13 مهر 1394, 13:51
شیخ صادق بن محسن اعسم نجفى گفته است:
«هرگاه سیّد صدرالدّین بر شیخ محمّدحسن، صاحب جواهر و شیخ حسن، فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء در نجف وارد مى شد، آنان با تمام قامت جلوى پاى سیّد بر مى خاستند و جلو او دو زانو، مثل شاگرد، مى نشستند و حال آن که آن دو از استادان درجه اوّل حوزه علمیه نجف اشرف محسوب مى شدند.
در کتاب تکمله چنین آمده است:
روزى شاگردان صاحب جواهر، دور استاد خود حلقه زده بودند که آیت الله سیّد صدرالدّین جبل عاملى وارد شدهمین که شیخ، سیماى نورانى سیّد را ملاحظه کرد، از جا بلند شد و به استقبال وى شتاف تشانه هاى بستر سیّد را گرفته، در جایگاه خود نشاند و خود نیز مانند شاگردان در برابر سیّد زانو زد. در خلال گفت و گوهاى علمى، سخن از اختلاف آراى فقها به میان آمد که سیّد رشته کلام را به دست گرفت تا رسید به طبقات فقها و آن چنان موضوع مورد بحث را تبین کرد که شنوندگان متحیّر شدند و بعد صاحب جوابى فرمود: «عجیب جواهر گهر بارى از کام سیّد فرو افتادسبحان الله سبحان الله از این ذهن جوّال و فکر سیّال. به خدا سوگند این سیّد از عجائب روزگار است بایسته است فقهاى ما خود را براى خوشه چینى از خرمن دانش سیّد آماده سازند[21]».
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان