13 مهر 1394, 13:51
آیت الله حق شناس درباره چگونگى آشنایى اش با سید على مفسّر مى گوید:
«به شیخ محمد حسین زاهد گفتم شما دیگر براى من کافى نیستید. ایشان فرمود: با هم مى رویم و شخصى را که براى شما مفید باشد، پیدا مى کنیم. با هم اشخاص و علماى فراوانى را ملاقات کردیم تا آنکه شبى در عالم رؤیا مشاهده کردم به مجلسى رفته ام که شخصى از اهل علم نشسته است. فرداى آن شب با شیخ محمد حسین زاهد به مجلس مرحوم سید على مفسّر رفتیم. دیدم عجب! همان شخصى است که دیشب در خواب دیده ام. فهمیدم ایشان همان شخصى است که مقصود من است.»[15]
حجت الاسلام جاودان در مورد سید على مفسّرمى گوید:
«در مورد سید على مطالب بسیار کمى نقل شده است. اگر ایشان در حوزه علمیه قم یا نجف مى ماند بیشتر محل توجه بود. او در تهران هفت دوره تفسیر گفت و خواص و عوام از محضر ایشان بهره بردند. یادم هست که آیت الله میرزا عبدالکریم حق شناس مى فرمود:
ایشان خیلى هیبت داشت و ما نمى توانستیم خیلى نزدیک ایشان بشویم. هر وقت سؤالى داشتیم، در درس خود جواب آن را مى داد. یک بار در جوانى مرض سل گرفتم و از سینه ام خون مى آمد. تمام پس انداز خود را صدقه دادم تا از این مرض که در آن وقت صعب العلاج بود رهایى یابم. شب در خواب بزرگوارى را دیدم و حال خود را بر ایشان عرضه کردم، فرمود: درد ظاهر چیزى نیست، درد اصلى مرض قلب و روح است، به فکر آن باش! سپس دستى به سرم کشید و درد مرتفع شد. فردا صبح خدمت سید على مفسّر (ره) رسیدم و خواب خود را نقل کردم. ایشان فرمود: بارک الله! اما حالا فکر نکنى چون حالت خوب شده پرهیز را ترک کنى پرهیزت را ادامه بده.»
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان