13 مهر 1394, 15:28
دوران مبارزه و اندیشه هاى سیاسى
روح شهید صدوقى یک روح نا آرام و پرخروش بود، سستى و آسوده طلبى در شخصیت او محلى نداشت او براى تلاش، خدمت و مبارزه آفریده شده بود مبارزه او از زمان رضاخان آغاز شد. دسیسه هاى رضاشاه ضربه هاى سهمگینى بر تشکیلات مذهبى و حوزه هاى علمیه زد و از این رهگذر سختى هاى فراوانى را بر روحانیان و اقشار مذهبى هموار کرد در این جو یأس و ناامیدى شهید صدوقى چهره پرنشاط و مقاوم حوزه بود که در جلسات روح امیدوارى و مقاومت را در روحانیان حوزه مى دمید و این خصوصیتى بود که بسیارى از عالمان آن زمان توجه داشتند و در شرح زندگى آن بزرگ مرد بیان شده است.
در سال 1320 رضا خان در راه خروج از ایران در اطراف قم ماشینش خراب مى شود و بدون اجازه وارد باغ ایشان مى شود و آیت الله صدوقى با بى توجهى و اعتراض او را از باغ بیرون مى کند این شجاعت و جسارت ایشان به محمد رضا پهلوى مى رسد و در زمان سلطنت روزى در عبور از یزد قصد انتقام گرفتن از ایشان را داشت اما خدا نخواست و او از نفوذ آن روحانى تلاشگر یزد هراسید و از این کار صرف نظر کرد.
پس از آن هر روزى از زندگیش به گونه اى با مبارزه گره خورده بود و این پیوند تا پایان عمرش ادامه یافت و شهادت نقطه جدائى این مبارزه و وصال با حضرت دوست بود. این مبارزات با ورود حضرت امام به مبارزه به صورت جدى و منسجم ادامه یافت و وارد مرحله جدیدى شد و او در همه این مراحل با امام خمینى ارتباطى تنگاتنگ و سعى در اجراى نظر ایشان داشت.
در حمایت از گروه فداییان اسلام از هیچ کارى فرو گذار نبود به طورى که سید عبدالحسین واحدى براى پنهان شدن به خانه او پناه مى برد و ایشان او را دو روز پشت آینه دیوارى اتاق پنهان مى کند و او را از دست مأموران رژیم نجات مى دهد.
با رسیدن سال 1330 و فوت رهبر مذهبى یزد عالم پرهیزگار و عابد پاک طینتى آقا شیخ غلامرضا فقیه خراسانى با درخواست مردم و توصیه حضرت امام و بزرگان ایشان به یزد هجرت مى کند و در آنجا نیز مبارزات را ادامه مى دهد و چنان وسیع و فراگیر عمل مى کند که تمامى استان یزد و بخشى از مناطق دیگر ایران به صحنه مبارزان علیه رژیم کشیده مى شوند. از آن پس در اکثر مقاطع مهم علما و روحانیان یزد به همراه شهید صدوقى اعلامیه مى دادند و یا شهید صدوقى خود به تنهایى به افشاگرى مى پرداخت.
در پانزدهم خرداد در مبارزه با مظاهر فساد و تمدن غرب، کشف حجاب، تبدیل تاریخ شمسى به تاریخ شاهنشاهى که مورد اعتراض بسیارى از روحانیون بود و همچنین جشنهاى هنر و در خیلى از وقایع سیاسى و اجتماعى آن روز این پیر روشن ضمیر یزدصدوقى بزرگ بود که به میدان مى آمد فریاد مى زد. اعلامیه مى داد و شجاعانه حرف خود را مى زد. در اوج حرکت هاى انقلاب خروشى فزونتر یافته بود و از هیچ تلاشى فروگذار نبود. در آن زمان در حدود 70 سال عمر داشت اما براى همدردى با تبعیدیان به آنان سرمى زد و یا فرزندش حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد على صدوقى را به عنوان نماینده مى فرستاد تا از مبارزان دربند دلجویى کند. مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله خامنه اى که در آن ایام در ایرانشهر تبعید بودند از این روحیه ایشان چنین یاد مى کند : «این کار (سرزدن به تبعیدیان) از روحانى ارزشمند، محترم و معمرى مثل ایشان خیلى نادر و کم نظیر بود، علماى شهرستانها خیلى به این کار نمى پرداختند که راه بیفتند و به دید و باز دید تبعیدیها بروند اما ایشان این کار را کردند و از تعقیباتى که ممکن است داشته باشد هرگز هراسى نکردند.»
پس از پیروزى انقلاب نیز تلاش خستگى ناپذیر ایشان ادامه یافت تا اینکه در پى درخواست مردم با حکم حضرت امام به امامت جمعه یزد منصوب شدند. حکم حضرت امام چنین است :
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجة السلام و المسلین آقاى صدوقى دامت افاضاته
پس از اهداء سلام و تحیّت در این موقع حساس که لازم است مسائل اجتماعى و سیاسى اسلام گوشزد ملت شود مقتضى است جنابعالى در یزد اقامه نماز جمعه نموده و مردم را به وظائف شرعى و ملى آنان آشنا فرمایید از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمین را خواهانم.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته
روح الله الموسوى الخمینى
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان