13 مهر 1394, 13:51
داور هوشمند
در سایه تلاشهاى آن مرجع بزرگ ستمدیدگان پناهگاهى مطمئن یافتند و ستمگران در تنگنا قرار گرفتند. هر چند شرح همه کوششهاى آن فقیه پارسا در هیچ کتابى به رشته نگارش کشیده نشده است، ولى مطالب محدود باقى مانده درباره داوریهاى وى مى تواند از موقعیت، هوشمندى و خبرگى اش در هدایت جامعه پرده بر دارد:
زمانى مردى حضور سید فقیهان شیعه رسید و با سندى که به مهر علامه مجلسى، محقق خوانسارى، آقا جمال خوانسارى و دیگر بزرگان در گذشته شیعه آراسته بود، خود را مالک یکى از روستاها خوانده، صاحبان فعلى اش را غاصب شمرد. سید مدتى در سند نگریست در درستى مهر بزرگان هیچ تردیدى نبود ولى چگونه مى شد صاحبان فعلى را غاصب خواند در حالى که آنان زمینهاى یاد شده را از پدرانشان به ارث برده بودند و کهنسالان منطقه مالکیت پدران و پدر بزرگان آنها را تأیید مى کردند.
مرجع پاک رأى اصفهان در تحقیقهاى خویش بدین نتیجه رسید که سند ساختگى است ولى دلیل بر این مطلب نداشت. رسیدگى به پرونده ماهها به درازا کشید. سرانجام سید راهى مطمئن براى پایان درگیرى یافت. او جمعى از کشیشان ارامنه را نزد خویش خوانده سند را به آنها نمایاند و گفت: گویا در گوشه کاغذ تاریخ ساخت آن نگاشته مى شود، آن را بخوانید.
کشیشان، که با خط بیگانگان آشنا بودند، آن را خواندند. سید با محاسبه و تبدیل دقیق تاریخ میلادى به هجرى دریافت که کاغذ سالها پس از وفات بزرگان مذکور ساخته شده است. پس سند را پاره کرد و به سود صاحبان واقعى روستا حکم داد.([32])
سید در روزگار مرجعیت خویش به پرونده هاى بسیار رسیدگى کرد و در اجراى حدودالهى کوشید. او قاتلان را قصاص مى کرد، مجرمان را فرمان قتل مى داد، حد مى زد، تعزیر مى کرد و دست دزدان را مى برید. یکى از شاگردان آن فقیه وارسته در این باره چنین نوشته است:
سید حدود هفتاد نفر را به تیغ سپرد. روزى گنهکارى را فرمان قتل داد هیچ کس اجراى آن را به عهده نگرفتسرانجام استاد برخاسته، مجرم را ضربتى زد ولى کارى نبود گنهکار از جاى برخاست. سید در این لحظه وى را گردن زد. آنگاه بر پیکرش نماز گزارد و حالش دگرگون شده، غش کرد.([33])
هر چند در سایه تلاشهاى سرور فقیهان ایران سپاهانیان از آرامش و امنیتى بى نظیر بهره مند شده بودند ولى دربار این را نمى پسندید. براى فتحعلى خان مشاهده فقیهى که بى توجه به مقامهاى رسمى احکام الهى را اجرا مى کرد و پیلهاى تنومند ثروت افسانه اى اش را از هند برایش مى آوردند([34])، بسیار دشوار بود. بنابراین در سفر به سپاهان نزد سید شتافته، گفت: شما خود حکم مى دهید و خود اجرا مى کنید، پس من در مملکت چه کاره ام؟ همواره رسم بر آن بود که مجتهدان حکم مى دادند و اجرایش را به دولتیان وا مى نهادند.
فقیه پاکدل اصفهان پاسخ داد: در انجام حدود الهى هیچ درنگى روا نیست. نمى توان حکم خداوند را به تأخیر انداخت تا به شما برسد.([35])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان