انصاف؛ آنچه از گفتار، رفتار و کردار رسول خدا(ص) درباره انصاف به
ما رسیده است. انصاف در لغت به معنای اعطا نمودن حق[1]
و به عدل و داد تعامل کردن آمده است.[2]
در برخی احادیث، انصاف به معنای عدل بکار رفته است.[3]
تفاوت واژه عدل و انصاف در این است که در انصاف گونهای اعطا لحاظ میشود اما در
عدل ممکن است چنین اعطایی باشد و یا نباشد.[4]
و در اصطلاح اخلاق، به معنای اظهار حق و استقامت بر آن میباشد که
در مقابل آن عصبیت و کتمان حق قرار دارد.[5]
اجرای انصاف در تأمین
حقوق افراد و جامعه نقش بسزایی دارد از اینرو طبق گزارش قرآن کریم همه پیامبران و
اولیاء الهی موظف و مزین به این فضیلت بودهاند.[6]
انصاف از دیدگاه رسول خدا(ص) از بهترین و شریفترین اعمال،[7]
باعث رسیدن به اسلام حقیقی[8]
مایه خیر و سعادت،[9]
جزئی از ایمان است.[10]
در وصیت به علی(ع)
انصاف را از حقیقت ایمان[11]
شمرده و میفرماید هنگامی که خداوند بخواهد اهل شهری را عذاب کند بخاطر حضور فرد
باانصاف در بین آنها از عذاب آنان صرفنظر میکند.[12]
و فرمود: کسی که این فضیلت را با سه ویژگی دیگر همراه کند اخلاقش به من شبیهتر
خواهد شد. [13]
انصاف موجب سعادت و
خوشبختی،[14]
سپر نگاهبان [در برابر تجاوز دیگران]،[15]
بهترین راه شناخت دوستان شایسته،[16]
باعث جلب محب اهلِ زمین و آسمان است،[17]
صاحبش را در سایه عرش الهی قرار میدهد،[18]
موجب کمال ایمان،[19]
باعث داخل شدن در بهشت[20]
است.
انسان در درجه نخست،
بایستی با خدای خویش انصاف ورزد، در حدیثی قدسی آمده است که خداوند فرمود: ای پسر
آدم! با من به انصاف رفتار نمیکنی! من با نعمتهایی که به تو میبخشم، به تو محبت
میورزم اما تو با گناهانت ناسپاسی میکنی! خوبیهایم به سوی تو سرازیر و بدیهایت به
سوی من روان است.[21]
لازمه انصاف با بندگان خدا این است که با ایشان به قسط رفتار
کند حقوق ایشان را ادا و از خطای آنان چشمپوشی کند[22]
و به دلیل دشمنی با آنها از محدوده عدالت خارج نشود.[23]
رسول خدا از سنین کودکی تا پایان عمر شریفش مظهر انصاف بود. در
سن هفت سالگی وقتی که دایهاش حلیمه او را از رفتن صحرا باز میداشت فرمود آیا
سزاوار است که من در سایه خیمه شیر بنوشم و برادرانم در بیابان زیر آفتاب سوزان
باشند.[24]
در زمان رسالت نه تنها با اصحاب خویش بلکه با دشمنانش نیز انصاف
را رعایت میکرد به اصحابش سفارش میکرد که به اهل ذمه ستم روا ندارند و کارهای
دشوار بر آنها تحمیل نکنند[25]
و میفرمود اگر کسی آنها را بکشد بوی بهشت به مشامش نمیرسد.[26]
وقتی مأموران آنحضرت خرمای نخلستانهای خیبر را تخمین میزدند
حضرت یهودیان را مخیر میکرد که با همان تخمین بخرند یا بفروشند.[27]
در خبر است یکنفر یهودی
برای دریافت طلب خود از آن حضرت او را حدود یک شبانهروز از حرکت بازداشت، حضرت
نیز در آنجا نشست و نمازهای خود را در همانجا خواند و چون اصحابش مرد یهودی را
تهدید میکردند فرمود چه میکنید پروردگارم مرا برای ستم حتی به همپیمانهای
غیرمسلمان مبعوث نکرده است و چنین بود که مرد یهودی با مشاهده انصاف حضرت مسلمان
شد و بخشی از مالش را در راه خدا انفاق کرد.[28]
از جلوههای انصاف رسول
خدا که به راهنمایی قرآن کریم[29]
تحقق یافت حکم به نفع یهودی بیگناهی بود که یکی از مسلمانان دزدی خود را به او
نسبت داده بود و خویشانش تلاش میکردند حضرت به نفع آنها و علیه مرد یهودی حکم کند.[30]
منابع:
ابن ابیالحديد، عزالدين المعتزلی (م. 656ق.)، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، داراحياء الكتب
العربية، اول، 1378ق؛
ابنشعبه حرانی، حسن
بن علی (م. قرن4)، تحف العقول
عن آلالرسول،
تحقيق علیاکبر غفاری، موسسه نشر اسلامی، قم، 1404ق؛
ابنمنظور، محمد بن مكرم (م. 711ق.)، لسان العرب، نشر ادب الحوزة، قم، 1405ق؛
ابوداود سجستانی، سليمان بن اشعث (م. 257ق.)، سنن ابی داود، تحقيق سعيد محمد لحام، دارالفکر، بيروت، اول،
1410ق؛
ترمذی، محمد بن عيسی
(م. 279ق.)، سنن الترمذی، تحقيق عبدالوهاب
عبداللطيف، دارالفکر، بيروت، سوم،
1403ق؛
ریشهری، محمد، ميزان الحکمه، دارالحديث، قم، اول،
1416ق؛
سيوطی، جلال الدين (م. 911ق.)، الدر المنثور فی التفسير بالمأثور، کتابخانه مرعشی نجفی، قم، 1404ق؛
صدوق، محمد بن علی (م. 381ق.)، عيون أخبار الرضا، جهان، 1378ق؛
صدوق، محمد بن علی (م. 381ق.)، من لايحضره الفقيه، تحقيق علی اکبر غفاری، مؤسسه نشر اسلامی،
قم، دوم، 1404ق؛
صدوق، محمد بن على (م. 381ق.)، الأمالى، المکتبة الاسلامية، قم، چهارم، 1404ق؛
صدوق، محمد بن علی
(م. 381ق.)، الخصال، تحقيق علیاكبر غفاری، مؤسسه نشر اسلامی، قم، 1403ق؛
طباطبائی، سيدمحمدحسين (م. 1402ق.)، الميزان فی تفسير القرآن، مؤسسه نشر اسلامی، قم، پنجم، 1417ق؛
طبرسی، حسن بن فضل
(م. 554 ق.)، مکارم الاخلاق، منشورات الشريف
الرضی، 1392ق؛
طريحی، فخرالدين (م. 1085ق.)، مجمع البحرين، تحقيق سيداحمد حسينی، محمود عادل، نشر فرهنگ
اسلامی، تهران، دوم، 1408ق؛
عسکری، ابوهلال، معجم الفروق اللغوية (م.395 ق.)،
نشر اسلامی، قم، اول،1412ق؛
فراهيدی، خلیل بن احمد (م. 175ق.)، العين، تحقيق مهدی مخزومی، مؤسسة دارالهجرة، دوم،
1409ق؛
قضاعی، محمد بن سلامه(م454 ق.)، مسند الشهاب، تحقيق
حمدي عبد المجيد السلفي، مؤسسة الرسالة، بيروت، اول، 1405ق؛
كلينى، محمد بن يعقوب (م. 329ق.)، الكافی، تحقيق علىاكبر غفارى، دارالکتب الاسلامية، تهران،
پنجم، 1363ش؛
مجلسی، محمدباقر (م. 1111ق.)، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، دوم، 1403ق؛
نهج البلاغه، الامام علی بن ابیطالب، الشریف الرضی،دار الهجرة، قم، بی تا؛
نراقی، محمد مهدی (م. 1209ق.)، جامع السعادات، تحقيق سيدمحمد كلانتر، دار النعمان للطباعة
والنشر، نجف أشرف، بی تا؛
هيثمی، علی بن ابیبکر
(م. 807 ق.)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دارالکتب العلمية،
بيروت، 1408ق؛
يعقوبی، احمد بن أبى يعقوب (م. 292ق.)، تاريخ اليعقوبی، دار صادر، بيروت، بی تا؛
جواد مهدوی یگانه
[1] . فراهیدی 7/133«نصف»
[2] . ابن منظور 9/332؛ طریحی 5/124«نصف»
[3] . نهج البلاغه، حکمت231/509؛ ابن ابیالحدید 19/58
[10] . صدوق، الخصال 1/124
[11] . صدوق، من لایحضر 4/358
[17] . ابن شعبه حرانی /13
[28] . صدوق، الامالی /465
[30] . سیوطی 2/217؛ طباطبایی 5/70