13 مهر 1394, 15:28
در سنگر مجلس
شهرت میرزا و علاقه وافرى که همه مردم به خصوص علما و طلاّب علوم به آن مرحوم داشتند به ویژه صراحت لهجه و شجاعت او در بیان حقایق که خاص ایشان بود، موجب گردید تا آن حکیم عالى مقام در دوره اوّل مجلس شوراى ملّى که انتخابات صنفى بود از سوى طلاّب تهران به وکالت مجلس شورا برگزیده شود. چون آن مرد دانشور و اهل فضیلت طرفدار آزادى بود این انتخاب را پذیرفت. از هفدهم شعبان (1324 هـ .ق.) تا جمادى الاوّل (1326 هـ . ق.) که مجلس اوّل قهراً تعطیل گردید در مجلس بود ولى دست از کار اصلى خود یعنى تعلیم و تعلّم بر نداشت و باز هم بهترین مونسش کتاب بود و بهترین وقتش موقعى بود که به مطالعه و مباحثه مى پرداخت.([50]) در دوره سوم مجلس نیز در 30 خرداد (1294 هـ .ش.) از سوى اهالى تهران به مجلس رفت و در همین سال مطابق با (15 محرّم 1334 هـ .ق.) به هنگام وقوع جنگ جهانى اوّل (که مهاجرت آزادى خواهان را در پى داشت) همراه با عدّه اى از وکلا و مشروطه طلبان مبارزین و مشاهیر سیاسى از جمله شهید سیّد حسن مدرّس، سیّد محمّد رضا مساوات، حسین استر آبادى، محمّد تقى شاهرودى، سیّد حسن ذاکرى و چند تن دیگر در سى ام آبان (1294 هـ . ش.) به عتبات مقدّس عراق رهسپار گردید و مدّت چهار سال در شهرهاى کاظمین، کربلا، موصل و بغداد اقامت نمود. در این هنگام با افراد و مجامع مختلف علمى در تماس بود و با عالمان اهل سنّت آن سامان به بحث در خصوص مباحث کلامى، اعتقادى و حقّانیت مذهب تشیّع و پیروى از شیوه امامان شیعه پرداخت و در گفت گوهاى علمى با عالمان آن سامان خاطرات جالب توجّهى از خود به یادگار نهاد و فوق العاده مورد تجلیل و احترام واقع گردید.
مرحوم میرزا در مهاجرت با اسب از راه لرستان و کردستان طىّ طریق نمود و در بین راه با قبایل مختلف لر و کرد مانند خود اهالى تکلّم مى نمود و با وجود این که مدّت توقفش در نقاط طولانى نبود ضرب المثل ها و اشعار محلى را به حافظه سپرد و هیچ وقت فراموش نکرد.([51])
در زمان مهاجرت، با این که میرزا در تهران نبود براى دوره چهارم مجلس از سوى اهالى تهران انتخاب گردید و در موقع ورود ایشان و سایر مهاجران به تهران، مردم استقبال شایانى از آنان نمودند. پس از ورود، از 30 مرداد 1300 تا 30 خرداد 1302 براى آخرین بار وکیل مجلس بود.([52])
امّا میرزا طاهر تنکابنى از شرکت در جلسات مجلس چهارم خود دارى نمود. نا گفته نماند که مقارن کودتاى سوم اسفند (1299 هـ .ش.) همراه با گروهى از عالمان و سیاستمداران از جمله شهید مدرّس دستگیر و محبوس گردید. این برنامه توسط سیّد ضیاء الدّین طباطبایى مدیر روزنامه رعد که عامل کودتا بود انجام گرفت.([53])
برخى منابع تاریخى و نیز خاطراتى که از مرحوم تنکابنى نقل شده یا در مذاکرات مجلس ضبط گردیده است بر صراحت لهجه و بى پروایى این حکیم در برخورد با عوامل استبداد حکایت دارد. کسروى ذیل تاج گذارى محمّد على میرزا و بى پروایى او با مجلس نوشته است:
همان روز در مجلس گفت و گو به میان آمد و کسانى از نمایندگان گله کردند و برخى از جمله هاى معنى دار نیز به میان آمد. میرزا طاهر (تنکابنى) گفت: سلطان، سلطان ملّت است باید از طرف ملّت تاج گذارد و مجلس نماینده ملّت است.([54])
همچنین در جلسه 7 ذیحجه سال (1324 هـ .ق.) عنوان شد که امیر اسعد تنکابنى شیخ محمّد نامى را به چوب بسته و ریشش را به جرم این که در انتخابات مجلس دخالت نموده تراشیده است. سیّد محمّد طباطبایى حقیقت را از صدر اعظم (سپهسالار تنکابنى) استعلام کرد. او در جوابش نوشت:
آدم هرزه اى بود که تنبیه شد. نصرالسّلطنه (پدر) و امیر اسعد (پسر) مراتب را تلگرافى تکذیب کردند. میرزا طاهر تنکابنى گفت: اگر این شیخ مرد نکره و هرزه اى بود، نصرالسلطنه نوشته اى بدهد مبنى بر این که قباله جات املاکى را که به خط این شخص ابتیاع نموده باطل باشند.([55])
هفته اى سپرى نگردید که گروهى از نمایندگان لایحه مفصّل و مستدلّى به مجلس دادند در تشریح فضاى خوف و ارعاب که دامنه اش رو به گسترش است و بر حوزه مجلس هم استیلا یافته، وضعى که مجلس را از دنیاى مسؤلیتش باز داشته است. امضاى میرزا محمّد طاهر تنکابنى و منشى مجلس در پاى لایحه که ده نفر دیگر همه تأیید کرده بودند به چشم مى خورد، کسان دیگرى نیز به این مخالفان پیوستند. در این متن آمده بود:
روزگارى مدار حکومت بر ظلم و خود سرى بود تا این که مردم دامن همّت بر کمر غیرت زدند و دولت مستبد را به دولت مقنّنه و سلطنت را تبدیل به حکومت مشروطه کردند. اکنون حکومت ملّى مورد تهدید عاملان مختلف فتنه و فساد قرار گرفته دامنه آشوب حتّى به ساحت مجلس هم کشیده شده است.([56])
فریدون آدمیت مى نویسد:
از اهل حکمت قدیم دو تن شاخص بودند میرزا طاهر تنکابنى و حاجى شیخ على نورى. میرزا طاهر جامع دانش کلاسیک بود. او به عنوان حکیم نماینده تعقّل سیاسى مترقّى بود و به عنوان منشى مجلس همیشه راست و اصولى بود.([57])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان