پرسش درباره ارزشها و کاربردهای علوم انسانی و اجتماعی در زندگی شخصی و روزمره از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بررسی این سوال هم دارای اهمیت «روشی» و هم دارای اهمیت «عملی» است.
در نگاه اول به نظر میرسد که علوم انسانی و اجتماعی به کار نمی آیند و مفید فایده نیستند! چرا که بسیاری از دانش آموختگان علوم انسانی چه در ایران و چه در سطح بین الملل کاری مرتبط ندارند. بنابراین باید پرسید که واقعاً کاربرد این علوم در زندگی روزمره چیست؟
نکته دیگر این است که علوم انسانی و اجتماعی باید منطقاً با کسانی که به این علوم میپردازند در ارتباط بوده و باید خاصیتی برای زندگی آنها داشته باشند. یکی از محققان علوم انسانی در غرب، این علوم را «علوم خاموش» مینامد چرا که از نظر وی کاربردها و ارزشهای علوم انسانی و اجتماعی بسیار پوشیده اند. به تعبیر دیگر علوم انسانی و اجتماعی، علوم تکنولوژیک نیستند که محصولات شان به صورت کالاو بسته بندی شده در سوپرمارکتها عرضه شود.
میزان بهره گیری ما از علوم انسانی و اجتماعی به مقدار زیادی تابع آگاهی ما در رابطه با کاربرد آنها در زندگی شخصی ماست. بنابراین میتوان گفت برای کسانی که در رشتههای علوم انسانی کار میکنند باید بدانند چگونه از علوم انسانی و اجتماعی در زندگی شخصی خود استفاده کنند.
پس باید پرسید علوم انسانی و اجتماعی در چه زمینه هایی، کجا و چگونه میتوانند و ممکن است برای زندگی شخصی و روزمره ما مفید باشند؟ اولین کاربردی که در این رابطه میتوان مورد اشاره قرار داد این است که علوم انسانی و اجتماعی «علومی بهداشتی» هستند به این معنا که پیش و بیش از آنکه در پی درمان مسائل و دردها باشند، در پی پیشگیری از شکل گیری دردها، مسائل و مشکلات هستند.
اولین کاری که علوم انسانی و اجتماعی میکنند اعطای یک هویت انسانی و اجتماعی به افرادی است که به آن اشتغال دارند. ادراک و رفتار افراد تابع موقعیت آنها است و اولین کاری که علوم انسانی و اجتماعی میکنند ایجاد موقعیتی است که فرد بر اساس آن هویت خویش را شکل میدهد.
اریک فروم در کتاب «داشتن یا بودن» به دو رویکرد اشاره میکند که یکی زندگی مبتنی بر «داشتن» و دیگری زندگی مبتنی بر «بودن» است. شیوه مبتنی بر بودن در آموزش به این معناست که فرد علم را یاد میگیرد تا سرمایه فکری و فرهنگی خود را توسعه دهد. بنابراین علم آموزی را میتوان شیوه ای از «بودن» در نظر گرفت که نتیجه آن شکل گیری نوعی از هویت است.
به قول بوردیو هدف غایی همه آدمها دستیابی به حیثیت است. پیتر برگر در کتاب «ذهن بی خانمان» میگوید در بیشتر کشورهای در حال توسعه این مشکل به وجود آمده است که منزلتها در حال رشد است اما حیثیتها کمرنگ شده است. در حالی که یکی از کاربردهای علوم انسانی و اجتماعی این است که میتواند برای کنشگران خود حیثیت ایجاد کند. بنابراین اگر کسی با جدیت در این علوم کار کند، حیثیت و سرمایه فرهنگی به دست خواهد آورد و این امر، از طریق خلاقیت به دست میآید چرا که علوم انسانی و اجتماعی، علوم خلاقهاند.
مهمترین کار علوم انسانی و اجتماعی ایجاد فرصتی برای خلق کردن، کسب حیثیت و «بودن» است. علوم انسانی و اجتماعی همچنین راهی برای ابراز و بیان خود است چرا که افراد نیاز دارند تا در زندگی روزمره، خود را ابراز کنند که این علوم به اشکال گوناگونی میتوانند این امکان را فراهم کنند. بویژه که این علوم زبان ما را تغییر میدهند و در نتیجه بهتر میتوان تجربههای پیش پاافتاده زندگی را به کمک این زبان توصیف کرد.
علوم انسانی و اجتماعی علومی ارتباطی اند که مهارتهای بسیاری مانند مهارت نوشتن، داشتن یک ارتباط صلح آمیز و داشتن یک زندگی سالم را به کاربران این علوم میآموزند. تسامح، تساهل، بردباری و توسعه ظرفیتهای اجتماعی در زندگی روزمره و شخصی از دیگر فواید و مزایای علوم انسانی و اجتماعی محسوب میشوند و در واقع میتوان گفت که این علوم، انسان فرهیخته تربیت میکنند.
علوم انسانی و اجتماعی علاوه بر «سرمایه فرهنگی»، سرمایه اجتماعی نیز تولید میکنند. علوم انسانی و اجتماعی مجموعه ای از روشها، مفاهیم و چشم اندازها را تولید میکنند که بخشهای وسیعی از زندگی ما را پوشش میدهند و در نتیجه افراد به کمک آنها میتوانند به نحو خودآگاهانه زندگی کنند بویژه که این علوم موجب شکل گیری تفکر انتقادی به معنای داشتن قدرت تجزیه و تحلیل نیز میشوند.
علوم انسانی و اجتماعی راهی برای دیدن و نشان دادن هستند و قدرت رهایی بخشی دارند که این رهایی بخشی به معنای رهایی از اشکال گوناگون بی عدالتیها و محدودیتها است که قبل از هر چیز به واسطه همین تفکر انتقادی به دست میآید.