كلمات كليدي : جهاني شدن، اقتصاد، ماركس، مك لوهان، سازمان هاي بين المللي، سرمايه داري
نویسنده : سعيد كريمي
جهانی شدن یا Globalization عبارت از روندی چند بعدی است که وابستگی متقابل میان منطقههای مختلف جهان و جنبههای گوناگون زندگی اجتماعی را بهوجود میآورد. تعادلهای نسبی درونی و گوناگونیهای تمام جامعه، اعم از بسیار پیشرفته و عقبمانده در این روند عمیق زیرورو میشود.[1]
جهانی شدن به دنیایی اشاره دارد که در آن جوامع، فرهنگها، حکومتها و اقتصادها تا حدودی بههم نزدیکتر شدهاند. بنا بهگفته گیدنز، این مفهوم را میتوان بهعنوان تشدید روابط اجتماعی جهانی تبیین کرد بهگونهای که مکانهای دوردست را به هم پیوند دهد و بهموجب آن، رویدادهای محلی که کیلومترها از هم فاصله دارند، تحت تأثیر حوادثی شکل گیرد. ولی این مفهوم فقط به در هم تنیدگی جهانی اشاره ندارد. جهانی شدن در بهترین صورت به عنوان ابزار جنبههای بنیادین فاصله انداختن زمانی-مکانی بهکار میرود. جهانی شدن به تلاقی حضور و غیاب، پیوند رویداهای اجتماعی و روابط اجتماعی دور از هم با بافتهای محلی مربوط میشود.[2]
تا پیش از قرن شانزدهم بهجای یک نظام جهانی، چندین نظام منطقهای وجود داشت. کشورهای اروپایی به هیچوجه با بسیاری کشورها به عمل متقابل نمیپرداختند و هیچ تمایل چشمگیری نیز با آفریقای جنوب، صحرا یا با آسیای شرقی و جنوب شرقی نداشتند. از اوایل قرن نوزدهم، پیشرفتهای فنآوری در کنار ثروت روزافزون قدرتهای صنعتی، ابزارهایی برای قدرتهای بزرگ فراهم آورد؛ تا از نفوذ خود برای استقرار نظامی جهانی استفاده کنند و نظامی مبتنی بر تعاملات گسترده را در جهان برپا سازند.[3]
خاستگاههای جهانی شدن را میتوان در آثار بسیاری از روشنفکران قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم پیدا کرد؛ از کارل مارکس (Karl Marx: 1818-1883) و جامعهشناسانی مثل سن سیمون (Claude Henri Saint-Simon: 1760-1825) گرفته تا پژوهندگان جغرافیای سیاسی نظیر مک کیندر (Sir Halford John Mac Kinder: 1861-1947) که به چگونگی تلفیق جهان از راه مدرنیته پی برد. سن سیمون معتقد بود، بهواسطه عملکرد نیروهای جهانساز و همگونآفرین، حد و مرزهای سیاسی، فرهنگی، بیش از پیش تضعیف شده و جامعهای جهانی شکل خواهد گرفت. وی دو نیروی مؤثر در فرآیند جهانی شدن را علمالاجتماع و صنعتی شدن ذکر کرده است. بهنظر سن سیمون صنعتی شدن در ذات خویش فرآیندی گسترشطلب است و گسترش چنین فرآیندی، در جوامع غیر اروپایی، فراگیر شدن فرهنگ اروپایی را در پی خواهد داشت. به این ترتیب، صنعت و اقتصاد در خدمت همگونی فرهنگی و بنابراین در خدمت شکلگیری جامعه جهانی قرار خواهند گرفت. علمالاجتماع هم که انسان را مانند یک موجود اجتماعی و بدون توجه به علایق فرهنگی بررسی میکند، نقش مهمی در متحد کردن انسانها بازی خواهد کرد.[4]
دورکهایم (Emile Durkheim: 1858-1917) پدیدههای اجتماعی را زمینهساز و تسهیلکننده فروپاشی مرزهای فرهنگی-سیاسی و همگونی جهانی میدانست. البته خود این پدیده اجتماعی، محصول فرآیند نوسازی است؛ که بنیادهای نظم اجتماعی در جوامع سنتی را سست و ویران میکند.[5]
ماکس وبر، نوسازی و تجدد را عواملی بسیار مؤثر در فرآیند جهانی شدن میدانست. این تأثیر در درجه نخست بهواسطه گسترش عقلانیت امکانپذیر است. از دیدگاه وبر، با گسترش فرآیند عقلانیت، همه فرهنگها کم و بیش ویژگیهای مشترک پیدا میکنند.[6]
از دیدگاه مارکس، جهانی شدن فرآیندی است که به تقریب همزمان با شکلگیری سرمایهداری آغاز شده، در نظام سرمایهداری حفظ ارزش و اعتبار سرمایه، مستلزم انباشت است و سرمایه همواره نیازمند بازارهایی جدید برای سرمایهگذاری و فروش کالاهای تولیدشده است. بنابراین سرمایه خواه یا ناخواه از مرزهای ملی فراتر میرود و روابط و نهادهای مناسب برای رشد و گسترش خود را در سرزمینهای جدید مستقر میکند. با توجه به این ویژگی سرمایهداری است که مارکس و انگلس نظام مورد نظر را متولی یکپارچهسازی جهان دانستهاند.[7]
رایجترین دیدگاه جهانگستری از آن اقتصاددانهایی است که بر پایه همبستگی بیش از پیش اقتصادی و ادغام همه اقتصادهای ملی در یک اقتصاد و در محدوده بازار سرمایهداری به آن مینگرند. بر اساس گفته لنین (Velademir Ilyich Lenin: 1870-1924)، در پیشرفتهترین مرحله سرمایهداری، هنجارها را تحمیل و برنامههای اجتماعی را طرح میکند.[8]
بحث جهانی شدن از مفاهیمی است که در دهه پایانی قرن بیستم بسیاری از جریانات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را تحتالشعاع خود قرار داد. جهانی شدن از یک سو دارای چارچوب مفهومی برای تبیین واقعیتهای جاری جهان و از سوی دیگر مبین نوعی جهانبینی و اندیشیدن درباره جهان بهعنوان یک منظومه کلان و به هم پیوسته است. البته سابقه امر به دورانهای قبل باز میگردد و نظریه دهکده جهانی مک لوهان (Herbert Marshall McLuhan: 1911-1980) در دهه 1960 تنها تظاهرات جدید آن است.[9] شماری از نظریهپردازان اعتقاد دارند که با شکلگیری تجدد، فرآیند جهانی شدن نیز آغاز شد. بهعنوان مثال گیدنز (Anthony Giddens) متولد 1938 فرآیند جهانی شدن را چیزی جز گسترش تجدد نمیداند. مارکس و انگلس (Frederich Engels: 1820-1895) نیز درک تاریخی جهانی شدن و آغاز این فرآیند را مستلزم درک و شناخت تاریخی سرمایهداری میدانند؛ چون از دیدگاه آنان، نظام سرمایهداری همواره دست اندرکار یکپارچه سازی اقتصادی و فرهنگی جهان بوده است. پس با توجه به این دیدگاه، جهانی شدن را باید همزاد سرمایهداری دانست. [10]
کاربردهای رایج جهانی شدن[11]
در رایجترین کاربرد، اصطلاح جهانی شدن را در زبان روزمره، معادل بینالمللی شدن تصور کردهاند. جهانی شدن از این دیدگاه، افزایش تعامل میان کشورهای گوناگون است. در واقع در دهههای اخیر، افزایش قابل ملاحظهای در مبادلات برونمرزی رخ داده است. بنابراین منطقی است که بسیاری از مردم، اصطلاح جهانی شدن را بهمعنای بینالمللی شدن بگیرند.
تعریف دیگری که نولیبرالها آنرا مطرح کردهاند؛ جهانی شدن بهمعنای آزادسازی است. از این دیدگاه، دنیای جهانی شده، فاقد موانع کنترلکننده برای انتقال منابع میان کشورها است.
در برداشت سوم، جهانی شدن بهعنوان جهانگستری در نظر گرفته شده است. تاریخ معاصر نشان میدهد که اشخاص و پدیدههای فرهنگی، بسیاری در مقایسه با گذشته در نقاط مختلف زمین سکنی گزیدهاند. بنابراین حرکت در جهت جهانگستری، مختص دنیای معاصر نیست.
در تعریفی دیگر، جهانی شدن بهعنوان غربیسازی در مباحث گوناگون درباره امپریالیسم مابعد استعماری مطرح شده است. در اغلب موارد، جهانی شدن به فرآیند همگنسازی پیوند میخورد که در آن همه دنیا بهشکل غربی، مدرن و خصوص آمریکایی درمیآید.
مفهوم بهتری که در حال حاضر ارائه شده، جهانی شدن بهعنوان قلمروزدایی است. جهانی شدن در این کاربرد، حاکی از نوعی تغییر گسترده در ماهیت فضای اجتماعی است. انتشار و گسترش ارتباطات فوق قلمروی، موجب پایان یافتن قلمروگرایی، یعنی وضعیتی که در آن جغرافیای اجتماعی بهطور کامل مربوط به یک سرزمین یا قلمرو است، خواهد شد گرچه همواره تأکید میشود که قلمرو جغرافیایی در دنیای جهانی شونده باقی خواهد ماند؛ اما دیگر کل جغرافیای ما را تشکیل نخواهد داد.
پیامدهای جهانی شدن
پیشبینیهای مربوط به پدیده جهانی شدن و قضاوتهای خوب یا بد نسبت به پیامدهای نهایی آن دشوار است. تفکر درباره حذف مرزهای سیاسی و فراسوی آن، بیانگر وابستگی متقابل کشورها به یکدیگر است و همین برتریهایی که کشورها در زمینههای خاصی دارند؛ موجب برقراری اکثر ارتباطات میشود. در وضعیت جدید، کشورها به پدیده جهانی شدن توجه میکنند و توانایی برقراری ارتباط مؤثر را کسب کردهاند در عین حال به فرهنگ و ارزشهای دیگر کشورها احترام خواهند گذاشت.
فرآیندهای جهانی شدن در زمینههای تولید کالا، حمل و نقل، ارتباطات و مبادلات مالی، توسعهیافته و بهصورت آشکاری بر توسعه اقتصادی تأثیر گذاشته است. کشورها، مناطق و مراکز صنعتی برای توسعه، با حداقل ثابت نگهداشتن ظرفیتهای اقتصادی خود، در حال رقابتاند.[12]
گزارش بانک جهانی با نام "جهانی شدن، رشد اقتصادی و فقر: ایجاد یک اقتصاد جهانی فراگیر" حکایت از آن دارد که اگرچه جهانی شدن باعث کاهش فقر در بسیاری از کشورهای در حال توسعه شده، ولی این فرآیند، باید بهگونهای هدایت شود که زندگی افراد فقیر و حاشیهنشین کشورهای دنیا بهبود یابد. براساس این گزارش، همه کشورها با موفقیت در اقتصاد جهانی ادغام نشدهاند. در این گزارش برای کمک به کلیه کشورهای در حال توسعه، در بهرهگیری بهتر از مزایای جهانی شدن و در عین حال مهار خطرات آن، یک برنامه 7 محوری ارائه شده است. این 7 محور عبارتند از: دورهای توسعهای در مذاکرات تجاری، اصلاح شرایط و محیط سرمایهگذاری در کشورهای در حال توسعه، بهبود خدمات آموزشی و بهداشتی، فراهم کردن تأمین اجتماعی برای کارگران، لزوم افزایش کمکهای توسعهای کشورهای ثروتمند، تعدیل بدهیها برای اصلاحگران و توجه به گازهای گلخانهای.[13]
سرمایهداری نه تنها علت اصلی بلکه پیامد عمده جهانی شدن است. رشد فضاهای جهانی شدن دامنه انباشت مازاد را گسترش داده و موجب تعمیق جایگاه آن در اقتصاد جهان شده است. تجدید قوای سرمایهداری از راه ظهور جهانی شدن، با بیثباتی و بحرانهای دورهای چشمگیر همراه بوده است. همان طور که سازمان توسعه و همکاری اقتصادی اعلام کرده است؛ جهانی شدن شامل: فرآیند متلاطم پیدایش و متلاشی شدن شرکتها، ظهور و سقوط بخشهای گوناگون فعالیتها و توزیع مجدد تولید درون و میان نواحی و کشورها بوده است.[14]
جهانی شدن آثار مهم و گوناگونی برای کلیه نظامهای اقتصادی جهان دربرداشته است. جهانی شدن روی تولید کالا و خدمات، اشتغال و نهادههای فرآیند تولید، سرمایهگذاری فیزیکی و انسانی، فنآوری و انتقال بینالمللی آن و همچنین روی کارآیی، بهرهوری و رقابتپذیری تأثیر میگذارد. تأثیر جهانی شدن بر اقتصاد ملی کشورها، توجه ویژهای را میطلبد:
1) یکی از این آثار، رشد عظیم سرمایهگذاری مستقیم خارجی در حدی بهمراتب بیشتر از رشد تجارت جهانی است؛ این نوع سرمایهگذاری، نقش اساسی در انتقال فنآوری، بازسازی صنعتی و تشکیل شرکتهای جهانی ایفا میکند و همه اینها آثار مهمی در سطح ملی دربردارند.
2) دومین اثر جهانی شدن به نوآوری فنآورانه مربوط میشود. فنآوریهای جدید یکی از عوامل پیشرفت جهانی شدن بودهاند؛ ولی جهانی شدن و فشار رقابت نیز به پیشرفت بیشتر فنآوری و انتشار آن در درون کشورها بهوسیله سرمایهگذاری مستقیم خارجی کمک کرده است.
3) سومین اثر جهانی شدن، رشد تجارت خدمات، از جمله انواع مختلف خدمات مالی، حقوقی، اداری و اطلاعاتی است که به بخش عمده تجارت بینالملل تبدیل شده است. [15]
جهانی شدن اقتصاد
جهانی شدن یعنی گسترش و تعمیق پیوندها و وابستگیهای متقابل در سطح جهان. اما در حوزه اقتصادی، جهانی شدن مفهوم خاصی دارد. در بسیاری از نظریهها و تعاریف جهانی شدن بر عنصر اقتصادی این فرآیند تاکید شده و نظریهپردازان بسیاری، وجه غالب جهانی شدن را اقتصادی میدانند. از نظر تاریخی نیز تقدم و برتری به جهانی شدن اقتصادی تعلق دارد.[16] فنآوری نوین و نظامهای سیاسی و اقتصادی جدید، از دانش و بینش غربی سر بر زده و همه این نوآوریها بر امید و آرزوی بهتری دامن زده است. امروزه در تمدن غربی، جهان غیر صنعتی وجود ندارد. در این تمدن همه در یک دهکده اقتصادی بسیار بزرگ که دارای ابعاد جهانی است، زیست میکنند.[17]
جهانی شدن اقتصاد یعنی اینکه فرآیند تولید و توزیع کالاها و خدمات در سطح جهانی و بدون توجه به مرزهای جغرافیایی سیاسی انجام میگیرد.
جهانی شدن اقتصاد دو بعد دارد: بعد اول مفهوم گسترش جغرافیایی را دربر دارد. پس جهانی شدن اقتصاد، بهطور فزایندهای فضای جغرافیایی گستردهتری را اشغال میکند؛ در بعد دوم، جهانی شدن اقتصاد، مفهوم فزایندهای را دارد که شدت فشرده شدن وابستگیها، پیوندها و تعاملات بین اقتصادی را دربرمیگیرد. نتیجه وضعیت بالا این است که توان نظم بخشیدن به اقتصادهای ملی از بین میرود و نظام اقتصادی جهانی جایگزین آن میشود.[18]
در طی سه دهه گذشته، اقتصاد جهان بهطور قابل توجهی بهسمت جهانی شدن حرکت کرده است. ادغام فزاینده اقتصادهای ملی در بازارهای جهانی، حجم و ماهیت جریانهای منابع بینالمللی را تغییر داده است. بهدلیل اینکه گسترش تجارت جهانی در اصل بهوسیله بخش بانکی تأمینکننده منابع مالی معاملات بینالمللی، محدود میشود؛ مقیاس، رقابتپذیری و پراکندگی بازارهای مالی و بینالمللی منابع مالی را از اقتصادهای کم درآمد به اقتصادهای پیشرفتهتر جهت میدهد. جهانی شدن بازارهای بینالمللی، هزینههای معاملاتی تجاری را برای کشورهایی که دسترسی به بازارهای بینالمللی دارند، کاهش میدهد و بهعکس هزینهها را برای کشورهایی که از منابع جهانی شدن محرومند، بالا میبرد.[19] بنابراین خصوصیات جهانی شدن اقتصاد را میتوان به شکل زیر برشمرد:
1. جهانی شدن بازارهای مالی؛
2. جهانی شدن استراتژی شرکتها در درون یک بازار رقابتی؛
3. انتشار فنآوری همراه با فرآیند تحقیق و توسعه در سطح جهان؛
4. شکلگیری الگوهای مصرف جهانی همراه با بازارهای مصرفی جهان
5. جایگزین شدن توان نظم بخشیدن به اقتصاد ملی، توسط اقتصاد سیاسی جهانی؛
6. کاهش نقش دولت-ملت در طراحی قانونهای تدبیر جهانی؛
7. افزایش شکافهای طبقاتی در درون جوامع، اعم از توسعهیافته یا در حال توسعه؛
8. حاشیهایتر شدن جوامع کمتر توسعهیافته؛
9. برتری سرمایه نسبت به نیروی کار و در نتیجه، تضعیف یا بهطور دقیقتر، قدرتزدایی از تشکلات صنفی و کسانی که فاقد سرمایهاند و بهشکلی در نوک پیکان تحولات سرمایهداری قرار نگرفتهاند.
در اقتصاد جهانی شده (از لحاظ نظری) انتظار میرود، همچنانکه ارزش واقعی متغیرهای کلیدی اقتصادی (تولید، قیمتها، دستمزدها و نرخهای بهره) به رقابت جهانی پاسخ میدهند، نیروهای بازار جهانی بر شرایط اقتصادی ملی برتری یابند. الگوهای جهانی شدن اقتصادی معاصر، شبکههای نیرومند و پایداری را در سراسر مناطق اصلی جهان به یکدیگر مرتبط کردهاند. سرنوشت اقتصادی این شبکهها بهشدت بههم پیوسته است؛ اگر چه ممکن است اقتصاد جهانی به اندازه قویترین اقتصادهای ملی، یکپارچه نباشند، ولی بهنظر جهانیگرایان، گرایشهای موجود بهروشنی به تشدید یکپارچگی در داخل و میان مناطق اشاره میکند؛ برای مثال فعالیت بازارهای مالی، سبب همگرایی در نرخ بهره میان نظامهای اقتصادی اصلی شده است، در حالیکه نظامهای نرخ ارز ملی، بر اساس اصل نرخهای شناور تنظیم یافتهاند. [20]
سازمانهای مهم جهانی[21]
سازمانهای اقتصادی مهمی در سطح جهان به فعالیت جهانی مشغولند؛ که فهرستوار به آنها اشاره میشود:
1. سازمان بینالمللی کار
2. صندوق بینالمللی پول
3. کمیسیون اقتصادی سازمان ملل متحد برای اروپا
4. سازمان خواروبار و کشاورزی سازمان ملل متحد
5. سازمان تجارت جهانی
6. کمیسیون اقتصادی سازمان ملل متحد برای آمریکای لاتین و کاراییب
7. اتحادیه اقتصادی بنلوکس
8. برنامه عمران ملل متحد
9. شرکت مالی بینالمللی
10. جامعه اقتصادی اروپا
11. کمیسیون اقتصادی سازمان ملل متحد برای آفریقا
12. مؤسسه بینالمللی توسعه
13. اتحادیه تجارت آزاد اروپا
14. سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک)
15. بازار مشترک آمریکای مرکزی
16. سازمان همکاری و توسعه اقتصادی
17. برنامه جهانی غذا
18. سازمان همکاری منطقهای برای توسعه
19. بانک توسعه عمران آفریقا
20. سازمان توسعه صنعتی ملل متحد
21. بانک توسعه عمران آسیا
22. مجمع کشورهای جنوب شرقی آسیا
23. کمیسیون اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد برای غرب آسیا
24. جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا
25. بانک بینالمللی ترمیم و توسعه بانک جهانی.