اضطراب واژه اي عربي از ضرب، به معناي تحرک و موج زدن در فرهنگ فارسي به معناي: آشوب، التهاب، اندوه، بيتابي، بيقراري، بيم، پريشاني، تپش دل، ترس، تشويش، توهم، خوف، دغدغه، دلواپسي، دلهره، رنج، سراسيمگي، قلق، ناراحتي، واهمه، هيجان به کار رفته است.
در زبان عربي قلق (نگراني) به همان معناي اضطراب در زبان فارسي به کار رفته است. قلق نوعي ناآرامي در روان آدمي همانند امواجي است که بر آب ظاهر مي شود. شخص در اين حالت احساس ناراحتي مي کند و اطميناني به خود ندارد. اين گونه است که يک احساس ناخوشايند منتشر و مبهم همراه با ترس، واهمه، دلواپسي با منشا و خاستگاه ناشناخته در وي ظاهر مي شود.
بايد گفت که فرق ميان قلق و خوف در اين است که قلق نسبت به آينده مبهم است؛ در حالي که خوف واکنش انسان نسبت به حوادث کنوني و آينده است.
وقتي شخص دچار اضطراب مي شود، ضربان قلب و تپش آن افزايش مي يابد و لرزش در وي نمايان مي شود. البته اضطراب همانند ديگر بيماري ها و هيجانات رواني داراي انواع و اقسامي است.
از نظر روان شناسان، اضطراب، احساسي بي شباهت به ترس نيست؛ با اين فرق که ترس علت و عامل ظاهر و آشکاري دارد، مانند ترس از ماريا حيوان يا دشمني که در برابرش ايستاده است؛ در حالي که اضطراب، ترس بي هدف است؛ زيرا نمي توانيم به علت و عامل ايجادي اشاره کنيم.
اضطراب و قلق يکي از مهم ترين عوامل تأثيرگذار در رفتارهاي روان رنجور و روان پريش است که زندگي را مختل مي سازد و شخص را دچار پريشان حالي مي کند.
ترس و خوف، چيز خوبي است. اينکه ما از مار و دشمن واقعي که در برابر ما ايستاده میترسيم؛ يا از قيامت و حوادث مرگ خوف داريم؛ زيرا آن واقعيتي انکارناپذير است، به طوري که اين احساس را داريم که واقعيتي حاضر و همانند واقعيت کنوني است که از آن مي ترسيم؛ چنانکه اهل بيت پيامبر(ص) از قيامت ترسان بودند.(انسان، آيه 10)
ترس به ما کمک مي کند تا از خطرهاي واقعي، خود را محافظت کنيم؛ اما اضطراب نوعي افراط در ترس است که مي تواند رفتارهاي ما را از حالت طبيعي خارج کند و به نقطه نابهنجار بکشاند.
نقش نفس لوامه در ايجاد اضطراب اخلاقی
اضطراب داراي انواع و اقسامي است. نوعي اضطراب اخلاقي وجود دارد که براي ما بسيار مفيد و سازنده است. اين نوع از اضطراب با وجدان بيداريا روان سرزنشگر يا «نفس لوامه» در ما ارتباط پيدا مي کند. وقتي کاري را انجام مي دهيم که با وجدان و اصول اخلاقي ما در تضاد است، دچار اضطراب و قلق مي شويم و «احساس شرم و گناه» مي کنيم، عامل اضطراب اخلاقي است.
هر چه نفس لوامه و ملامتگر قوي تر باشد، به همان ميزان اضطراب بيشتر مي شود؛ و هر چه نفس اماره بالسوء (فرمان دهنده به بدي)، قوي تر و چيره تر شود، به همان ميزان اضطراب اخلاقي کاهش مي يابد. افزايش اضطراب اخلاقي در سطحي از آن بسيار مفيد است؛ زيرا بيانگر سلامت نفس و فطرت آدمي است و شخص را به پذيرش اشتباه و خطا و گناه و جبران کردن در قالب توبه و بازگشت تشويق مي کند و زمينه اصلاح فساد را فراهم مي آورد؛ اما اگر از يک سطح تجاوز کند، به شکل بيماري رواني خودنمايي کرده و شخص را دچار وسواس رواني و اعتقادي مي کند.
اگر نفس لوامه با زنگارهاي گناه دفن شود و کمتر در قالب احساس شرم و گناه خودنمايي داشته باشد، نفس تدليس گر (مسوله) و فريبکار وارد کار مي شود و به تزيين گري مي پردازد و امر بد را نيک جلوه مي دهد و باطل را حق. اين گونه است که احساس شرم و گناه از ميان مي رود و اضطراب فروکاسته مي شود.
به سخن ديگر، نمي توان فقدان اضطراب را دليل بر سلامت روان و شخصيت سالم دانست؛ زيرا در زمان چيرگي نفس اماره به بدي و قدرت يابي نفس تسويل گر و تدليس گر، اضطراب از ميان مي رود؛ در حالي که از نظر قرآن، چنين شخصي واقعاً بيمار است و از وارونگي قلب و يا مهرشدن قلب و روان رنج مي برد.(بقره، آيات 7 تا 12؛ يوسف، آيه 18)
اضطراب اخلاقي مبناي واقعي همانند ترس دارد و از احساس شرم و احساس گناه سرچشمه مي گيرد که نفس لوامه و فطرت الهي آن را مديريت مي کند. اضطراب دروني يک علامت هشدار دهنده و در خدمت فرد است و به او خبر مي دهد که درون شخصيت در تضاد بوده و اوضاع خوبي ندارد؛ او بايد بتواند تضاد دروني ميان وجدان بيدار و نفس لوامه و رفتارنابهنجار و ضد اخلاقي خود را به طوري حل کند تا از اضطراب رهايي يابد.
اضطراب به شخص خبر مي دهد که در حالت تهديد است و اگر شخص دست به کار نشود از درون فرو مي پاشد. در اين زمان چند گزينه براي شخص وجود دارد: 1- گريختن از موقعيت تهديدکننده؛ 2- اطاعت از وجدان بيدار و نفس لوامه؛ 3- جلوگيري از تکانه و علت خطر و موجب اضطراب.
با نگاهي به قرآن اين معنا اثبات مي شود که اضطراب به سبب تضاد ميان نفس لوامه و نفس اماره به بدي در درون شخصيت انسان تا زماني وجود دارد که نفس لوامه مهار و مديريت را در دست داشته باشد. اين اضطراب زماني به پايان مي رسد که شخص با کمک عقل و نفس لوامه و فطرت و مانند آنها به ساحل آرامش و اطمينان برسد؛ زيرا غرايز و حب شهوات (آل عمران، آيه 14؛ حديد، آيه 20) از يک طرف و فطرت پاک و توحيد گرا و کمال يابي نفس از سوي ديگر، دو فشاري است که بر نفس وارد مي شود و اين اضطراب و احساس شرم و گناه را در درون بر مي انگيزاند.
از سوي ديگر، اگر فشارهاي دروني نباشد ونفس به شکلي سرکوب و يا حذف و مهرشده باشد، فشارهاي جامعه نيز خود عامل اضطراب خواهد بود؛ زيرا نابهنجاري ها و منکرات از سوي جامعه خوشايند نيست و شخص حتي اگر بخواهد نمي تواند قانون شفاهي و نوشتاري را ناديده بگيرد و همين عوامل موجب ترس و اضطراب در درون مي شود.
البته چنانکه گفته شد اضطراب در انسان شدت و ضعف و نوسان بسيار است و اين به عامل دروني فطرت و وجدان بيدار و غلبه نفس لوامه باز مي گردد.
درمان اضطراب در قرآن
همه انسان ها هر چند در کلياتي به نام نفس مشترک هستند؛ ولي از نظر هستي شناختي، جهان بيني، تجربيات و نگرش ها هر شخصي با ديگري فرق مي کند و از اين نظر هر کسي شخصيت بي همتايي دارد. انسان همواره در تعارض دروني با وسوسه هاي شيطان بيروني است و همين اضطراب دروني را شکل مي دهد. اين اضطراب تا رسيدن به مرز نفس مطمئن ادامه مي يابد. نفس مطمئن نفسي است که با ذکر الهي به معناي واقعي؛ يعني قرب و تقرب به خدا و رنگ خدايي گرفتن به اطمينان رسيده است(فجر، آيات 27 تا 30؛ بقره، آيات 30 و 31 و 138؛ آل عمران، آيه 79)؛ چنانکه خداوند مي فرمايد: الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ بدانيد كه فقط با ياد خدا دلها آرام مي گيرد.( رعد/ 28)
از نظر قرآن شخصيت انسان، شخصيت مانا و پويايي است و ساختاري ثابت و متغير دارد. قرآن از پويايي به صيرورت تعبير کرده است: اليه المصير.(تغابن/3) صيرورت به معناي شدن است که خود به معناي پويايي و تغيير مستمر است. البته اين پويايي و صيرورت هرگز به معناي بريدگي نيست؛ بلکه اين رشد و پويايي و صيرورت همواره سازمان يافته، حکيمانه و هدفمند است و انسان با حفظ يک کليتي به نام «من» در حال صيرورت ، تغيير و حتي انقلاب و دگرگوني است: الي ربنا لمنقلبون.
به هر حال، انسان اگر بخواهد از اضطراب به اطمينان و آرامش برسد بايد مسيري را بپيمايد که خداوند در قالب صيرورت کمالي در ساختار صراط مستقيم شريعت بيان کرده و با ذکر واقعي الهي آن را تأمين و تضمين کرده است.
روزنامه كيهان، شماره 21729 به تاريخ 1/7/96، صفحه 8 (معارف)