13 مهر 1394, 13:51
زندگى در شهر
پس از فوت پدرش، مجتهد تربتى بر اصرار خود افزود تا این که یک بار به وى چنین فرمود:
«من به عنوان حاکم شرع، حکم مى کنم که: بر شما واجب است به تربت منتقل شوید و الاّ، آدم با شتر مى فرستم که اثاث شما را بار کنند و به تربت بیاورند.»
سپس مى فرماید:
«ترویج دین، بر شما واجب است و این کار در شهر میسّر است.»
حاج آخوند از فرموده استاد گرانقدرش اطاعت کرده و در اواخر 1328 ق. خانواده و زندگى خود را از محیط پرصفا و رفاه روستا به شهر تربت انتقال داد و خانه، زمین زراعتى، دام و ادوات کشاورزى را به عنوان امانت به فردى از اهالى روستا واگذار کرد و اثاثیه مورد نیاز را همراه خود آورد... ([17])
وى براى خانواده اش خانه محقّرى اجاره کرده بود... سرانجام پس از شش سال و چندماه اجاره و عاریه نشینى، صاحب خانه شد...
پس از ازدواج دخترش، یکى از اتاق ها را براى سکونت وى و دامادش اختصاص داد.([18])
او پس از اقامت در شهر، مرتّب به محضر مجتهد تربتى رسیده و از درس اصول و شرح منظومه ایشان بهره مند مى شد. آیت الله تربتى وى را مکلّف کرده بود که به جاى او نماز جماعت بخواند لذا ملاّ عباس، على رغم تمایل، به اصرار و دعوت استادش پاسخ مثبت داده و امامت مسجد را به عهده گرفت. هر از چند گاهى، مجتهد تربتى به مسجد وارد شده و به وى اقتدا مى کرد. تا این که یک روز ملاّ عباس نماز جماعت را ترک کرده و خدمت استاد گرامى اش عرض کرد:
مى ترسم خلوص نیّتى که در نماز لازم است، برایم باقى نماند!
امّا مجتهد فرزانه تربت با نصایح و کلماتى، او را متقاعد کرده که به امامت جماعت ادامه بدهد و این گونه وسوسه ها را به دل راه ندهد.([19])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان