24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : جريان دو مرحله اي ارتباط، جريان چند مرحله اي، رهبران افكار، نظريه تزريقي(زيرجلدي)
نویسنده : قاسم كرباسيان
این الگو که بازشناخت اولیه و مهم شیوهای است که پیامهای رسانهای از آن طریق، بوسیله روابط بین شخص میانجیگری میشوند، عبارتست از اینکه: پیامهای رسانهای گروهی، در مرحلۀ اول به رهبران افکار هر جامعه رسیده و بعد از تسویه توسط رهبران فکری، در مرحلۀ دوم به سائر افراد آن جامعه میرسد.[1]
بر اساس این فرضیه؛ نمیتوان مخاطب را تودهای از افراد نا مرتبط تلقی کرد چرا که آنان از لحاظ اجتماعی با یکدیگر مرتبط بودهاند و این روابط بر شیوه انتقال و شیوه ادراک و دریافت اطلاعات رسانهای تأثیرگذار خواهد بود.[2]
وجود رهبری فکری و نقشی که وی در شکلگیری افکار عمومی دارد، در سال 1940م توسط پژوهشگران آمریکایی "لازارسفلد، برلسون و گوده" کشف شد. پژوهشگران پژوهشهای اجتماعی-کاربردی دانشگاه کلمبیا، در طی بررسی اثرهای رسانههای جمعی، بر رفتار سیاسی که در جریان مطالعه رأیگیری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا انجام شد، به مفهوم «رهبر فکری» پی بردند. آنچه پژوهشگران یافتند این بود که، تماسهای شخصی در اثرگذاری بر تصمیم رأیدهی هم فراوانتر و هم مؤثرتر از رسانههای جمعی بوده است.[3]
الگوی جریان دو مرحلهای ارتباطی که جایگاه قابل ملاحظهای برای رابطه میانفردی در شکلگیری افکار عمومی قائل است، با دور شدن از دیدگاههای مستقیم و زیر جلدی اولیه، در خصوص فرایندهای ارتباطات عمومی که جریان یک مرحلهای به حساب میآمد، به سمت دو مرحلهای دانستن پخش پیامها در میان گروههای اجتماعی گام برداشته است و تلاش کرده ضمن ابطال نظریه سوزن تزریقی(بر اساس این نگرش، پیامدهنده میتواند گلوله جادویی خود را به سوی بیننده یا شنونده شلیک کند و همانگونه که یک مدار الکتریکی میتواند الکترونها را به فیلامنت داخل لامپ ببرد و آن را روشن کند، او نیز با گلوله جادویی میتواند اندیشه پیامگیران را روشن کند.[4])، نفوذ رسانههای گروهی را به ساختارهای روابط اجتماعی ربط دهد.[5]
پژوهشگران این عرصه ضمن تأکید بر وجود رهبران فکری در هر جامعهای معتقدند، در هر اجتماعی اشخاصی وجود دارند که با تماسهای شخصی و روزمره و انجام بحث، بر نظر و تصمیم اشخاص در مورد تعدادی قضایا اثر میگذارند. این افراد به شکل خاصی بیدار، فعال و علاقمند به سیاست هستند و از مصرفکنندگان بزرگ رسانهها به شمار میروند. دیگران نیز از خلال تفاسیری که اینان از قضایا دارند، به نظر رسانهها پی میبرند.[6]
این فرایند رهبران افکار را عامل انتقال پیامهای رسانهها به معاشران یا پیروانشان که به آنها به چشم افراد پر نفوذ نگاه میکنند، میداند و نفوذ این رهبران را بیشتر و مؤثرتر از رسانههای جمعی قلمداد میکند.[7]
منطق موجود در ورای جریان دو مرحلهای این است که هر فردی عضو بسیاری از گروهها، اعم از رسمی و غیر رسمی است. از آنجا که فرد، در درون این گروهها به کنش و واکنش میپردازد، از آنها اثر میپذیرد و این گروهها، نفوذ بسیاری بر آراء، عقاید، گرایشها و نگرشهای وی دارند. به علاوه در بسیاری موارد، همین افراد به هنگام قرار گرفتن در معرض تأثیر رسانهها، در تجربیات گروهی نیز شرکت دارند. نتیجه آنکه در همان حال که تئوری جریان دو مرحلهای، بر روابط میانفردی به عنوان مجراهای آگاهیسازی تأکید میکند، توجه ما را به این حقیقت جلب میکند که همین روابط میتواند به عنوان منابع فشار، جهت تطبیق با شیوه تفکر و عمل گروه کارساز باشد و اساس و بنیاد حمایت اجتماعی از فرد را ارائه کند.[8]
برخی با بسط دادن این الگو، جریان چند مرحلهای (Multi – Step Flow Mode)، را مطرح ساختهاند که این الگوی جدید، با ایجاد گسستگیها و یا مرحلههای بیشتر، در مسیر فرایندهای دریافت، به بسط منطقی الگوی سابق میپردازد. الگوی چند مرحلهای قاطعانه نشان داد، که سؤال امروز این است که: مردم چه کاری با رسانهها انجام میدهند؟[9]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان