13 مهر 1394, 13:51
آیینه اخلاق
سردار کابلى نه فریفته دنیا شد و نه مغرور دانش خود او از آغاز تا آخر عمر، طلبه به معناى واقعى کلمه بود و نه به فکر جاه و مقام افتاد و نه به یاد لشکر و حشم از تمام وجود او عزت و شرف مى بارید
به غناى عجیبى دست یافته بود در چهره اش آثار کبر و نخوت دیده نمى شد انسانى بود قانع، صبور، خوشرو و خوش لهجه وقتى راه مى رفت زمین را مى نگریست و وقتى مى نشست در حال فکر کردن بود وقتى به کسى مى رسید با تبسّم احوالپرسى مى کرد و اگر سخن از علم و فضل او به میان مى آمد مى گفت: «من ذره اى بیش نیستم» و
او ظاهرى ساده و بى آلایش داشت لباس ساده مى پوشید، ساده سخن مى گفت و غذاى ساده مى خورد مهربان بود و با مردم صمیمانه مى نشست و صادقانه برخورد مى کرد از تمام وجودش اخلاص و صفا نمایان بود
ادب و تواضع آن مرد کریم، دوستان و آشنایانش را به شگفتى وا مى داشت بزرگانى که به کرمانشاه وارد مى شدند و اشتیاق به ملاقات با او را داشتند، او از باب احترام و ادب ابتدا به دیدن آنها مى رفت تا آمدن آنها به منزل او جنبه بازدید داشته باشد وى این احترام را نسبت به هر شخصى مراعات مى کرد بدون آنکه ملاحظه اى به مقام و مرام و مسلک طرف داشته باشد
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان