" رفاه و اسایش دنیوی " می باشد.
3-علوم دینی عمدتا از سنخ علوم انسانی می باشد ولی بسیاری ازعلوم غیر دینی از سنخ علوم تجربی و مادی می باشند.
در طول تاریخعده ای بدون توجه به اموزه های دینی و نسبت انها با تحقیقات علمی پنداشته اند که میان علم و دین یک تعارض غیر قابل حل وجود دارد و به ناچار باید یکی از انها را رها کرددیدگاه دین گرایانه:
"طبق این دیدگاه چون دین دارای کمال است بنا بر این هر معرفتی را باید از کتاب مقدس یا مکتوبات اصحاب دین گرفت و پژوهشهای علمی در این دیدگاه با دین ناسازگار می باشندو به پژوهشهای علمی به دیده تحقیر و تردید نگریسته شده است".[6]
نقد دیدگاه دین گرایانه
الف: نگاه تجربی به طبیعت نه تنها با دین منافاتی ندارد بلکه از اموزه های دینی می باشد وخدای متعال انسان ها را در ایات گوناگون به تفکر و پژوهش درباره طبیعت دعوت مینماید.[7]
ب: کتابهای اسمانی ،کتاب قانون اساسی می باشند وغالبا کلیات را بیان فرموده اند و جزئیات ان را انبیا الهی و ائمه اطهار علیهم السلام ونیز فقها با استفاده از ان کلیات بیان می نمایند بنا براین نیامدن یک مطلب در کتب اسمانی دلیل بر غیر دینی بودن ان نیست
ج: اگر بنا بود همه مطالب جزئی در کتب اسمانی بیان شود در این صورت باید چند صد کتابخانه برای بشر ارسال می شدو بشر با وجود انها انگیزها ی برای تلاش و یافتن مجهولی نداشته و سیر انسان به سوی کمال هم بسته می شد
د: ماعلوم و فنون مختلف را با نگرش توحیدی بدست می اوریم و استفاده می کنیم
بنابر این جمع بین علم و دین امری ممکن و محقق می باشد.
طبق این دیدگاه حقیقت فقط و فقط در دامن علم پرورش یافته و ما چاره جز علم نداریم و هر چیزی راکه غیر علم بگوید بی معنا بوده و در خور توجه و معرفت نمی باشد و بحث از خدا و فرشته و قیامت و ...و هر چیز دیگری که قابل تجربه نباشد پوچ و بی معنا ست و ما درپرتو علم می توانیم بهشتی را روی زمین برای خودمان بسازیم زیرا بهشت و جهنم وخدا و ...شاخص های لازم علم یعنی تجربه ،ازمون و دیدن را ندارند[8] .
الف: بسیاری از مبانی و پیش فرضها ی عموم تجربی خود ازسنخ معارف تجربی نیستند و به لحاظ معرفتی مقدم بر داده های تجربی می باشند[9].
ب: فن اوری های جدید که فراورده علم جدید می باشد بر خلاف انتظار ،بجای انکه صلح و ارامش و اطمینان خاطر به بشر هدیه دهد خود عامل جنگ و خون ریزی شده واضطراب دائمی را برای بشربه ارمغان اورده است با این اوصاف تصور انسان از بهشت موعود سرابی بیش نیست.
ج: طبق فرمایش علی (ع) که فرمودند : "بالایمان یعمر العلم " یعنی حیات یعنی حیات علم در گرو ایمان است.[10] بنا بر این مادامی علم سودمند است که در حد ومرز خود باقی بماند و تبدیل به لم گرایی نشود چرا که علم گرایی از زاویه ای تنگ به علم نگاه می کند و با سایر معارف سر جنگ و ستیز دارد.
1-علم در متن دین و دین مشوق علم
دین هرگز با پیشرفت علم مخالف نبوده و نیست و حتی افرادی را که در پی کسب دانش هستند مورد تشویق قرار داده است و صاحبان علم را برکسانی که دارای علم نیستند برتری داده است [11] و روایات زیادی از معصومین بطور متواتر به ما رسیده که طلب علم را واجب شمرده اند .
امروزه در جهان معاصر ،اسلام ناب ،علم را در متن خود دارد و علم چیزی جدای از متن دین نمی باشدهدف اصلی دین هدایت و ارشاد و هدف اصلی علم، پیشرفت و تکامل و رسیدن به زندگی برتر و روشن نمودن برخی از اسرار و فلسفه های احکام و عقاید و اخلاق می باشد بنا براین علم در متن دین وتحت اشراف دین در خدمت مردم و رفاه بیشتر مردم می باشد بنابراین نسبت بین دین و علم عموم و خصوص مطلق میباشد .
1-دین مادر رفع نیازها
بشر در طول تاریخ دیندار بوده است علت دینداری بشر را باید در نیازهای او جستجو کرد و وجود فواید بی مانند در دین او را به این ضرورت می کشد
2-معنا بخشی دین به زندگی
دین مبدا و مقصد و مسیر راه و راهنما را برای ما معین کرده و بشر را از پوچی و سرگردانی و بی معنایی نجات می دهد و او را به یک واقعیت معنا دار هدایت می کند
3-زدوده شدن ترس انسان با دین
دین به انسان جرات فعالیت برای رسیدن به هدف را هدیه می کند و انسان را از دودلی و ترس و تردید نجات میدهد
6-ارام بخشی دین به زندگی
یکی از اصلی ترین گمشده های بشر ارامش میباشد که درمان این درد جدی و مهم، ذکر و یاد خدا می باشدو یاد اوبه انسان ارامش میدهد چرا که تکیه گاه بشر یک خدایی با قدرت بی نهایت می باشد "الا بذکر الله تطمئن القلوب"[12]
7-دین پاسخ گوی تنهایی بشر
انسان در محیطی قرار دارد که کسی با او نیست هر چند دیگران در کنار او هستند ولی نمیتوانند موقعیت او را درک کنند و به شایستگی از او بهره بگیرند و از سوی دیگر کسی نمی تواند به او منفعت برساند و یا ضرری را از او دور نماید فلذا احساس تنهایی می کند
فرد مومن معتقد است که خداوند مونس و یاور و همدم او در تمام لحظات است و مهربان تر از مادر مواظب اوست و هر لحظه به او خیر میرساند و حتی بعد از مرگ هم لحظه ای او را رها نمی کند و منفعت رسانی خدا بی چشم داشت و از روی تفضل وربوبیت و رحمانیت و رحیمیت او میباشد " هو معکم اینما کنتم " [13] یعنی "هر کجا باشید خدا با شماست"
8-فرهنگ سازی دین
ریشه خصلتهای نیکوی انسان را باید در اموزه های دینی جست. علامه طباطبایی (ره)می فرماید : "خصلتهای نیکوی موجود در انسانهای امروز هر چند اندک باشد ناشی از تعلیمات دینی است "[14]
9-همبستگی اجتماعی در پرتو دین
ریشه برادری و احساس اشتراک بر محور دینداری سامان می یابد چنانکه در روایت داریم" مومنان برادران یکدیگرند "
10- کاستی های دنیای مدرن
علامه طباطبایی (ره): " درست است که علوم طبیعی چراغی است روشن که بخشی از مجهولات را از تاریکی در اورده و برای انسان معلوم میسازد ولی چراغی است که برای هر تاریکی سودی نمی بخشد از حل روانشناسی، حل مسائل فلکی را نمی توان توقع داشت از یک پزشک حل مشکلات یک مهندس راه برنمی اید و بلاخره علومی که از طبیعت بحث می نماید اصلا از مسائل ماورأالطبیعه و مطالب معنوی و روحی بیگانه بوده و توانایی بررسی این گونه مقاصدی که انسان با نهاد و فطرت خدادادی خود خواستار کشف انهاست ندا رد [15]
در جای دیگر روانشناس مشهور امریکائی میگوید "من در هر امر مذهبی همیشه نوعی وقار وصمیمیت وجد و لطف وایثار می بینم حالات روانی مذهبی،خواصی دارد که ان خواص با هیچ حالت از حالات بشرتطابق نمیکند " [16]
11-تامین اصل منفعت طلبی انسان
مهمترین اصلی که همه انسانها به دنبال ان هستند و در زندگی بشر در طول تاریخ همواره مورد توجه بوده اصل "جلب منفعت" است این اصل انقدر برای بشر مهم بوده که او را موجودی منفعت طلب میشمارند و منفعت طلبی را از خصوصیات ذاتی او می شمارند حتی افرادی که در ظاهر ضرری را متحمل می شوند در اصل به دنبال منفعت بالاتر هستند با توجه به این خصوصیت ذاتی انسان ،دین مجموعه ای از احکام و اخلاق و عقاید می باشد که ادعا می کند می تواند منفعت انسان را در بالاترین حد ممکن تامین وتضمین نماید .خدای متعال در قران کریم از زوایای مختلف ،منافع مادی و معنوی انسان را یاداور شده است و بشر را برای رسیدن به ان منافع تشویق کرده است البته هدف ان منافع نیستند بلکه منافع جنبه تشویقی دارند برای رسیدن به یک هدف بالاتر که همان عبودیت میباشد مثلا در قران کریم امده" و لمن خاف مقام ربه جنتان"[17]یعنی کسی که از شهوات حرام که دنیا برایش پیش می اورد بپرهیزد خدای متعال دو باغ بهشتی به او عنایت میکند در این جا هر چند شهوات دنیایی مانند دیدن و شنیدن ولمس کردن وخوردن کسب نا مشروع و ...در ظاهر دارای لذت می باشند و منفعتی را به دنبال دارند اما برای رسیدن به یک منفعت بالاتر باید فدا شوند تا هم دستورات خدای متعال اجرا شده باشد و هم اینکه انسان به خواسته ذاتی خویش نائل اید یا در جای دیگر قران میفرماید : "برای پرهیزکاران دختران بسیار جوان و هم سن وسال و جامهای لبریز و پیا پی اماده شده است در انجا نه سخن لغو و بیهوده ای می شنوندو نه دروغی ،این جزایی است از سوی پروردگارت و عطیه ای است کافی "[18] و در جای دیگر میفرماید هر چه بخواهند در انجا هست برای انان و نزد ما نعمتهای بیشتری است "[19]
و صدها نمونه دیگر که خدای متعال با وعده های صادق و بر حق خویش انسانها را به سوی منفعت بالاتر و کامل تر و جاودانه تر دعوت مینما ید و این منفعت ها قابل مقایسه با منافع محدود و ناقص و گذرای علم نیست که فقط برای بشر رفاه تولید میکند نه ارامش.
ممکن است کسی سوال کند که ان وعده ها نسیه است و این دنیا نقد ،چرا ما منفعت نقدی را رها کرده و دنبال منفعت نسیه برویم ؟ در جواب باید گفت ما انسانها در خیلی از موارد در زندگی روزمره ،با صرف احتمال منفعت دنبال اموری میرویم که حتی منفعت انها قطعی نیست و حال انکه منفعت دین قطعی است و احتمالات در ان نقشی ندارد مثلا درباره منفعت مادی میتوان بانک را مثال زد هزاران نفر برای برنده شدن در قرعه کشی بانک ثیت نام میکنند و از بین هزاران نفر،فقط به چند نفر جایره میدهند ولی مردم علیرغم علم به قرعه کشی و شانسی بودن مساله و نیز احتمال بسیار ضعیف ان، به این احتمال ضعیف و ناچیز توجه میکنند و در قرعه کشی شرکت میکنند با این اوصاف اگر کسی دارای عقل تاجری باشد حتی اگر به قیامت و خدا و...معتقد نباشدباید به این احتمال توجه کنند چراکه محتمل بسار بزرگ است و پشت سر ان بی نهایت سود یا ضرر خوابیده است فلذا جانب دین را میگیرد و خودش را از این منفعت بی کران بی بهره نمی کند چه برسدبه افرادی که خدا را قبول دارند و اهل کتاب هستند چه برسد به مسلمانان که یقین به حقانیت دین مبین اسلام دارند و منفعت و ضرر ان احتمالی نیست بلکه قطعی و یقینی بوده و حد اکثر منفعت را به ما میرساند بنابر این چون هیچ چیزی به اندازه دین به ما منفعت نمیرساند بنا بر این هیچ چیز از جمله علم - نمی نواند ما را از دین بی نیاز کند.
1- دین از نظر غربی ها بعنوان یک مساله اخلاقی یا یک مساله فردی یا یک صفت محدود مانند "خیر بودن" مطرح است و حال انکه دین از منظر اسلام یک مساله فراگیر است که قوانین ان تمام ابعاد بشری را فرا می گیرد و ان قوانین از ناحیه خدایی است که دارای صفات ثبوتیه و کمالیه می باشد و تمام صفات نقص وبی کمال ازان خدا سلب می باشد دین از منظر ما صرفا یک مساله اخلاقی و فردی نیست بلکه دین مجموعه اعتقاد ما نسبت به افریننده جهان و قوانین حاکم بر جهان از افریننده خویش میباشد .
2- از نظر قران و روایات ،علم وسیله است نه هدف،ان هم وسیله ای برای رسیدن انسان به کمال .انسان بر اثر رسیدن به کمال دنیا و اخرتش اباد میشود .ارزش هر علم به موضوع ان بستگی دارد از این جهت علوم الهی و دینی- با توجه به موضوع ان از سایر علوم برتر ند و اشرف علوم محسوب میشوند ولی این به معنای بی ارزشی سایر علوم نیست و در یک نگاه کلی هر چیزی که انسان را به سوی دنیا پرستی سوق دهد و او را در چنگال غفلت و مادیت گرفتا کند چیزی جز ضلالت و گمراهی نخواهد بود
3- دین هرگز با پیشرفت علم مخالف نبوده و نیست و حتی افرادی را که در پی کسب دانش هستند را مورد تشویق قرار داده است و صاحبان علم را برکسانی که دارای علم نیستند برتری داده است
4- نسبت بین دین و علم عموم و خصوص مطلق میباشد فلذا جمع بین علم و دین امری ممکن و محقق می باشد
5- سه حیث "منبع" ، "هدف" ،"محتوا"در دین قویتر از سایر علوم میباشدزیرا سایر علوم مبتنی بر"حس و تجربه" و "دنیوی بودن" و صرفا "تجربی بودن" دارای نواقصی میباشد که توان جبران را ندارد
6- ما دیدگاه دین گرایانه را قبول نداریم چرا که دین برای سایر علوم هم ارزش قائل است و از کتب اسمانی انتظار بیان تمام جزئیات نادرست است چرا که کتاب اسمانی ،قانون اساسی دین بوده و در ان غالبا کلیات مطرح میباشد و جزئیات ان بر عهده رسول و ائمه گذاشته شده است.
7- ما دیدگاه علم گرایانه را قبول نداریم چرا که فقط متکی به تجربه است و برای ماورا جایگاهی قائل نشده است
8- منافعی مانند معنا بخشی وزدودن ترس و ارام بخشی و نجات بشر از تنهایی وفرهنگ سازی و همبستگی اجتماعی از کارکردهای مهم وغالبا اختصاصی دین میباشد که این منافع برای هیچ علمی متصور نیست.
فهرست و منابع
1- قران کریم ایه30 سوره نجم
2- نهج البلاغه،صبحی صالح
.3- -محمد عبد اله زاده ،الدین
4- علامه محمد حسین طباطبایی ،فرازهایی از اسلام
5- محمد تقی مصباح یزدی، اموزش عقاید
6, ایت الله جوادی املی ،انتظار بشر از دین
7- ویلیام جیمز ،دین و روان ،ترجمه مهدی قاینی
8- جمعی از نویسندگان، کتاب عقل و اعتقاد دینی
9- محسن جوادی و علیرضا امینی، معارف اسلامی 2
10- ایان باربور،علم و دین ،ترجمه بها الله خسرو شاهی
11- مایکل پیترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ، ،ترجمه احمد نراقی و ابراهیمسلطانی