13 مهر 1394, 15:28
فرصتهاى ناب
عالمان شیعه همواره در طول تاریخ با پادشاهان ستمگر در نبرد بودند اما گاه مجبور مى شدند براى حفظ اسلام و نجات مسلمانان با دربار شاه همکارى کنند. تلاش آنها براى اصلاح فرهنگ، اقتصاد، سیاست، مدیریت و نظام حکومتها بود. آنها هیچ امیدى به پادشاه نداشتند بلکه فقط از او براى اصلاح کشور و رشد تشیّع کمک مى گرفتند.
شیخ بهایى نیز از زمره اندیشمندانى است که براى حفظ و گسترش فرهنگ تشیع به دربار شاهان رفت. وى بشدّت از آنان متنفّر بود. در یکى از سروده هایش آمده است:
نان و حلوا چیست، دانى اى پسر *** قرب شاهان است، زین قرب الحذر
مى برد هوش از سر و از دل قرار *** الفرار از قرب شاهان،الفرار
فرّخ آن که رخش همّت را بتاخت *** کام از این حلوا و نان، شیرین نساخت
حیف باشد از تو اى صاحب سلوک *** کاین همه نازى به تعظیم ملوک
قرب شاهان آفت جان تو شد *** پایبند راه ایمان تو شد
جرعه اى از نهر قرآن نوش کن *** آیه لاتَرْکَنُوا([1]) را گوش کن
حکومت صفویه مذهب تشیّع را مذهب رسمى کشور اعلام کرد. فقیهان بلند آوازه شیعه براى استفاده از این موقعیت طلایى، به دربار صفویه راه یافتند تا بتوانند شاهان صفوى را براى گسترش تشیّع به خدمت بگیرند. فرصتهاى ناب پیش آمده در دوره صفویه، اندیشهوران تیزبین شیعى را بر آن داشت که با تمام تنفّرى که از پادشاهان خونریز صفوى داشتند براى ترویج فرهنگ اسلام راستین به دربار راه یابند و خدمتهاى فرهنگى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى شایانى بنمایند. تشویق پادشاهان صفوى به باز سازى و احداث مساجد، مدارس علمیه، زیارتگاه ها، کاروانسراها و... از فعالیتهاى علماى شیعى است. با تلاش جانفرساى این اندیشهوران، صفویه بستر مناسبى براى جریان یافتن رود پرتلاطم فرهنگ عاشورا گردید و حوزه هاى علمیه شیعه با تلاش آنها جان گرفت و ایران میزبان فقیهان بزرگ جهان شد. کوشش بى امان فقیهان شیعه دستاوردهاى بسیار گرانبهایى در برداشت. همکارى مجتهدان شیعه با پادشاهان صفوى فقط و فقط براى ترویج دین بود.
امام خمینى(ره) در این باره مى فرماید:
«یک طایفه از علما، اینها گذشت کرده اند از یک مقاماتى و متّصل شده اند به سلاطین. با اینکه مى دیدند که مردم مخالف اند (با سلاطین)، لیکن براى ترویج دیانت و ترویج تشیّع اسلامى، ترویج مذهب حق، اینها متصل شده اند به یک سلاطینى و این سلاطین را وادار کرده اند، خواهى نخواهى براى ترویج مذهب تشیّع.
اینها آخوند دربارى نبودند. این اشتباهى است که بعضى نویسندگان ما مى کنند... . اینها اغراض سیاسى داشتند. اغراض دینى داشتند. نباید تا یک کسى به گوشش خورد که مثلا علامه مجلسى - رضوان الله علیه - محقق ثانى - رضوان الله علیه -... شیخ بهایى - رضوان الله علیه - با اینها روابط داشتند و مى رفتند سراغ اینها، همراهیشان مى کردند، خیال کند که اینها مانده بودند براى جاه....
آنها گذشت کردند، گذشت. یک مجاهده نفسانى کرده اند. براى اینکه مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها ترویج کنند.»([2])
شیخ بهایى با اینکه در دربار بود، زاهدانه مى زیست. خانه اش پناهگاه فقیران و نیازمندان بود. او از قدرتى که در دربار داشت براى گشایش کار مردم استفاده مى کرد. سیاست او هدایت کارگزاران حکومت صفوى بود. و در این راه تا اندازه اى نیز موفق گشت.
[1]- "وَلا تَرْکَنُواالى الذّینَ ظَلَمُوا فَتَمَسّکُمُ النّارُ" (سوره هود، آیه 113) به ستمگران تکیه نکنید که آتشى شما را فرا خواهد گرفت.
[2]- صحیفه نور، ج1، ص285.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان