سیّد على یثربى کاشانى
(متوفّاى: 1379 هـ.ق.)
عنوان مقاله: فقیه هوشمند
حبیب الله سلمانى آرانى یکى از خاندان هاى معروف به علم و تقوا و از سادات اصیل و نجیب کاشان که سابقه اى دیرینه در این خطّه دارند، دودمان یثربى پشت مشهدى هستند. از این سلسله، در دوره هاى مختلف، همواره راویان، نقیبان و عالمان بزرگى برخاسته اند که از لحاظ علم و تقوا، سرآمد هم عصران به شمار رفته و به عنوان پیشوا و مرجع دینى، نزد مردم از جایگاه ویژه اى برخوردار بوده اند. آنان، سهم به سزایى در احیاى دین و ترویج مذهب شیعه داشته اند. از دوران حاکمیت دولت صفویه به این سو، در منابع تاریخى و کتاب هاى رجالى و زندگى نامه هاى نگاشته شده از این خاندان، به نام ستارگان فروزانى همچون، سیّد ماجد، آقا سیّد ابراهیم، میر سیّد محمّد تقى، میر عبدالرزّاق، آقا سیّد اسماعیل، آقا سیّد محمّدرضا و در عصر اخیر، آقا میرسیّدعلى برمى خوریم که در آسمان علم، معرفت و دین درخشیده، زبانزد عام و خاص بوده و افتخاراتى آفریده اند. در این نوشته، به شرح حال یکى از این ستارگان که به دو حوزه عظیم علمى نجف و قم اعتبار داد و منشأ بروز و ظهور نورافشانى هاى دیگرى گردید، مى پردازیم.
نیاکان
یکى از نیاکان آیت الله آقا میرسیّد على یثربى، سیّد ماجد فرزند سیّد ابراهیم، از عالمان بزرگ دوران صفویه است.
مؤلف تاریخ کاشان در باره وى چنین مى نویسد:
«یکى از طبقات علماى اعلام که نسبت آنان به امام همام، على بن الحسین(علیهم السلام) منتهى مى شود و همیشه خلاصه ایّام و هادى خاص و عام و مروّج شریعت سیّد انام بوده و هستند، سلسله عِلیّه سادات عالى درجات پشت مشهد (کثّرالله امثالهم) مى باشند... اصل این سلسله، مرحوم آقا سیّد ماجد است و آن جناب، معاصر شاه سلیمان صفوى(1077 ـ 1106ق) و سرآمد علماى عصر خود، در مراتب زهد و تقوا سلمان زمان بوده است، هنگامى که نادر شاه افشار در عراق عرب قرار مباحثه و محاّجه فى مابین علماى سنى و علماى خاصّه شیعه اثنى عشر گذارد از ولایات عراق عجم و سایر ممالک محروسه ایران، از هر ولایتى یک نفر عالم اعلم و اتقى انتخاب نموده، به صوب میعاد دعوت فرمود، من جمله از کاشان، جناب سیّد مزبور روانه شد. چون به کرمانشاهان رسید، به جانب روضه بقا خرامید و چون دفن میّت را در موضع ممات معتقد بود و به زبان واقع مى گفت:
گر در یمنى که با منى پیش منى *** ور پیش منى که بى منى در یمنى
در همان جا تن در حجاب تراب کشید...»[1].
از آثار وى، کتاب «ایقاظ النّائمین و ایعاظ الجاهلین»، «رسالة فى تحقیق الغناء»، «حاشیه بر اشارات و شفاى بوعلى سینا» و... ذکر شده است[2].
سیّد ابراهیم فرزند سیّد ماجد، در علم و عمل بى نظیر و همواره پناهگاه مردم بوده است.
سیّد میر عبدالحى، فرزند سیّد ابراهیم نیز از علماى این خاندان به شمار رفته است. وى داراى پنج فرزند پسر، به نام هاى سیّد محمّد تقى، میرعبدالرزاق، سیّدابراهیم، آقا احمد و سید مرتضى بوده است[3].
آقا سیّد محمّدتقى، فرزند سیّد میرعبدالحى، (1189 ـ 1258 ق.) از عالمان، مجتهدان و فقیهان نامدار و بزرگ و از محققین مشهور عصر خود بوده است. وى نزد ملاّ احمد نراقى (1245 ق.)، محمّد اسماعیل ازغدى(1231 ق.) و سیّدعلى طباطبائى(1231 ق.)، صاحب ریاض درس خوانده و باملاّ غلامرضا آرانى (1265 ق.) دوست و هم صُحبت بوده است. آقا سیّدمحمّدتقى، داراى کشف و کرامات فراوانى بوده و در عصر غیبت کبرى، به حضور حضرت ولى عصر(عج) تشرف اختیارى داشته است.[4] تاریخ کاشان وى را چنین معرفى مى کند:
«... ارشد و اعظم و ازهد و اعلم آنها، بندگان شامخ الارکان، شریعتمدار، آقا حاج سیدمحمّدتقى (نورالله مرقده) بود که الحق از فحول مجتهدین و فقها و رأس محقّقین و عرفاى عصر خود و اهل زمان بود و براى مرضاى مبتلا، از پیش مانده غذاى او، استشفا همى نمودند و نورکشف و کرامات او از مآثر و مقامات و مقالات و مصنفات چه از علوم نقلیه رسمیه و چه از متون عقلیه و ذهنیه اظهر و اشهر و بیشتر شایع تر از آن است که حاجت به اظهار و تذکار باشد یا در این اوراق بگنجد. در سنه (1258 ق.) به عالم بقا شتافت. در یکى از حجرات صحن مقدّس حبیب بن موسى(علیه السلام) مدفون و مقبره و ضریحش زیارتگاه ارباب نیاز است[5].»
از آثار او «رساله در حجیت مظنّه»، «مباحث الفاظ»، «متفرقات» و... ذکر شده است.
از فرزندانش، سیّد عبد الرحیم (1294 ق.) از شاگردان شیخ انصارى (1298 ق.) و سیّد مهدى... نام برده اند.
سیّد عبد الرزاق، فرزند میرعبد الحى و برادر آقا سیّد محمّد تقى است.
آقا سیّد اسماعیل (1302 ق.) فرزند سیّد عبدالرزاق و جدّ آقا میرسیّد على از فقیهان و عالمان عصر خود بود. وى نزد آقا سیّدمحمّد تقى، شیخ محمّد حسن نجفى (1266 ق.) صاحب جواهرالکلام، آقا شیخ مرتضى انصارى (1298 ق.)، آقا شیخ محسن خنفر و... درس خوانده است. سیّداحمد و سیّدمحمّدرضا از جمله فرزندان وى، از عالمان کاشان بوده اند.
آقا سیّد محمّد رضا پشت مشهدى، فرزند سیّد اسماعیل و پدر آقا میرسیّدعلى در سال 1382 ق. در کاشان متوّلد شد. تحصیلات ابتدایى و مقدّماتى را در کاشان و تحصیلات عالى حوزوى را در نجف وکربلا و سامرّا نزد آقا سیّد محمّد فشارکى اصفهانى (1316 ق.)، میرزاحسین نورى (1320 ق.)، میرزا محمّد حسن شیرازى (1312 ق.) و سیّد اسماعیل صدر (1339 ق.) تا رسیدن به مرحله اجتهاد گذراند. او پس از واقعه تحریم تنباکو از سوى استادش در سال 1316 ق. به کاشان بازگشت و مورد استقبال مردم قرار گرفت. اقامت وى در زادگاهش، همزمان بود با ضعف حکومت مرکزى، و بروز توطئه هاى انگلیس به صورت اختلافات داخلى، تنازع بین قدرت هاى مذهبى و غیرمذهبى، پیدا شدن یاغى ها، از جمله نایب حسین کاشى، فرزندان و یارانش که در همسایگى آقا سیّد محمّد رضا زندگى مى کردند. این عوامل موجب شد تا وى زندگى پرتلاطمى را آغاز کند. او در این شرایط، علاوه بر امامت جماعت، به تدریس و پاسخ گویى به مراجعات دینى مردم پرداخت و برکرسى قضاوت نشست و با دقّت، درباره مجرمان، احکام الهى را صادر و حدود شرعى را بر آنان جارى کرد. آیت الله حاج سیّد مهدى یثربى درباره پدرش چنین مى گوید:
«والد ما (آقا سیّد محمّد رضا) از هم عصران و دوستان آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى(1355 ق.) بودند و هر دو در درس میرزاى شیرازى شرکت مى کردند. میرزاى شیرازى بنابر مصالحى، حوزه علمیه نجف را به سامرا منتقل نمود و سعى بلیغى در اقامه سنن تشیّع در آن روضه مقدسه را داشت به خصوص مقید بود مراسم عزادارى حضرت سیّدالشهدا(علیه السلام) در انظار مردم آن محل معمول گردد. از این رو، در لیالى و ایّام تاسوعا و عاشورا، اساتید و طلّاب حوزه سامرا و شیعیان مقیم در آن جا، طبق معمول از بلاد شیعه، دسته عزادارى به راه مى انداختند. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم در نقش مرثیه خوان و نوحه خوان و مرحوم آقا سیّدمحمّد رضا یثربى (والدما) در نقش روضه خوان، اظهار اخلاص مى نمودند. ایشان در مدت سى سال و اندى در کاشان، در ماه هاى مبارک رمضان و محرم، در مسجد خود بعد از موعظه و بیان مسائل حلال و حرام به مانند یک روضه خوان فنى به ذکر مصیبت مى پرداختندبه خصوص در روزهاى تاسوعا و عاشورا در خاتمه مجلس، شخصاً به منبر رفته و مقتل عاشورا را بالحن عربى و مبکى و تکیه به صوت مى خواندند و در موقع ذکر مصیبات طاقت فرسا، بى طاقت شده، سررا برهنه کرده و با دو دست به سر مى زدند... .نیز بین مرحوم آقا سیّد محمّد رضا و مرحوم آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله نورى (1327 ق.) آشنایى و علاقه و همفکرى در مسائل سیاسى روز وجود داشت و بین آنها، نامه ها رد و بدل مى شد...[6]».
آیت الله العظمى آقا سیّد محمّدرضا در سال (1347 ق.) دعوت حقّ را اجابت کرد و در جوار بقعه حبیب بن موسى(علیه السلام)[7] در مقبره خانوادگى به خاک سپرده شد.
تولّد و تحصیلات
آقا میرسیّدعلى یثربى کاشانى، نخستین فرزند از همسر اوّل یزدى الاصل آقا سیّدمحمّدرضا پشت مشهدى کاشانى است که در سال 1311 ق. در شهر مقدّس کربلا متولّد شد. پدر، نوزاد خود را به سامرا برد و استاد بزرگوارش، مجدّد قرن، میرزاى بزرگ، آقا سیّدمحمّدحسن شیرازى (1312 ق.) در گوش هایش اذان و اقامه گفت. پس از آن، والدّین به پرورش و تربیت او پرداختند تا آن که قدم به پنج سالگى نهاد. در سال 1316 ق. سیدمحمّدرضا به اتّفاق همسر و کودک پنج ساله اش از کربلا به کاشان بازگشت و پس از اقامت در آن شهر، مقدّمات تحصیلات ابتدایى میرسیّدعلى را فراهم کرد. این کودک با استعداد و تیزهوش، پس از فراگیرى خواندن و نوشتن، مقدّمات دروس حوزوى را نزد پدر و ملاّحسن نحوى (1340 ق.) خواند و در ادامه، اغلب کتاب هاى درسى دوره سطح را نزد پدر آموخت. در سال 1331 ق. میرسیدعلى جوان که بیست بهار از عمرش را سپرى کرده و دروس سطح حوزوى را به پایان برده بود، با پیشنهاد و راهنمایى پدرش براى ادامه تحصیلات عالى حوزوى به مقصد حوزه پربار و کهن نجف - که در آن زمان از مراکز تجمع عالمان بزرگ دینى و استوانه هاى فقه و اصول بود - روانه گردید.
تحصیل در نجف
وى طى هفت سال اقامت در نجف بار دیگر کتاب «کفایة الاصول» را نزد آیت الله آقا سیّد ابوالحسن اصفهانى (1365 ق.) خواند سپس با حضور مستمر خود در دروس خارج فقه و اصول استاد یاد شده و آیات عظام آقا سیّد محمّد کاظم یزدى (1337 ق.)، آقا فتح الله شیخ الشریعه اصفهانى (1339 ق.)، آقامیرزا محمد حسین نائینى (1355 ق.) و به ویژه آقا ضیاءالدّین عراقى (1361 ق.)، بهترین بهره هاى علمى را کسب نمود و پس از آن، با درخواست پدر به کاشان بازگشت[8].
مؤلف کتاب «آینه دانشوران»، مى نویسد:
«مرحوم آیت الله آقا ضیاء عراقى به میرسیّد على یثربى کاشانى فرموده بود: در میان تلامذه سیّدنا الاستاد، آقا سیّد محمّد فشارکى اصفهانى(1316ق.)، میرزا سیّدعلى یزدى لب خندقى(1364 ق.) بود که استاد موقع حرکتش، وى را با اشک بدرقه کرد و از جدایى او هنگام بازگشت به ایران سوخت و در میان شاگردان من نیز شما موقعیّت خاصى دارى و مرا به جدایى و فراق خود مبتلا به حسرت مى نمایى[9]».
آقا میر سیّد على در کاشان به امامت جماعت و تدریس مشغول گردید و در این سال ها که حدود سى سال داشت، با دختر آقاشیخ جعفر الهى (1370 ق.) که از نوادگان ملاّ احمد نراقى بود، ازدواج کرد. در نوروز سال 1301 ش. برابر با سال 1340 ق. آیت الله آقا سیّد محمّدرضا یثربى به همراه فرزندش آقا میر سیّد على، براى دیدار آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى که از دوستان قدیمى و همدرسانش بود و ریاست وزعامت حوزه قم را به عهده گرفته بود، به قم رفتند. در این دیدار، حاج شیخ از آقا سیّدمحمّد رضا خواست تا پسرش آقامیرسیدعلى در قم بماند. پدر و پسر، پیشنهاد آیت الله حائرى را پذیرفتند و پس از آن، آقا میر سیّدعلى در قم اقامت گزید و تدریس دروس سطح عالى حوزوى را شروع کرد. او که در دوران تحصیل حکمت و فلسفه را نخوانده بود، در این زمان و در کنار تدریس، دوره اسفار ملاّصدرا را همراه با آقا شیخ ابوالقاسم کبیر (1353 ق.) و... به طور خصوصى نزد آقا میرزا على اکبر مدرّس یزدى حَکَمى(1344 ق.) خواند[10].
تدریس
آیت الله یثربى پس از چندسال تدریس سطوح عالى و تربیت شاگردانى زبده، به تدریس درس خارج اصول پرداخت. در این دوره از تدریس اغلب طلاّب فاضل که از شاگردان دوره سطح عالى وى بودند و نیز کسانى که به دنبال درس و بحث هاى پرجوش و خروش مى گشتند. و همچنین برخى از بزرگان حوزه، در این درس شرکت کردندبه طورى که سایر درس هاى حوزه در این سطح، تحت الشعاع بود. آیت الله میرزا خلیل کمره اى (1405 ق.) در مورد درس خارج اصول آیت الله یثربى چنین مى نویسد:
«درس خارج آقاى حائرى در مدرسه فیضیه بوددر ایوان وسط بین فیضیه و دارالشفا، درس خارج حاج میرزا میرسیّد على یثربى کاشانى اصول کفایه، اصول آقاى حائرى اصول سامرّا بود و اصول آقا میرسیدعلى، اصول نجف بود. او (آقاى یثربى) غوغایى برپا مى کردچه در درس کفایه خودشان که ما حاضر بودیم و چه درپاى درس آقاى حائرى...[11]».
سیّد على رضا ریحان یزدى (1363 ش.) مى نویسد:
«پیش از آمدن من به قم، علاوه از مجالس تدریس فعلى نیز محاضر مهمّه دیگر براى استفاده طلاّب و دانشجویان تشکیل مى یافته و علما و اساتیدى، چون مولانا سیّد صدرالدّین و آقا میرسیدعلى کاشانى مورد افاضه بوده اند و علما و طلاّب، از این دوبزرگوار سخت بهره مند مى شدند و هم بسیارى از دانشمندان که اینک خود از زمره مدرسین معروفند، در خدمتشان درس خوانده اند[12]».
شاگردان این دوره
عالمان و بزرگانى که در این دوره، یعنى بین سال هاى 1340 تا 1347. از درس هاى سطح عالى و خارج آیت الله یثربى بهره مند شده اند عبارتند از:
1. امام خمینى(1409 ق.)، بنیانگذار و رهبر کبیرانقلاب اسلامى ایران، در سال 1300 ش. برابر با 1340 ق. اندکى پس از هجرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى از اراک به قم هجرت کرد و بیشتر درس هاى دوره سطح عالى را نزد آقا میر سیّد على یثربى تحصیل نمود. امام درباره استادانش چنین مى گوید:
«...وسطوح را نزد حاج سیّد محمّد تقى خوانسارى و یا بیشتر نزد مرحوم آقا میرسیدعلى یثربى کاشانى تا آخر سطوح و با ایشان به درس خارج مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى مى رفتیم... استاد سطوح عالیه ام، مرحوم آقاى آقا میرسیّدعلى یثربى کاشانى بوده است...[13]».
2. آیت الله سیّد محمّد محقّق داماد (1388 ق.)، او پس از رحلت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى که استاد و پدر همسرش بود، به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و درسش محل تجمع و حضور استادان و طلاّب فاضل و بنام حوزه بوده است[14].
3. آیت الله سیّدشهاب الدّین مرعشى نجفى(1411 ق.)، وى در نجف، کربلا، کاظمین، سامرّا، تهران و قم نزد دهها استاد علوم عقلى و نقلى زانوى ادب به زمین زد و از دانش و تقوا و کمالات آنان بهره گرفت. او درباره استادش آقامیرسیدعلى یثربى چنین مى گوید:
«لسان حقیر الکن است از جلالت ایشان و تقوى و دیانتش. به قدرى این مرد محکم بود در دیانت و به قدرى باتقوا و پرهیزگار و وارسته و بى آلایش که اصلا و ابداً به خود نمى گرفت که من کسى هستم. مثل یک طلبه عادى رفتارش بود چه در این حوزه، چه در بعداز انتقالشان به کاشان[15].
4. آیت الله میرزا هاشم لاریجانى آملى (1413 ق.). وى از مراجع و مدرسان خارج فقه و اصول قم بود که شاگردان فراوانى را تربیت کرد و تقریرات دروس خارج فقه و اصول مرتب و منظمى از خود و استادانش را به یادگار گذاشت که برخى از آنها به چاپ رسیده است.
5. آیت الله حاج میرزا خلیل کمره اى (1405 ق.)، از مدرسان فاضل و مؤلفان توانمند و صاحب آثار قلمى متعدد بود.
6.آقا میر سیّد محمّد یثربى (1346 ق.)، برادر آیت الله یثربى و از شاگردان وى و مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائرى که قبل از آیت الله یثربى وفات یافت.
7. سیّد ابوالقاسم فقیه ارسنجانى(1410 ق.)، ازمدرسان فاضل که پس از پایان تحصیلات به دستور حاج شیخ به شیراز رفت و تا آخر عمر در آنجا به امور دینى اشتغال داشت.
8. شیخ اسماعیل بهارى(1390 ق.)، از فاضلان و مبلغان که سال ها در تهران به انجام وظایف دینى مشغول بود.
9. آقا سیّد حسن مدرّسى یزدى (1402 ق.)، از مدرّسان حوزه بود که به امر آیت الله العظمى بروجردى به کرج عزیمت کرد و تا پایان عمر در آنجا به انجام وظایف دینى پرداخت.
10. آقامیرزاحسن رازینى همدانى (1402 ق.).
11. آقاشیخ محمّدرضا طبسى (1405 ق.)
12. آقاسیدیحیى مدرسى یزدى (1383 ق.).
13. آقاشیخ محمّدحسین شریعتمدار ساوجى.
14. سیّد محمّدتقى تهرانى.
15. سیّد محمّد حائرى گلپایگانى(1405 ق.)
16. امیر محمّد مدرسى یزدى (امام جمعه زاده)، فرزند آقا سید ابراهیم[16].
17. میرزا محمّد ثارالهى همدانى(1380ق.[17])
18. آقا سید محمّد ابوترابى علوى(1380 ق.[18])
19. آقا شیخ محمّد ابن الشیخ قمى (1376 ق.[19]).
20. سیّد کاظم موسوى گلپایگانى(1396ق.[20]).
21. حاج شیخ قاسم اسلامى(1400 ق.[21]).
22. آقا شیخ على اصغر صالحى کرمانى(1401 ق.[22]).
23. آقامیرزا على اکبر اسلامى ترتبى(1382 ق.[23]).
24. حاج میرزا على مهرابى کرمانى (1385 ق.[24]).
25. حاج شیخ على شمس گیلانى (اعتماد الواعظین) (1389 ق.[25].
26. آقامیرزاعبدالله مجتهدى تبریزى (1397 ق.[26]).
27. آقامیرزا عبدالحسین ابن الدّین (1390ق.[27]).
28. میرزا شهاب الدّین مصطفوى همدانى(1378 ق.[28]).
29. میرزا حسن باعثى یزدى[29].
30. سیّد احمد روحانى قمى (1384 ق.)[30].
31. میرزا آقا ترابى دامغانى (1382ق.)[31]
32. شیخ عبدالله آل آقا کرمانشاهى (1397ق.)[32].
بازگشت به کاشان
آیت الله یثربى در سال 1347 ق. که پدربزرگوار و استاد و مربى نخست خود را از دست داد، به کاشان بازگشت و به جاى وى به تدریس، امامت جماعت و دیگر وظایف دینى مشغول گردید و وارد دوره اى دیگر از مراحل زندگى خود شد.
سرآغاز این دوره، مصادف با دوره قدرت رضاخانى و طغیان و تعدّى او نسبت به دین و روحانیان و فشار به طلاّب، عالمان و حوزه هاى علمیه، به ویژه حوزه علمیه قم بود. همچنین کشف حجاب، اتّحاد لباس، تعطیلى مدارس دینى و مجالس مذهبى از نقشه هاى رضاخان براى مبارزه با اسلام بود. آقا میر سیّد على با این اوضاع و احوال، براى مدتى در خانه منزوى شد و به مسجد نرفت و در منزل، نماز جماعت مى خواند و شب ها در همان جا براى حاضرین سخنرانى مى کرد. آقا سیّد محمّد ابطحى در این باره مى گوید:
«... خانه ما نزدیک منزل ایشان بود. ما به پشت بام مى رفتیم و به سخنرانى ایشان گوش مى دادیم. مسجدها که آزاد شد، ایشان براى نماز جماعت به مسجد آمدندروى پلّه اوّل منبر نشسته و مسائل و احکام را از آغاز (باب تقلید) شروع کردند و این برنامه هر شب ادامه داشت».
پس از فرار رضاخان و آزادى حوزه ها، روحانیت و امور مذهبى، آیت الله یثربى در حدود سال هاى 1322 ش. با کمک و همکارى نیکوکاران محلى اقدام به تعمیر حجره هاى اطراف صحن بقعه حبیب بن موسى(علیه السلام) براى سکونت و مطالعه طلّاب نمود و پس از آن، جمعى از طلاّب بومى و اطراف کاشان براى بحث و مطالعه به این محل مى آمدند و نزد استادانى همچون آقا شیخ محمود نجفى(1358 ق.)، سیّد محمّد على حائرى(1385 ق.) استفاده علمى مى کردند و آیت الله یثربى در منزل خود تدریس مى کرد.
از شاگردان وى در این دوره، عبارتند از:
1. شیخ احمد نراقى.
2. سیّد کاظم اخوان مرعشى.
3. سیّد مهدى اخوان مرعشى.
4. سیّد فضل الله امامت.
5. شیخ محمّد تقى محقّق بیدگلى.
6. شیخ قاسم کریمى راهجردى.
7. شیخ عبدالله مدنى.
8. آیت الله حاج سیّد مهدى یثربى (برادر آیت الله یثربى).
9. حاج سیّد ابوالحسن یثربى.
10. سیّد محمّد ابطحى کاشانى (خواهرزاده آیت الله یثربى).
11. سیّد محمّد حسینى.
12. شیخ مرتضى عامرى بیدگلى.
13. حاج میرزا على تشکرى آرانى.
14. حاج شیخ جعفر صحافى آرانى.
ارتباط با مرجعیّت
تا زمانى که آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى زنده بود، آیت الله یثربى هر ماه، یکى دوبار از کاشان به ملاقات ایشان مى رفت و باهم جلسات مشورت و گفت و گو داشتند.
آیت الله سیّد مهدى یثربى مى گوید:
«یک وقت بر اثر فشارها و ظلم هاى رضاخان و عواملش، در زمانى که دستور داده بود لباس ها متحدالشکل شود و خانم ها باید در مراسم جشن ها و غیره شرکت کنند، آقا میرسیّد على به قم رفت تا حاج شیخ را ملاقات کند. وقتى دو عالم به هم رسیدند و به چهره یکدیگر نگریستند، شروع به گریه کردند و بسیار گریستند. آقا میر سیّد على پس از بازگشت از قم فرمود:
حاج شیخ از فرط ناراحتى و غم و غصه مثل جوجه شده است».
آیت الله حاج آقا حسین بروجردى (1380ق.) پس از ماه مبارک رمضان سال 1364ق. به قم آمد. این فقیه سترگ که از معنویتى ویژه برخوردار بود، با تأییدات الهى حوزه مقدّس قم را که زیر ضربات پیوسته رضاخان و عواملش ناتوان شده بود، جانى تازه بخشید و طولى نکشید که مرجعیّت وى فراگیر شد.
آیت الله یثربى در سال 1365 ق. براى زیارت حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) به قم رفت و با آیت الله بروجردى نیز دیدار کرد. در این ملاقات، آیت الله بروجردى با اصرار فراوان از ایشان خواست که در قم بماند و با تشکیل جلسات درس به حوزه گرمى بخشد.
آیت الله یثربى درخواست آیت الله بروجردى را پذیرفت و حدود دو ماه در قم ماند و مشغول تدریس شد. با رحلت آیت الله آقا سیّد ابوالحسن اصفهانى (1365 ق.)، درس هاى حوزه تعطیل شد و آیت الله یثربى به قصد زیارت به عراق رفت. پس از بازگشت از این سفر، با آن که حوزه علمیه قم نیاز مبرمى به وجود او داشت، دیگر بار به کاشان بازگشت و براى همیشه در آن جا ماندگار شد و تا پایان عمرش که حدود سى و چند سال طول کشید، همچون چشمه اى جوشان وجارى مردم را از علم و دانش و تقوا بهره رساند و پناهگاهى مطمئن و مرجعى دینى، براى مردم منطقه کاشان بود. در زمان آیت الله بروجردى نیز وى هر از چند گاه به قم مى آمد و ضمن زیارت، با ایشان ملاقات و پیرامون مسائل گوناگون باوى تبادل نظر مى کرد. بارها آیت الله بروجردى از ایشان خواست که بازهم به قم برگرددولى آیت الله یثربى نپذیرفت[33].
ویژگى هاى علمى
آیت الله میر سیّد على یثربى از لحاظ علمى، مقام والایى داشت و این مقام و موقعیّت ممتاز را از سخنان استادان، شاگردان و دست پروردگان وى مى توان دریافت.
یکى از شاگردان آیت الله یثربى مى گوید:
«شب حرکت آیت الله یثربى به ایران، استادش آقا ضیاءالدّین عراقى وى را به منزل دعوت کرد. در منزل بحث «ترتّب» به میان آمد و یکى دو ساعت بحث به طول انجامید و همچنان مرحوم آیت الله یثربى مشغول بحث بود تا بحث به آخر رسید. در پایان استادش به وى گفت:
آفرین! خیلى زحمت کشیده اى و خوب ملاّشده اى.
قبل از این جریان، بارها آیت الله آقا ضیاءالدّین عراقى درباره آقا میر سیّد على یثربى گفته بود که اگر از من بپرسند که کدام یک از این سه شاگرد شما آیت الله سیّد محمّد تقى خوانسارى، آیت الله سیّد احمد خوانسارى و آیت الله میر سیّد على یثربى شاخص ترند، من اگر با آیت الله یثربى خوب باشم، مى توانم جواب دهم که کارش از آقا سیّد محمّد تقى و ذکاوتش از آقا سیّد احمد بیشتر است و اگر با او بد باشم، خواهم گفت: کارش کمتر از آقا سیّد احمد و ذکاوتش کمتر از آقا سیّد محمّد تقى است و نیز گفته است:
سیّد محمّد تقى خوانسارى (1371 ق.) از جهت تحقیق و سیّد احمد خوانسارى (1405 ق.) از جهت تدقیق و سیّد على یثربى از جهت استعداد ممتازند»[34].
آقا شیخ ذبیح الله قوچانى (1414 ق.) از شاگردان آقا ضیاء و از همدرسان آقا میر سیّد على گفت:
«در درس آقا ضیاءالدّین حاضر بودیم یکى از شاگردان ممتاز آقا ضیاء از وى سئوالى کرد که آقا ضیاء در پاسخ فرمود:
خدا مثل آقا سیّد على یثربى را از من مى گیرد و تو را با من مواجه مى کند[35].»
سیّد منیرالدّین حسینى شیرازى در خاطرات خود مى نویسد:
«... بعد از اینکه آقا میرزا ابراهیم محلاتى و آقا شیخ محمّد رضا ثامنى، اجتهاد پدرم را تصدیق مى کنند، ایشان تا 28 سالگى به عراق نمى رودامّا بعد به دلیل اتفاقى عازم عتبات مى شود. در عراق در درس علما حضور نمى یابد.»
مرحوم آقا ضیاءالدّین عراقى به آقا میر سیّد على یثربى مى گوید:
«شنیده ام پهلوانى به عراق آمده است لکن کسى را به حساب نمى آوردبروید و او را به درس من بیاورید. مرحوم والد صبح پنجشنبه بعد به مدرسه سیّد برده مى شود. در بدو ورود، از ایشان درباره هویتشان سئوال مى کنند که پاسخ مى دهد: من نورالدّین هستم و از شیراز آمده ام. بعد کم کم در آن جمع کوچک که آقاى یثربى هم حضور داشت، مباحث مختلف اصولى و مقایسه دیدگاه هاى مختلف علما مطرح مى شود. مرحوم والد به طرح مشرب فکرى استادش مرحوم میرزا ابراهیم محلاتى در تعریف علم اصول مى پردازد و آقاى یثربى شروع به اشکال مى کند. مرحوم والد در ابتدا گمان مى برد که آقاى یثربى ایده هاى مرحوم خراسانى را طرح مى کندولى به زودى پى مى برد که این گونه نیست. در نتیجه، با قاطعیت مى فرماید: این مباحث از مرحوم آخوند نیست پس از کیست؟ آقاى یثربى ابراز مى کند که دیدگاه ها متعلق به آقا ضیاء عراقى است. پدرم ابراز تمایل مى کند که در درس آقا ضیاء حضور یابد. روز بعد مرحوم والد نیز به شاگردان آقا ضیاء مى پیوندد و از همان روزهاى اوّل شروع به اشکال کردن مى کند[36]».
آیت الله بروجردى پس از بحثى که با آقاى یثربى نمود، توسط امام خمینى براى آقاى یثربى پیام فرستاد که من شما را اصولى مبرزى مى دانستم و نمى دانستم که فقیه بلند پایه اى هم هستیداز من خواسته اند که از آقا شیخ کاظم شیرازى دعوت کنم که در قم بماندامّا از شما مى خواهم که در قم بمانیدچون فردى مثل شما حیف است که در کاشان بماند.
آقاى یثربى در درس آقا ضیاءالدّین همچون ستاره اى فروزان مى درخشید و چون آیت الله سیّد محسن حکیم (1390 ق.) که در درس استاد شرکت مى کرد، به زبان فارسى مسلط نبود و برخى از نکات درس برایش مجهول مى ماند، از استاد خواست تا فردى را معین کند تا درس را برایش بیان نماید و استاد آقاى یثربى را معرفى کرد[37]. آیت الله حکیم آن قدر از بیان آقاى یثربى خوشش مى آمد که گاهى مى گفت:
«انّ من بیانک لسحرا»
علاّمه آقا بزرگ تهرانى (1389 ق.) در شرح حال آیت الله یثربى وى را فقیهى جلیل القدر و عالمى بزرگوار معرفى مى کند[38]. آیت الله آقا سیّد صدرالدّین صدر (1372 ق.)، با صداى بلند مى فرمود آقا میر سیّد على، مجتهدى عادل است[39].»
آیت الله حسینعلى منتظرى در بخشى از خاطرات خود درباره استادش آیت الله یثربى، چنین مى نویسد:
«مرحوم آیت الله یثربى از شاگردان خیلى خوب مرحوم آیت الله آقاى حاج آقا ضیاءالدّین عراقى در نجف بوده اند. بعد از نجف به قم آمده اند و در زمان حیات مرحوم آیت الله حائرى، مؤسس حوزه علمیه قم، یکى از مدرّسین عالى رتبه قم بوده اند. ایشان خیلى بحّاث و خوش بیان و شاگردپرور بوده اند و مرحوم امام و آیت الله داماد از شاگردان خوب ایشان بوده اندسپس ایشان ساکن کاشان شده بودند. پس از رحلت مرحوم آیت الله اصفهانى که مردم نوعاً در تقلید به آیت الله بروجردى مراجعه کردند، اتفاقاً آیت الله بروجردى باقى ماندن بر تقلید از میّت را اشکال مى کردنددر همان زمان آیت الله یثربى به قم مى آیند و در مسئله بقاء بر میّت، با آیت الله بروجردى بحث کرده و ایشان را به جواز بقاى بر میّت قانع مى کنند و در این جریان، مرحوم امام نیز نقش داشتند و ضمناً درس اصول هم شروع کردند از اوّل مبحث برائت که جمع زیادى در درس ایشان و از جمله من و شهید مطهّرى حاضر مى شدیم پس از مدتى ایشان از ناحیه خانواده خود تحت فشار قرا گرفتند و به کاشان برگشتند و پس از چندى از ناحیه مرحوم آیت الله بروجردى جمعى از جمله من مأمور شدیم به کاشان برویم و از ناحیه آیت الله بروجردى ایشان را به قم برگردانیم ولى بالاخره نتوانستند به قم برگردند. ایشان نقل مى کردند:
وقتى که مى خواستم از نجف به ایران بیایم، استاد من، مرحوم آقاى حاج آقا ضیاء عراقى به من گفتند: مرحوم آقاى آخوند خراسانى، بهترین شاگرد خود آقاى حاج میر سیّد على یزدى را به ایران فرستاد، من هم تو را که بهترین شاگرد من هستى، به ایران مى فرستم. اگر با ایشان برخورد کردى، دوست دارم با ایشان بحث مفصلى انجام دهى. من در کاشان و ایشان در یزد و من مأیوس بودم از این که ایشان را ببینم تا این که تصادفاً شبى دیروقت کسى درب خانه ما را زد و من خودم در را باز کردم دیدم سیّد محترمى است گفتند: اجازه مى فرمایید وارد شوم،؟ گفتم بفرماییدپس از ورود گفتند: از یزد عازم تهران بودیم ماشین ما در این جا خراب شدرفقا در گاراژ ماندندمن هم سراغ منزل عالم محل را گرفتم منزل شما را نشان دادند. گفتم: جناب عالى؟ گفتند. میر سیّد على یزدى هستم. پس از تعارفات معمول، سخن مرحوم آقاى عراقى را نقل کردم و با ایشان بحث مفصلى به راه انداختم و انصافاً ایشان را خیلى قوّى یافتم. مرحوم آقاى یثربى همه سیاست ها و حوادث جهان را مستند به انگلیسى ها مى دانستند و کوچک ترین حادثه را نیز به آنها نسبت مى دادند. ایشان مى فرمودند: در زمان توده بازى هاى ایران، دکتر یزدى معروف که از سران حزب توده بود، براى تبلیغ به کاشان آمده بود و چون پسرخاله من بود، سرى هم به خانه من زد. من به او گفتم: خدا لعنت کند انگلیسى ها را که این توده بازى ها را راه انداخته اند. او گفت: ما را که به شوروى نسبت مى دهند. گفتم: همه این بازى ها مربوط به انگلیس است تو هم انگلیسى هستى.
«یک بار هم قبل از آمدن آیت الله بروجردى به قم، با آقاى حاج شیخ اسدالله نوراللهى نجف آبادى براى دهه محرّم به کاشان رفتیم و در آن جا علاوه بر منبر، روزها نزد مرحوم آیت الله آقاى حاج میر سیّد على یثربى مسئله ترتب مى خواندیم و هر روز در حدود سه ساعت بحث مى کردیم. ایشان بسیار مرد بحّاثى بودند و به شاگرد فرصت اشکال و بحث مى دادند[40]».
آقا شیخ محمود تبریزى نجفى از مدرّسان و معاصران آیت الله یثربى در کاشان، مى گفت: کاشان سه ملّا دارداز پیران، آیت الله آقا میرزا احمد عاملى آرانى و از میان سالان، آقا میرزا مجدالدّین نراقى و از جوانان آقا میر سیّد على یثربى[41]. از مزایاى دیگر وى این بود که با آن که خود در شمار مراجع تقلید بزرگ به حساب مى آمد، امّا در تقلید، اغلب مردم را به مرجع عام شیعه ارجاع مى داد و در نقل فتوا، فتواى مشهور را بیان مى کرد.
ویژگى هاى اخلاقى
آیت الله یثربى از نظر اخلاق فردى و اجتماعى، داراى ویژگى هاى خاصى بود. وى استعداد و حافظه فوق العاده اى داشت و مطالب و سخنانش را با صراحت و حقایق را بى پرده و بى ملاحظه بیان مى کرد و همیشه نسبت به دروغ، ریا و... حساسیت نشان مى داد. وى حاضر جواب بود و بارویى باز به پرسش ها اگر چه پیش پا افتاده و ساده بودند پاسخ مى داد. خیلى تمیز و پاکیزه بود و به نظافت اهمیت مى داد. به تندى راه مى رفت و دوست نداشت کسى او را همراهى کند. بااین که او در جایگاه مرجعیّت دینى و از عالمان طراز اوّل و از استادان بنام حوزه هاى علمیه به شمار مى رفت، ولى زندگى ساده و مردمى و منشى متواضعانه داشت. با همه اقشار مردم، همنشینى مى کرد و غالباً به خاطر سادگى در لباس، مراجعه کنندگان او را با خادم منزل اشتباه مى گرفتند. این روحیه، باعث شده بود که هم طلاّب و روحانیون در حضورش جرأت بحث و پرسش را داشته باشند و هم مردم عادى و ارباب رجوع، بدون هیچ مانع و مشکلى، براى رفع مشکلات - حتى مشکلات خصوصى و خانوادگى خویش - به ایشان مراجعه نمایند و چه بسا از وى توقع نوشتن دعا و عریضه، خواندن اذان و اقامه در گوش نوزادان خود و... را داشتند و آن عالم بزرگوار، همه را با اخلاقى نیکو و آغوش باز پذیرا بود. در اعیاد نوروز و غدیرخم در منزل، با همه اقشار دیدار مى کرد.
از دیگر صفات بارز اخلاقى وى، استقلال فکرى او بود که از ابتداى تحصیل تا پایان عمر، آن روحیه را حفظ نمود. آیت الله یثربى از نظر مال و ثروت، از خود چیزى نداشت و آن چه از وجوهات و اموال شرعى به دستش مى رسید، بین فقرا و مستحقین تقسیم مى کرد. یک بار چند نفرى از اهالى کاشان خواستند تا آیت الله یثربى را به حج ببرندامّا ایشان عذر آورد. یکى از آنها سئوال کرد: چرا به حج نمى روید؟
آقا فرمود: راستش را به شما بگویم با این پولى که مى خواهید خرج من کنید، خودتان بروید محله هاى «انبار کلنگه»، «دروازه غدیر»، «بگسى» و به اهالى فقیر آن جا کمک کنید.
عالم به زمان
آیت الله یثربى نسبت به حیله گرى غربى ها و فتنه انگیزى هاى آنان در میان مسلمانان و اسلام زدایى تدریجى استعمارگران و عوامل آنان، حساس و آگاه بود و در مواقع ضرورى موضع مى گرفت. او درباره محمّد رضا شاه که در آغازمردم فریب ظواهر او را خورده بودند مى فرمود: این از پدرش بدتر است زیرا پدرش بى سواد بود و این در اروپا درس خوانده است. هنگامى که شاه به کاشان آمد، نمایندگان کاشان در مجلس شوراى ملّى از ایشان خواستند تا با شاه ملاقات کندامّا او قبول نکرد و وى را با عصبانیت طرد نمود و گفت: من با او کارى ندارم. وى همواره به هنگام انتخابات مجلس و دیگر برنامه هاى رژیم سلطنتى، چند روز قبل از کاشان خارج مى شد و چند روز پس از برگزارى برنامه ها بازمى گشت.
جمله، «اگر دو خروس در محله به هم بپرند، زیر سر انگلیس است» تکیه کلام آیت الله یثربى بین مردم و مأمومین وى مشهور بود. یکى از اطرافیان مى گوید:
وقتى آیت الله یثربى از مشهد مقدّس برگشته بود، به دیدار او رفتیم. اشخاص مختلفى آن جا بودند و وى در باب چرچیل که نخست وزیر انگلیس بود، صحبت مى کرد. در پایان صحبت فرمود:
اگر دو موش باهم دعوا کنند، بدانید زیر سر انگلیسى هاست و چند مرتبه آنها را لعنت کرد.
توسّل به اهل بیت(علیهم السلام)
از ویژگى هاى خاندان یثربى، عشق و علاقه شدید آنان به اهل بیت(علیهم السلام) به ویژه سیّد و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و برگزارى مراسم سوگوارى و عزادارى آن حضرت و یارانش بوده است آیت الله یثربى نیز تا آخر عمر خود، در این سنت حسنه، از پدر و اجدادش پیروى نمود. او هر شب جمعه، بعد از نماز مغرب و عشاء، در خانه اش مراسم روضه خوانى و عزادارى برپا مى کرد و نیز همه ساله در دهه محرم، این مراسم در مسجد محل برقرار بود و طبقات مختلف شرکت مى کردند. در روز دهم، سادات محله پشت مشهد از هر قشرى که بودند، در مجلس روضه حاضر مى شدند و از آن جا با پاى برهنه تا بقعه حبیب بن موسى(علیه السلام) حرکت مى کردند.
همه ساله در روزهاى تاسوعا و عاشورا، آیت الله یثربى در بقعه حبیب بن موسى(علیه السلام) به منبر مى رفت و پس از وعظ ونصیحت، به طور مفصل روضه مى خواند. در یکى از این منبرها آیت الله یثربى فرمود:
من اگر چه روضه خوان نیستم، ولى افتخار مى کنم که خاک قدم روضه خوان ها را سرمه چشمم کنم. او همه ساله یک گوسفند براى اطعام عزاداران به هیئت محل هدیه مى کرد.
آقاى حاج على اصغر واعظى مى گوید:
پدرم روضه هفتگى در شب هاى جمعه در منزل آیت الله یثربى داشت و من هم قبل از او مداحى مى کردم. به محض این که پدرم نام امام حسین(علیه السلام)را به زبان مى آورد، اشک از چشم آیت الله یثربى جارى مى شد و به من هم توصیه مى کرد، در مداحى، از اشعار محتشم کاشانى و جودى خراسانى بخوانم.
آقاى حاج شیخ على مرقى مى گوید:
«با آیت الله یثربى در روستا مهمان بودیم. آقا فرمود: زمانى که در نجف تحصیل مى کردم، حقوق ماهیانه ام به دستم نرسیده بود و نذر کردم از نجف به کربلا بروم.
وقتى به کربلا رسیدم، بعد از زیارت امام حسین(علیه السلام) و 72 تن، فکر مى کردم که به کدام یک از شهداء متوسّل شوم و بعد از اندکى به حضرت قاسم(علیه السلام) فرزند امام حسن(علیه السلام) متوسّل شدم دقایقى نگذشت که شخصى از پشت سر مرا صداکرد و گفت: آقا میر سیّد على! صدتومان براى شما از کاشان رسیده است.»
یکى از طلاّب مى گفت:
از آیت الله یثربى سؤال کردم که علّت موفقیت شما در امر تحصیل چه بود؟ آقا فرمود: توسّلات به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام).
توصیه ها
از مرحوم آیت الله یثربى وصیت نامه اى بر جاى نمانده است ولى به مناسبت هاى مختلف به اشخاص سفارش ها و توصیه هایى نموده که به برخى از آنها اشاره مى شود:
*تمام علما و مراجع، باید با آقاى بروجردى موافق باشند و تا او زنده است، نیازى به نوشتن رساله دیگرى نیست. چون عَلَم به دست آقاى بروجردى است، رساله هم باید یکى باشد.
*به طلاّب احترام بگذاریدگاهى یک میر سیّد على بین آنها پیدا مى شود و اگر دین هست، در این عمامه هاست و بزرگان دینى را رد نکنید.
*طلبه خوب اگر ضعف او را ببرد، به سوى کسى دست دراز نمى کند. در سال هاى 1331ش. که آیت الله وحید خراسانى در کاشان سخنرانى مى کرد، روزى به دیدن آیت الله یثربى رفت و از وى سئوالاتى پیرامون مسائل اصول نمود. آیت الله یثربى پس از پاسخ و ادامه دیدارهاى بعدى از نوع سئوالات وى تشخیص داد که آیت الله وحیدى داراى زمینه و مایه هاى علمى است سپس فرمود: ایشان ملّاى خوبى خواهند شد.
*تاریخ بخوانید و بدانید که تاریخ چیزها یاد مى دهد. تحقیقى باشیدنه تقلیدى اگر تقلیدى باشید، ابن الوقت مى شوید.
*از واعظان شهر استفاده کنیدآنها هم زحمت کشیده اندچرا از بیرون مى آورید؟ زیر بال آنان را بگیرید.
*شما پرچم امام حسین(علیه السلام) را در خانه نصب کنید و از واعظ و مداح دعوت نماییدمردم خودشان مى آیند[42].
وفات
آیت الله آقا میر سیّد على یثربى در 68 سالگى بر اثر عارضه قلبى در سحرگاه دوشنبه، پنجم رجب سال 1379 ق. برابر با 13/10/1338 ش. دعوت حق را لبیک گفت. با انتشار خبر فقدان این عالم و مرجع دینى، جهان تشیّع، حوزه هاى علمیه، عالمان و بزرگان دین، سوگوار گردیدند. پیکر پاکش بر روى دست انبوهى از مردم داغدار منطقه کاشان و با حضور جمع کثیرى از عالمان و طلّاب حوزه ها با شکوه و تجلیل شایسته تشییع شد و پس از انجام نماز، در مقبره خانوادگى در صحن بقعه امامزاده حبیب بن موسى(علیه السلام) کاشان و در کنار مرقد پدرش دفن گردید.
از سوى مراجع، حوزه ها، اقشار و طبقات مختلف مردم، جلسات یادبود بسیارى برگزار شد و از آن زمان تاکنون، همه ساله مراسم سالگرد وى در مسجد حبیب بن موسى(علیه السلام)کاشان منعقد مى شود.
استاد شهاب تشکرى آرانى ماده تاریخ وفات آیت الله یثربى را در ابیات زیر آورده است:
ماه دى بود هم زمان به رجب *** هم از این غم «شهاب» زار و ملول
تا نماند به شمسى و قمرى *** در زمان سال رحلتش مجهول
به حساب جمل رقم زد آه *** «میر سیّد على ملاذ اصول» (1338ش.)
«یثربى در زمان نمى میرد» (1379ق.) *** گر یک افزون شود بود معقول
آثار علمى و فرزندان
آیت الله یثربى معتقد بود که بعداز شیخ انصارى، کسى مطلبى تازه ندارد و آنان که چیزى مى نویسند، محتملات شیخ را تقویت، توضیح یا شرح مى دهند. از این رو، مانند استادش آیت الله سیّد محمّد حسن (شیرازى)میرزاى بزرگ از خود تألیف و تصنیفى که در حدّ فضل و علم او باشد، ننگاشت. تنها جزواتى در اصول و حاشیه اى بر کتاب «عروة الوثقى» و رساله اى به نام «سفینة النّجاة» که شامل قسمت مهمى از مسائل شرعى است و در سال 1335 ش. به چاپ رسیده، از وى به جا مانده است.
آیت الله یثربى داراى سه فرزند دختر بود.
[1]. تاریخ کاشان، سهیل ضرابى، ص 287.
[2]. لبابالالقاب، ملاّ حبیبالله کاشانى، ص 63.
[3]. تاریخ کاشان ص 287.
[4]. گنجینه دانشمندان، محمّدشریف رازى، ج 6، ص 249، دار السّلام، عراقى، در ضمن حکایت شیخ قاسم واعظ گیلانى.
[5]. تاریخ کاشان، ص 288لبابالالقاب، ص 74 و 116روضات الجنات، ج 4، ص 613.
[6]. مجله نور علم، دوره دوم، شماره 7، ص 94.
[7]. از فرزندان امام کاظم(علیه السلام) و بعضى او را از فرزندان امام باقر(علیه السلام) دانستهاند. این بقعه از زیارتگاههاى قدیمى کاشان در محله پشت مشهد استسیماى کاشان، ص222.
[8]. مجله نورعلم، دورهى دوم، شمارهى 7، ص 91.
[9]. آینه دانشوران، سید علىرضا ریحان یزدى، ص 110گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 256.
[10]. رسائل حکمیه، آقا میرزا علىاکبر مدرّس یزدى حکمى، ص16.
[11]. همان، ص 14.
[12]. آینه دانشوران، ص 74.
[13]. صحیفه امام، ج 2 ص 492 و ج 19، ص 427.
[14]. آینه دانشوران، ص 230.
[15]. نور علم، دوره دوم، ش 7، ص 98.
[16]. آینه دانشوران، ص 260.
[17]. تاریخ مفصل همدان، احمد صابرى، ج 3، ص 240.
[18]. گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 166.
[19]. آینه دانشوران، ص 256.
[20]. همان، ص 223.
[21]. گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 336.
[22]. آینه دانشوران، ص 262.
[23]. همان، ص 277.
[24]. همان.
[25]. دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسانبخش، ص87.
[26]. گنجینه دانشمندان، ج3، ص 327.
[27]. آینه دانشوران، ص 91.
[28]. همان، ص 242.
[29]. همان، ص 224.
[30]. همان، ص 360.
[31]. گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 118.
[32]. همان، ج 4، ص 370.
[33]. مجله نور علم، ش 19، ص 90.
[34]. مجله نور علم، ش 19، ص 90.
[35]. به نقل از حجّة الاسلام و المسلمین حاج شیخ اسدالله روحانى بیدگلى.
[36]. خاطرات، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ص 38.
[37]. مجله نور علم، دوره دوم، ش 7، ص 96.
[38]. طبقات اعلام الشیعة، جزء 4، ص 1432.
[39]. آیت الله آقا سیّد کاظم اخوان مرعشى.
[40]. خاطرات آیت الله منتظرى.
[41]. حجّة الاسلام و المسلمین حاج شیخ سلیمان اقبالى آرانى.
[42]. این توصیهها از مأمومین و اطرافیان آیت الله یثربى نقل شده است.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه