13 مهر 1394, 13:51
با آنکه خلیل بصرى مى توانست اموال زیادى گردآورى نماید در بعضى مواقع حتّى یک فلس (پول رایج آن زمان) در بساط نداشت. او با تمام مشقّت در نیستان هاى بصره روزگار مى گذراند و این در حالى بود که شاگردانش به وسیله علومى که از وى آموخته بودند توانستند ثروت زیادى جمع آورى نمایند.([21])
او در خانه اى که از چوب یا نى ساخته شده بود، زندگى مى کرد و تنها راه درآمدش باغى بود که از پدر به ارث برده بود.([22])
نکته دیگر در این مورد آن است که پادشاهان و قدرتمندان آرزوى جذب وى را به دستگاه حکومتى خود داشتند تا بر اعتبارشان بیفزایندولى خلیل، بى اعتنا به همه زخارف دنیوى، زهد و قناعت را پیشه خود کرد.([23])
سلیمان (بن على یا مهلب) یکى از حاکمان عبّاسى با ارسال نماینده اى از خلیل درخواست کرد وارد دربارش شده، امر تعلیم و تربیت فرزندانش را نیز بر عهده گیردامّا خلیل در حالى که نان خشکى را به نماینده وى تعارف مى کرد گفت:
به سلیمان بگو: مادام که این نان را در سفره خود دارم از وى بى نیاز هستم. آن گاه اشعارى را بدین مضمون سرود:
به سلیمان بگو که من در آسایش و بى نیاز از تو هستم هر چند تهیدست باشم. آنچه کار را بر من آسان مى نماید این است که هیچ کس از فقر نخواهد مرد و روزگارش بر یک حال باقى نمى ماند. روزى اى که خداوند مقدّر کرده نه عجز مانع آن است و نه حیله زیاد کننده آن. ما فقر و بى نیازى را در نَفْس مى دانیم نه مال.([24])
وضع معیشتى خلیل به قدرى مشکل شد که زمانى تصمیم گرفت بصره را به مقصد خراسان ترک نماید. در روز عزیمتش سه هزار نفر که همگى حدیث شناس، نحوى، لغوى و یا مورّخ بودند در بدرقه او شرکت کردند.([25])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان