حاج ملاّعلى علیارى
(1236ـ1327 هـ. ق)
عنوان مقاله: محقق دوران
نویسنده: مصطفى قلیزاده علیار
نشو و نما
حاج ملا على علیارى در پنجم رمضان 1236هـ.ق در قریه «سردرود»[1] متولد شد و همانجا نشو و نما یافت و بعدها در زادگاه و املاک نیاکانش قریه «علیار»[2] اقامت گزید. وى در اکثر مقدمه هاى آثارش، وطن و زادگاه خود و پدرانش را اینگونه معرفى مى کند:
«على بن عبدالله بن محمد بن جعفر بن محبّ الله بن محمد جعفر قراجه داغى دیزمارى علیارى، متولد سردرود.»[3]
پس از گذراندن دوران تحصیل ابتدایى و مکتب خانه اى، وارد حوزه علمیه تبریز شد و به فراگیرى ادبیات، منطق، فقه، اصول، قرآن، حدیث و سائر علوم مرسوم پرداخت.
در حوزه نجف
وى در سال 1272 هـ.ق براى تکمیل دانش و ادامه تحصیل در سطوح عالى، از تبریز عازم نجف اشرف شد و طى پانزده سال اقامت در جوار مولا على(علیه السلام)، از محضر بزرگ ترین اساتید دانش و تقوا بهره مند شد و سطوح عالى، تکمیلى، اجتهادى و تخصصى علوم فقه، اصول، تفسیر، حدیث، اخلاق، رجال، تاریخ اسلام، کلام، درایه، فلسفه، ریاضیات، جغرافیا، طبّ، نجوم و ستاره شناسى را از دانشمندان و اساتید بزرگ این علوم و فنون فراگرفت و خود در تمام آن رشته ها سرآمد گردید.[4]
اساتید
محقق علیارى در نجف اشرف بهترین اساتید را انتخاب کرد و از خرمن دانش و معنویت آنان بهره مند شد. معروف ترین استادهاى وى در نجف عبارت بودند از: شیخ مرتضى انصارى، میرزا محمد حسن شیرازى، حاج سید حسین کوهکمرى، شیخ راضى نجفى و شیخ مهدى آل کاشف الغطاء.[5]
مراجعت به تبریز
علامه علیارى پس از آنکه به مرتبه اجتهاد رسید و اجازه نامه هاى کتبى از فقها و اساتیدش گرفت، در حدود سال 1287 هـ.ق، به آذربایجان برگشت و تا آخر عمر در تبریز اقامت گزید و به تدریس، تحقیق، تألیف و حل و فصل امور شرعى مردم مشغول شد.
تربیت عالمان
محقق علیارى خلاصه فقها و عالمان بزرگ نجف اشرف در تبریز شمرده مى شد. او با تدریس علوم و تهذیب نفوس، به تربیت طالبان علم و معنویت همت گماشت و شاگردان بسیارى را تقدیم تاریخ تشیع کرد. مشهورترین شاگردان وى عبارت بودند از:
1 ـ آیت الله میرزا حسن مجتهد تبریزى(متوفاى: 1337هـ.ق): از فقهاى بزرگ عصر مشروطه در تبریز و از مشایخ روایى آیت الله مرعشى نجفى (سید شهاب الدین) بود.[6]
2 ـ شیخ محمد حسن سردرودى: داراى تألیفاتى بود، ازجمله: کتابى در موضوع زندگى حضرت على اکبر(علیه السلام) و رساله اى خطى در موضوع زندگى استادش محقق علیارى که در سال 1333 هـ.ق تألیف کرده است.[7]
3 ـ میرزا جعفر تبریزى نوجه دهى.
4 ـ میرزا حسن علیارى (فرزند خود محقق علیارى)
5 ـ میرزا جعفر تبریزى: فقیه، ادیب و مفسّر قرآن. وى برادر کوچک حاج رضا صرّاف تبریزى شاعر اهل بیت(علیه السلام) و غزل سراى بزرگ آذربایجان بود.
6 ـ سید شمس الدین حسینى مرعشى: پدر مرحوم آیت الله العظمى سید شهاب الدین مرعشى نجفى(ره) مرجع تقلید معاصر.
7 ـ سید محمد مولانا تبریزى: از فقها و مجتهدان بزرگ قرن چهاردهم هجرى.
8 ـ میرزا فرج الله عباچى زاده تبریزى: از علما و خطباى معروف تبریز در دوره مشروطیت و بعد از آن.
آثار علمى و قلمى
محقق علیارى آثار قلمى فراوانى در عرصه نثر و نظم، اعم از شرح، حاشیه، تألیف و تصنیف در رشته هاى مختلف علمى زمانش داشت. گفته مى شود وى بیش از 40 کتاب و رساله نوشت که برخى به تنهایى چند مجلد است. تعدادى از آنها چاپ شده، تعدادى هم هنوز به چاپ نرسیده و نزد خاندان اوست. کثرت آثار این فقیه و رجالى بزرگ گویاى وسعت اطلاعات و تخصص فنى و علمى وى مى باشد. اگر به تک تک کتب و رساله هاى علیارى و تعدد موضوعات آنها توجه نماییم، به صدق گفتار و نظریه درست صاحب «ریحانة الادب» در حق محقق علیارى اعتراف خواهیم کرد که مى گوید:
«حاج ملاعلى علیارى از اکابر علماى طراز اول اوائل قرن حاضر (چهاردهم) هجرى بود.»[8]
در ذیل به مشهورترین آثارش اشاره مى کنیم:
1 ـ منتهى الآمال فى تتمیم زبدة المقال: منظومه اى در علم رجال و تکمیل کتاب منظوم رجالى «زُبدةُ المقال» سید حسین بروجردى(1238-1284هجرى) است.
2 ـ بهجة الآمال فى شرح زُبدة المقال: بزرگ ترین و مشهورترین کتاب محقق علیارى در علم رجال است که با تألیف آن شهره آفاق شد. تمام عالمان رجال نویس بعد از او به آن توجه داشته اند. مؤلف بزرگوار، این کتاب را در پنج مجلد بزرگ تنظیم کرده بود، برخى از مجلداتش به خط زیباى خوشنویس معروف مرحوم استاد میرزا طاهر خوشنویس تبریزى(متوفاى 1358 شمسى) تحریر یافته و چاپ شده بود. در سالهاى اخیر در هفت جلد چاپ و منتشر شده است.[9] اما به گفته آیت الله سبحانى تبریزى: «اگر این کتاب به شیوه جدید چاپ شود، به بیش از ده جلد مى رسد.»[10]
چاپ فعلى در شأن این کتاب عظیم و محققانه نیست، اى کاش کسانى یا مراکز و مؤسساتى همت کنند و با تحقیق و تتبع جدید و متناسب با اوضاع چاپ و نشر امروزى، این کتاب تحقیقى را از نو چاپ و منتشر نمایند و در اختیار مشتاقان بگذارند.
مؤلف در مجلّد اول و دوم و سوم بهجة الآمال، به شرح و بیان منظومه زبدة المقال بروجردى و در مجلّد چهارم و پنجم به شرح و توضیح منظومه رجالى «منتهى الآمال» خود پرداخته است. بهجة الآمال داراى ویژگیهاى خاصى است. مؤلف در مجلّد اول، قبل از ورود به توضیح و شرح زبدة المقال منظوم بروجردى، در مقدمه اى مشتمل بر دوازده فصل به بررسى، تعریف، موضوع و مقاصد علم رجال، طبقات رواة احادیث، رجالیها، اصطلاحات این علم، اصحاب ائمه اطهار(علیه السلام)، جرح و تعدیل راویان، کیفیت استفاده از رجال، معرفى فرقه ها و نحله هاى اسلامى و... مى پردازد و مباحثى علمى، مستدل و متقن را به تفصیل بیان مى کند که در فهم علم رجال لازم است. آنگاه در 28 باب، تک تک ابیات منظومه بروجردى را شرح مى دهدحتى به شیوه علماى فقه و ادبیات، کلمه «بسم الله الرحمن الرحیم» را نیز از دیدگاه نحویان و اهل حدیث و تفسیر، تشریح و تفسیر مى کند. در مجلد چهارم و پنجم، به شرح منظومه رجالى خود موسوم به «منتهى الآمال» و خلاصه زندگى و معرفى برخى آثار خویش مى پردازد. از دیگر ویژگیهاى کتاب، پرداختن به راویان مجهول و متأخر است که در منظومه بروجردى نبوده است. محقق علیارى در این کتاب، در هر موضوعى که وارد بحث مى شود، بسیار عالمانه و محققانه به تفصیل سخن مى گوید و مى کوشد هیچ موضوع جزئى و حاشیه اى را هم از قلم نمى اندازد. خاتمه اى نیز در پایان کتاب دارد که بسیار مفید و علمى و محققانه است و در موضوعاتى همچون: القاب حضرات معصومین، تاریخ زندگى ایشان، ممدوحان و مذمومان ائمه(علیه السلام)، معرفى مکتب هاى زیدیه، کیسانیه، واقفیه، فطحیه و... بحث مى کند.[11] این کتاب آیینه تمام نماى جامعیت علمى علیارى است. وقتى به مطالعه کتاب مى پردازیم، با مؤلفى آشنا به تاریخ، محدّث، مفسّر، فقیه، اصولى، ادیب و آشنا به تمام رشته هاى علمى زمانش روبه رو مى شویم.
3 ـ ایضاح الغوامض فى تقسیم الفرایض: اثرى فقهى است که در سال 1318هـ.ق تألیف و در سال 1324 هجرى در تبریز چاپ شده است.
4 ـ تعلیقه بر «ریاض الاحکام»: معروف به شرح کبیر و اثرى فقهى است.
5 ـ تعلیقه بر «الروضه البهیّه»: در فقه.
6 ـ دلائل الاحکام فى شرح الشرائع: در فقه، پنج جلد.
7 ـ هدایة الطالبین لعمل المقلدین (رساله عملیه توضیح المسائل)
8 ـ نهج الاعلان فیما یثبت به دخول رمضان: در تعیین و تشخیص روز اول ماه مبارک رمضان.
9 ـ مشکوة الوصول الى علم الاصول: شش جلد.
10 ـ مناهج الاحکام فى اصول الفقه: 5 جلد، در شرح معالم الاصول.
11 ـ حاشیه بر قوانین میرزاى قمى: در اصول.
12 ـ حاشیه بر معالم الاصول.
13 ـ شرح زُبدة الاصول.
14 ـ شرح الاشارات و التنبیهات ابن سینا: فلسفى، عرفانى.
15 ـ تعلیقه بر «اسفار» صدرالمتألهین شیرازى: فلسفى.
16 ـ تعلیقه بر شوارق الالهام.
17 ـ تقویم تامّ در سیصد و شصت و شش ورق: نجوم.
18 ـ شرح صحیفه اسطرلاب: نجوم و ستاره شناسى.
19 ـ تعلیقه بر «تشریح فلک الافلاک»: نجوم و ستاره شناسى.
20 ـ منهاج الملّة فى تعیین الوقت والقبله: نجوم و جغرافیاى.
21 ـ شرح چغمینى: نجوم و ستاره شناسى.
22 ـ الوافیه فى شرح لغز الکافیه شیخ بهائى: ادبى، بدیعى.
23 ـ المطرّز فى شرح اقسام اللُغَز: ادبى و فصاحت و بلاغت.
24 ـ ریاض المقاصد: در شرح قصیده شیخ حسن بن راشد در مدح حضرت صاحب الزمان(عج)، ادبى، کلامى، تاریخى، حدیثى. این کتاب را در جوانى و قبل از مهاجرت به نجفاشرف در تبریز نوشته است.[12]
25 ـ شرح المطوّل: ادبى، معانى، بیان و بدیع.
26 ـ تعلیقه بر «الرعایة فى علم الدرایه» شهید ثانى: در علم درایه و حدیث.
27 ـ شرح دعاى سمات: حدیثى، اخلاقى، عرفانى.
28 ـ تعلیقه بر قانون ابن سینا: طبّى.
29 ـ شرح انوار ملکوت: در شرح یاقوت نوبختى.
30 ـ رسالة فى الجفر: علوم غریبه.
31 ـ رسالة فى الرّمل: علوم غریبه.
32 ـ شرح قصیده تائیه «مدارس آیات» دعبل خزاعى:[13]با عنایت به گستردگى موضوعات تحقیقى و آثار قلمى متعدد محقق علیارى بود که به لقب «سلطان المحققین» مشهور شده بود.[14]
درسهایى از زندگى
سیره و شیوه عالمان دینى بر دو پایه درس آموز استوار است، اول: پایه علمى که عرصه تحصیل، تحقیق، تدریس و تألیف آثار قلمى و تربیت آثار انسانى یعنى شاگردان عالم و مهذّب است. دوم: زندگى شخصى، اخلاقى و اجتماعى این بزرگان علم و دین که شرح عملى این بیت حافظ است:
جان پرور است قصه ارباب معرفت *** رمزى برو بپرس و حدیثى بیا بگو
شرح زندگى و قصه فرزانگى و دانشورى محقق علیارى هر دو جلوه علمى و اخلاقى را دارد. آثار قلمى و شاگردانش جلوه اى از سیره علمى اوست، اما در عرصه زندگى شخصى و اخلاقى و اجتماعى به سه نمونه روشن از حیات طیبه این شخصیت بزرگوار اشاره مى کنیم:
1- پایدارى در برابر سختیها
علامه علیارى بعد از مراجعت از نجف اشرف به تبریز، اوضاع زمانه و ارتباطات اجتماعى و اخلاقى اهل زمان را مناسب حال و روزگار و منش عالمانه خود نیافت. در نتیجه بى توجهى اقران و معاصران و اهل دنیا، احساس غربت و تنهایى کرد و سایه فقر و اندوه بر روح و جسمش سنگینى نمود. او در منظومه «منتهى الآمال» وقتى به شرح حال خویش مى رسد، به برخى از این مسائل اشاره و ضمن شکوه از جفاى روزگار[15]، از شهر تبریز به «دارالهمّ و الاحزان» تعبیر مى کند.
با این حال، او در برابر تمام ناملایمات و سختیهاى زندگى و جور زمانه خم به ابرو نیاورد و به کار تدریس، تربیت طلاّب و تألیف آثار ماندگار علمى همت گماشت. او به تدریس و شرح بیان ریاضیات و کتاب قانون ابن سینا در طبّ پرداخت و هرگز از راهى که انتخاب کرده بود، پشیمان و همرنگ جماعت اهل دنیا نشد. خود در منظومه منتهى الآمال مى گوید:
«با این همه مشکلات و دشواریها، باز هم به تألیف و تصنیف پرداختم و لحظه اى فراغت نداشتم!»[16]
2- توجه به ارزشهاى معاصران
اهمیت دادن به ارزشهاى اقران و همگنان معاصر در بین اهل دانش، کمتر دیده مى شود. عالمان بزرگى در سطح محقق علیارى، آثارشان را معمولا به طور مستقل مى نویسند و در عرصه علمى از موضع استقلال فکرى ظاهر مى شوندبه ویژه در ارتباط با معاصران خود. اما محقق بزرگ حاج ملاعلى علیارى تألیف معروف ترین و بزرگ ترین کتابش (بهجة الآمال) در علم رجال را بر اساس منظومه ارزنده سید حسین بروجردى عالم معاصر خود قرار داد. سید حسین بروجردى در منظومه زبدة المقال، به متأخران و معاصران و مجاهیل نپرداخته بود، بنابراین منظومه اش ناقص بود. علامه علیارى ابتدا با سرودن منظومه منتهى الآمال، به شیوه بروجردى، نواقص منظومه او را تکمیل کرد. سپس با تألیف کتاب عظیم بهجة الآمال به شرح آن منظومه و منظومه خود پرداخت. اگر او این کار ارزنده را انجام نمى داد، شاید کمتر کسى به فکر منظومه بروجردى مى افتاد. محقق علیارى با این کار، منظومه بروجردى را هم جاودانه کرددر حالى که مى توانست چنین کتاب بزرگى را بدون توجه به منظومه زبده المقال بروجردى، تألیف کند. او هم یک حماسه علمى آفرید و هم حجاب معاصرت را کنار زد و اثر و نام محقق بروجردى را احیاء کرد.
3- بزرگیها و بزرگواریها
محقق علیارى در «بهجة الآمال»، درباره اساتید علمى و مشایخ حدیثى و روائى خود مطالب بسیار ارزشمندى دارد.[17] او به اهل علم و دانش مى آموزد که چگونه باید حرمت علمى و منزلت معنوى استاد را حفظ کرد و آن را گرامى داشت. در بین اجازه نامه هایى که از اساتیدش آورده، اجازه روایى و اجتهادى استادش میرزا محمدحسن شیرازى به او به عنوان شاگرد میرزا از اهمیت بیشترى برخوردار است. میرزا با عباراتى شیوا و تعبیراتى بلند و پرمحتوا، مقام علمى و فقهى محقق علیارى را معرفى کرده است. اما آنچه موجب شگفتى است، اجازه نامه روایى میرزاى شیرازى از شاگردش محقق علیارى است! واقعاً شگفت انگیز است که استادى با آن عظمت و شهرت و زعامت و مرجعیت عامّه، وقتى مقام بلند علمى، اجتهادى، رجالى و حدیثى شاگردش علیارى را مى شناسد و مى داند که او از عالمان دیگر نیز اجازه نامه دارد، براى حرمت گذارى به او، از او مى خواهد که: تو هم براى من اجازه روایى بنویس! محقق علیارى از آن همه عنایت و بزرگوارى استادش میرزاى شیرازى هم شرمنده مى شود و هم مى داند که میرزا اهل تعارف و مَجاز نیست. او مرد حقیقت و تابع دین و ایمان و شناخت دقیق علمى خود است و بِجدّ از او اجازه نامه مى خواهد. بنابراین او هم براساس طُرُق و سلسله روایى خویش، به استادش میرزا محمدحسن شیرازى اجازه روایت مى نویسد. اما با تمام هوشیارى و تواضع، حق بزرگى و بزرگوارى استاد را فرو نمى گذارد، بلکه آن را بزرگ مى دارد و با افتخار در پایان اجازه نامه اش مى گوید:
«...من هم به استادم اجازه نوشتم تا از من روایت حدیث کند، زیرا در علوم حدیث این یک اصل ثابت است که بزرگ ترها از کوچک ترها هم حدیث نقل مى کنند.»[18]
زیارت
امروزه، زیارت عتبات عالیات در عراق، زیارت مرقد امام هشتم حضرت رضا(علیه السلام) و حتى زیارت حجّ و عمره، به برکت امکانات و وفور وسائل سفر و ماشین و قطار و هواپیما، خیلى راحت و آسان و سفرها سریع السیر شده است، اما تا نیمه اول قرن چهاردهم هجرى و به دلیل نبود امکانات جدید، سفرها به کُندى و با هزار زحمت و خوف و خطر انجام مى گرفت و مشکلات فراوانى داشت. گاهى یک سفر حج ماهها و شاید یک سال طول مى کشید و بُعد مسافت دشواریهاى طاقت فرسایى داشت.
از این جهت علامه محقق حاج ملاعلى علیارى سفر حج خود و سفرش به مشهد مقدس و زیارت تربت پاک حضرت امام رضا(علیه السلام) را در شمار حوادث و خاطرات مهم زندگى اش ذکر مى کند. او در سال 1308هـ.ق به سفر حج رفت و در سال 1310هـ.ق مرقد امام رضا(علیه السلام) را در مشهد مقدس زیارت کرد.[19] او در آن سالها بیش از هفتاد سال داشت و معلوم است که طى مسافت تبریز تا مکه و مدینه و بالعکس و حتى در داخل ایران نیز پیمودن مسافت تبریز - مشهد و بالعکس با امکانات مسافرتى آن روز و با کاروانهاى اسب و شتر و ارابه و کجاوه ها و شرایط متفاوت اقلیمى و طبیعى، چه مشقاتى داشته و چندین ماه وقت صرف مى شده است. اما محقق هفتاد و پنج ساله با عشقى عارفانه و سرحال و تندرست، تمام دشواریهاى سفر را به جان خرید و به آرزوى دیرینه پاک و معنوى اش رسید. حتى در سفر مشهد مقدس قصیده اى عارفانه و سرتاسر شور و حال و محبت نسبت به امام رضا(علیه السلام) سرود که از اشعار خوب و ماندنى اوست.[20]
اولاد و خاندان
خاندان روحانى «علیارى» در تبریز، در طول دویست سال گذشته، با نام محقق نامدار حاج ملاعلى علیارى شناخته و از خاندان هاى اصیل آذربایجانى محسوب مى شوند. در این دو قرن دانشمندان روحانى سرشناس و نام آورى از این خانواده برخاسته اند که همه از اولاد و فرزندان محقق علیارى اند. مناسب است به معرفى اجمالى تنى چند از فقیهان و عالمان مشهور این دودمان علمى بپردازیم:
1 ـ میرزا محمدحسن علیارىفرزند محقق علیارى، عالم و فقیه، در سال 1266هـ .ق. در قریه علیار به دنیا آمد. از محضر فقها و علماى بزرگ تبریز و نجف بهره هاى علمى برد و به مقام اجتهاد فقهى رسید و اجازه اجتهاد دریافت کرد. پدرش محقق علیارى، آخوند خراسانى، سید کاظم یزدى، فاضل ایروانى و فاضل شرابیانى از اساتید او در سطح عالى فقه و اصول بودند.
میرزا محمدحسن علیارى در سال 1358هـ.ق (سى سال بعد از وفات پدرش) در تبریز از دنیا رفت و جنازه اش در کنار پدر در وادى السلام نجف اشرف دفن شد. از او آثار قلمى و علمى چندى به جا ماند، ازجمله:
1- صراط النّجاة
2- نظم البرهان، فى تفسیر القرآن
3- بدائع الاحکام، فى شرح شرائع الاسلام
4- عقاید الایمان، در شرح دعاء عدیله
5- مختصر المقال، تلخیص پنج مجلد بهجة الآمال پدرش، در یک مجلد.[21]
2 ـ میرزا محسن علیارىفرزند میرزا محمدحسن و نوه محقق علیارى، از شاگردان آخوند خراسانى، شریعت اصفهانى و سید کاظم یزدى بود. بعد از اتمام تحصیلات عالى و رسیدن به مقام فقاهت و اجتهاد، حین بازگشت به ایران، در سال 1322هـ.ق در ایام جوانى دار فانى را وداع گفت. جنازه اش به نجف اشرف منتقل و در وادى السلام دفن گردیددر حالى که هم پدرش میرزا محمدحسن و هم پدر بزرگش ملاعلى علیارى زنده بودند. رساله «ملازمة بین الحکم العقلى و الشرعى» ازجمله آثار اوست.
3 ـ میرزا على آقا غروى علیارىفرزند میرزا محسن علیارى، از بزرگان علماى شیعى قرن چهاردهم هجرى، فقیه، اصولى، متکلم و قرآن شناس و حافظ کل قرآن و نمونه زهد و تقوا بود. در سه سالگى پدرش میرزا محسن را از دست داد و تحت سرپرستى و تعلیم و تربیت جد خویش میرزا محمدحسن قرار گرفت. از شاگردان برجسته سید ابوالحسن اصفهانى، آقا ضیاء عراقى، میرزا رضى زنوزى و سید محمد حجت کوهکمرى به شمار مى رفت. پس از کسب اجازات اجتهاد و نیل به مقام فقاهت و افتاء، به موطن نیاکان خویش برگشت و به تدریس و تألیف و ارشاد پرداخت.
میرزا على آقا که در سال 1319 هجرى در تبریز متولد شده بود، در سال 1418هجرى (1376شمسى) پس از 99 سال عمر پربرکت، در همان شهر وفات یافت. پیکر شریفش به قم انتقال یافت و پس از تشییع و اقامه نماز میت توسط آیت الله العظمى بهجت، در یکى از حجره هاى شرقى صحن مطهر حضرت معصومه(علیها السلام) به خاک سپرده شد. «منجزّات مریض»، «کواکب حسینیه» و «شرح دعاى ابوحمزه ثمالى» از آثار قلمى اوست.[22]
4ـ میرزا جواد غروى علیارىاز علما و فقهاء معاصر، ساکن تهران، فرزند میرزا على آقا غروى علیارى، در سال 1313ش در تبریز به دنیا آمد. در تبریز و نجف و مشهدمقدس و حوزه علیمه قم از محضر علماء و فقهاى بزرگ عصر ازجمله سید ابراهیم اصطهباناتى، سید مرتضى فیروز آبادى، آیت الله خوئى، امام خمینى(ره) آیت الله میلانى و... درس خوانده، بهره مند و موفق به کسب اجازات اجتهادى و روایى شد. در زمینه هاى فقه، اخلاق و اصول تألیفاتى دارد و صاحب رساله عملیه و از مراجع معاصر است. آیت الله میرزا جواد علیارى مشعل فروزان فقاهت و دانش را در خاندان نیاکان فقه پیشه خویش روشن نگه داشته است.
وفات
حاج ملاعلى علیارى پس از عمرى پربرکت روز پنجشنبه چهارم رجب 1327هـ.ق در تبریز وفات یافت. پیکرش به نجف اشرف منتقل و در «وادى السلام» به خاک سپرده شد.[23]
[1]. در آن عصر قریهاى در دو فرسخى تبریز بود که امروزه جزء شهرستان تبریز به حساب مى آید. عالمان، ادیبان، شاعران و نویسندگان برجستهاى از آن برخاستهاند، ازجمله: میرزا محمد حسن سردرودى، محمد صحتى سردرودى، احد سالک سردرودى، مقصود سامع و... .
[2]. علیار(علىیار) قریهاى با قدمت بیش از هفت قرن، وابسته به شهرستان اهر در آذربایجان شرقى است و در 110 کیلومترى شمال تبریز، با آب و هواى کوهستانى در منطقه دیزمار و ارسباران (قراجه داغ) واقع است. عالمان، روحانیون، شاعران و نویسندگان برجسته از آن برخاستهاند که خاندان علیارى نمونه بارز آن است. این قریه در دوران دفاع مقدس، نزدیک به 15 شهید تقدیم انقلاب اسلامىکرد. اکثر اهالى آن به شهرهاى ارومیه و تبریز مهاجرت کردهاند.
[3]. ملاعلى علیارى، بهجةالآمال، ج اول، مقدمه مؤلف همچنین در منظومه رجالى خود به نام «منتهى الآمال» در ذیل شرح حال مختصر خویش و سایر آثارش. (ر.ک.به: بهجةالآمال، ج 5، ص 460.)نقباءالبشر، ج 4، ص 1476علماء معاصرین، ص 96.
[4]. ر،ک: منابع پیشین.
[5]. بهجةالآمال، ج 5، ص 471 تا 482ریحانةالادب، ج3، ص 123بقیةالسلف، دکتر هادى هاشمیان، تبریز، 1378، ص 13.
[6]. بهجةالآمال، ج اول، چ کوشان پور، مقدمه آیت الله مرعشى نجفى.
[7]. نسخهاى خطى از آن رساله نزد شیخ آقا بزرگ تهرانى بوده است (ر.ک به: نقباء البشر، ج 4، ص 1479.)
[8]. مدرس تبریزى، ریحانةالادب، چ 1328شمسى، ج3، ص 122.
[9]. از طرف بنیاد اسلامى موقوفات مرحوم کوشانپور و به همت دانشمند محترم سید هبةالله مسترحمى.
[10]. جعفر سبحانى، کلیات فى علم الرّجال، چ جامعه مدرسین قم، 1414، ص 134.
[11]. ر.ک به: بهجةالآمال، ج7، خاتمه، چ کوشان پور.
[12]. بهجةالآمال، چ کوشانپور، ج 5، ص 486.
[13]. در معرفى آثار محقق علیارى، علاوه بر منابع این مقاله، به کتاب شریف الذریعه، مجلّدات مختلف به حسب اسامى آثار مراجعه شود.
[14]. نقباء البشر، ج 4، ص 1477.
[15]. فَسَکَنْتُ فى أقصاءَ حَتى لاارى، أحداً وَلا احدٌ لذا یلقانى، ضاقَتْ عَلَىَّ الارضُ بَعد رَحبها، فَغَدَتْ کَسَمِّ الابْرَةِ اوطانى! ترجمه: در دور دستها سکونت کردم تا کسى را نبینم و کسى هم مرا نبیند! زمین با آن همه پهناورى بر من تنگ شد، اقامتگاههاى من همه جا زهرآگین بودهمچون نیش عقرب!
[16]. منظومه منتهىالآمال، چاپ کوشان پور، ج 5، ص565.
[17]. بهجةالآمال، ج 5، ص 471 تا 484.
[18]. ...تمسّکاً بما ثبت فى علوم الحدیث من روایةالاکابر عن الاصاغر. (بهجةالآمال، ج 5، ص 476.)
[19]. بهجةالآمال، ج 5، ص 487.
[20]. به مطلع: لزور نحوت نحوک یا ابنَ مرتضى
لیعفو ربّى کلّ ذنبى ما مضى (ر.ک: بهجةالآمال، ج 5، ص 487).
[21]. نقباءالبشر، ج 4، ص 1477.
[22]. براى اطلاع بیشتر از زندگى و خاطرات شیرین ودرسآموز آن مرحوم، ر.ک به: بقیةالسَّلَف، دکتر هاشمیان، از ص 24 تا آخر کتاب. اى کاش این کتاب به دلیل اهمیت محتواى آموزندهاش، مورد بازنگرى دقیق و ویرایش قرار گیرد و تجدید چاپ شود. همچنین مجله حوزه، تابستان و پاییز 1373، ش 63 و 64.
[23]. اعیان الشیعه، ج 41، ص 339علماء معاصرین، ص97.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه