فیض کاشانی
متوفاى 1091 ق.
عنوان مقاله: حدیث دوست
نویسنده: حبیب الله سلمانى آرانى
ولادت و نسب
محمد مشهور به ملا محسن و ملقب به فیض در چهاردهم ماه صفر سال 1007 ق. در یکى از معروف ترین خاندان علم، عرفان و ادب، که سابقه درخشان آنان به حدود چهار قرن مى رسد در کاشان به دنیا آمد.
پدرش رضى الدین شاه مرتضى (950 - 1009 ق) فقیه، متکلم، مفسر و ادیب در کاشان حوزه تدریس داشته و از شاگردان ملا فتح الله کاشانى (متوفى 988 ق.) و ضیاءالدین محمدرازى (متوفى 1091 ق.) بوده است.
مادر او زهرا خاتون (متوفى 1071 ق.) بانویى عالم و شاعر، دختر ضیاءالعرفا رازى (از عالمان بزرگ شهررى) بوده است. جد فیض تاج الدین شاه محمود فرزند ملا على کاشانى، عالم و عارفى شاعر از ناموران زمان خویش در کاشان بوده و در آنجا مدفون است.([1])
دوران کودکى و تحصیلات
ملا محسن چهارمین فرزند شاه مرتضى در دوسالگى پدر خود را از دست داد. از آن پس دایى وعمویش([2]) تعلیم و تربیت او و دیگر برادرانش را به عهده گرفتند و چون فیض از برادران خود باهوش تر بود مقدمات علوم دینى و بخشهایى از آن را تا سن بلوغ در کاشان نزد عمو و دایى اش نورالدین محمد مشهور به حکیم و آخوند نورا(متوفى 1047 ق.) فرا گرفت.
بیست ساله بود که با برادر بزرگش عبدالغفور براى ادامه تحصیل به اصفهان که در آن روزگار پایتخت کشور و مرکز تجمع علماى بزرگ و اساتید ماهر در رشته هاى مختلف علوم اسلامى بود، رهسپار گردید و از این موقعیت مناسب که در هیچ یک از شهرهاى ایران و دیگر ممالک اسلامى یافت نمى شد بیشترین بهره ها و استفاده هاى علمى را برد.([3])
مشهورترین استادان و ناموران اجازه اجتهاد و نقل روایت فیض در اصفهان، ملا محمدتقى مجلسى (متوفى 1070 ق)، شیخ بهایى (متوفى 1031 ق)، در علوم فقه و حدیث و تفسیر و میرداماد(متوفى 1040 ق)، میرفندرسکى (متوفى 1050 ق) و ملا صدرا (متوفى 1050 ق) در فلسفه، عرفان و کلام بوده اند. پس از آن ملا محسن با شنیدن خبر ورود سید ماجد بحرانى (متوفى 1028 ق) به شیراز، از اصفهان به آنجا رفت و مدت دو سال نزد ایشان به تکمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او نیز اجازه نقل روایت گرفت و به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقه درس و بحث شیخ بهایى حاضر شد و استفاده هاى شایان برد.
در این سالها که فیض از تقلید مستغنى و براى حج مستطیع شده بود عازم بیت الله الحرام گردید و در آنجا به ملاقات شیخ محمد فرزند حسن فرزند زین الدین عاملى (متوفى 1030 ق) رفت و از آن بزرگوار پس از استفاده هاى علمى، اجازه روایت و نقل حدیث دریافت کرد.([4])
او پس از مراجعت از مکه به شهرهاى دیگر ایران مسافرت کرد و از دانشمندان آن شهرها بهره برد تا زمانى که ملا صدرا از شیراز به قم مهاجرت کرد و در کهک قم اقامت گزید. در این موقعیت که ملاصدرا دوره ریاضت و علم باطنى را شروع کرده بود ملا محسن و ملا عبدالرزاق لاهیجى به سویش شتافته، مدت هشت سال مونس تنهایى او بودند و در مصاحبتهاى شبانه روزى با استاد استفاده کامل معنوى مى بردند.
در این دوران (1040 - 1029 ق) ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دوشاگردش ملامحسن و ملا عبدالرزاق تزویج کرد و آن دو شاگرد و داماد را به «فیض» و «فیاض» لقب داد. در همین زمان از سوى حاکم شیراز از ملاصدرا تقاضاى مراجعت به شیراز شد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز به همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیک به دوسال در آنجا ماند. بعد از این مدت او به کاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم، تبلیغ و ترویج و تألیف و تصنیف مشغول گردید و گاه در قمصر و کاشان با جمعى از دوستان نماز جمعه اقامه نمود.([5])
شاگردان معروف فیض
ملا محسن شاگردان فراوانى داشت. آنان علاوه بر استفاده هاى علمى و معنوى از او به کسب اجازه هاى اجتهاد و نقل حدیث نیز مفتخر گردیده بودند معروفترین شاگردان ایشان عبارتند از :
1-محمد مشهور به عَلَم الهدى (1029 - 1115 ق) فرزند فیض که از دوران کودکى تا پایان عمر نزد پدر حضور داشته و در تألیف و تصنیف کتاب و رساله ها با او همکارى مى کرده است. علم الهدى از پدر چندین اجازه مختصر و طولانى دریافت نموده و خود او داراى آثار علمى فراوان مى باشد.([6])
2-احمد مشهور به معین الدین (1056 - 1107 ق) فرزند دیگر فیض که او نیز در فقه و حدیث متبحر و داراى تألیفاتى بوده است.([7])
3-محمد مؤمن فرزند عبدالغفور (برادر فیض) : از فقیهان و مدرسان عصر خود که در یکى از شهرهاى مازندران به تعلیم و تدریس طلاب و محصلان علوم دینى اشتغال داشته است.
4-شاه مرتضى دوم : پسر برادر فیض و دو فرزند او به نامهاى محمد هادى و نورالدین محمد که هر سه از فاضلان عصر خود و داراى کتاب و رساله هاى متعدد بوده اند.([8])
5-ضیاءالدین محمد : او فرزند حکیم نورالدین، دایى فیض (متوفى 1047 ق) است که عالمى حکیم و عارفى دانسمند و شاعر بوده است.([9])
6-ملا شاه فضل الله و ملا علامى :خواهر زادگان فیض و فرزندان ملا محمد شریف. این دو در علوم عقلى و نقلى صاحبنظر بودند و شاه فضل الله حدود چهل تألیف در موضوعات فقه، تفسیر و کلام داشته است.
7-ملا محمد باقر مجلسى (1037 - 1111 ق) مؤلف بحار الانوار
8-سید نعمت الله جزایرى (متوفى 1112 ق)
9-قاضى سعید قمى (متوفاى 1103 ق)
10-ملا محمد صادق خضرى - شمس الدین محمد قمى - شیخ محمد محسن عرفان شیرازى و ...([10])
تألیفات و تصنیفات
فیض کاشانى عمر خود را صرف تعلیم، تدریس و تألیف کرد. او پس از کسب معارف و استفاده علمى و معنوى از استادان بزرگ خود نوشتن کتاب و رساله را از هیجده سالگى آغاز نمود و در طى 65 سال نزدیک به دویست جلد اثر نفیس در علوم و فنون مختلف تألیف کرد.
خدمت پر ارج ایشان در این آثار نسبت به ترویج مذهب شیعه با خدمات و زحمات مردان زیادى از عالمان دینى برابرى مى کند. فیض در فهرست هاى متعددى که خود نگاشته تعداد تألیفات و تصنیفات را تا هشتاد جلد ذکر کرده و فرزندش علم الهدى تعداد آثار او را یکصد و سى جلد نام برده است. اما برابر فهرست تهیه شده از سوى ادیب و شاعر معاصر آقاى مصطفى فیضى تعداد کتابها و رساله هاى فیض قریب به یکصد و چهل مجلد بالغ مى گردد.([11]) که اکثر آنها به زیور طبع آراسته شده است در اینجا به چند تألیف مهم فیض که در علوم مختلف نگاشته شده اشاره مى کنیم :
الف - در تفسیر قرآن
1. تفسیر صافى : از کتب معتبر در تفسیر قرآن است. فیض این تفسیر را در سال 1075 ق. با مطالعه اکثر تفاسیر قرآن (از سنى و شیعه) نوشته و در ضمن بیان آیات، روایات معتبر و مستند شیعه را گردآورده است.
2. تفسیر اصفى : این تفسیر تلخیص صافى است که در سال 1077 ق. نوشته شده است.
3. تفسیر مصفى : برگزیده مطالب تفسیرى «تفسیر اصفى» مى باشد.
ب - حدیث و روایت
1.الوافى : محدث کاشانى براى نوشتن کتاب وافى چهار کتاب معتبر حدیث شیعه (کافى، تهذیب، استبصار، من لا یحضره الفقیه) را در سال (1068 ق) تنقیح و با حذف احـادیث مکرر، آن را یکجا در اجزاى متعدد جمع کرده و پس از آن فرزندش علم الهدى با نوشتن و افزودن یک جزء که شامل معرفى رجال حدیث، کشف رموز و ... بوده آن را تکمیل کرده است. هم اکنون کتاب «الوافى» در مجلدات متعدد چاپ گردیده است.
2.الشافى : منتخبى از احادیث «الوافى» است که در سال (1082 ق) نگاشته شده است.
3.النوادر : مجموعه احادیث نقل نشده در کتب معتبر را گرد آورده است.
4.المحجة البیضاء : فیض در سال 1046 ق. کتاب احیاءالعلوم غزالى را تنقیح و تصحیح کرد و با استفاده از احادیث و روایات معتبر شیعه آن را شرح و تکمیل نمود. سپس در سال 1090 ق. المحجة را تلخیص و به نام «الحقایق» ارائه کرد.
5. مفاتیح الشرایع : از کتب روایى فقهى و استدلالى فیض است که در سال 1042 ق. نگاشته شده. این کتاب در بردارنده همه ابواب فقه است. فیض با عنایت شدید به کتاب و سنت معصومین (علیهم السلام) وگریز از به کارگیرى دلایل عقلى و اجتهاد به رأى، راه نوى فرا روى پژوهشگران در علم فقه قرار داده است.
این کتاب از آغاز تألیف مورد توجه مجتهدان و محدثان بوده و تاکنون چهارده شرح و چندین حاشیه بر آن کتاب نگاشته شده که از جمله آنها شرح آقا محمد باقر بهبهانى (بزرگ مجتهد قرن دوازدهم) شایان ذکر است.([12])
ج - کلام و عرفان
از کتب کلامى و عرفانى حکیم و عارف کاشانى کتاب «اصول المعارف» در چند جلد (تألیف سال 1046 ق)، «اصول العقائد» (1036 ق)، رساله هاى «علم الیقین»، «الحق الیقین»، «عین الیقین»،الحق المبین» و «الجبر والاختیار» و ... مى باشند.
د - اخلاق و ادب
در موضوع اخلاق و ادب کتاب و رساله هاى متعددى به زبان فارسى و عربى نگاشته است. از آنها «ضیاءالقلب» (تألیف در سال، 1057 ق) «الفت نامه» و «زادالسالک» (بین سالهااى 1040 - 1030 ق)، «شرح الصدر» (1065 ق)، «راه صواب» «گلزار قدس»، «آب زلال»، «دهر آشوب»، «شوق الجمال»، «شوق المهدى»، «شوق العشق» و دیوان قصائد، غزلیات و مثنویات مى باشند.
روحیات فیض
از مطالعه و سیر در کتابها و رساله هاى اخلاقى، عرفانى و شرح حالهایى که به قلم خود فیض یا شاگردان و دیگر علما نوشته اند این گونه دریافت مى شود که فیض به دلیل کثرت تألیفات و تصنیفات و تنوع آنها عالم و دانشمندى پرکار و جامع در علوم و فنون بوده و سالهاى متمادى به امر تعلیم و تعلم و افاضه اشتغال داشته است.([13])
او داراى منشى عالى و نظراتى بلند و از عناوین والقاب گریزان بوده و از به دست آوردن شهرت و قدرت با وجود امکانات خوددارى مى کرده است. وى گوشه گیرى و انزوا را براى کسب علم باطنى و دانش و تفکر مفید، بر همه چیز ترجیح داده است.([14])
از رفتن به مهمانى و مجالست با اصحاب و انصار دیوان (حکومت) فاصله مى گرفته و در جستجوى اهل کمال و کاوشهاى علمى مسافرتهاى زیاد کرده است.
فیض در بیان آراء و نظریات خود صریح بوده و از ریاء و تظاهر و تملق پرهیز مى کرده و نارضایتى خود را از هرگونه بى بندبارى، تظاهرات صوفیانه، تقدس خشک، عالم نماهاى دنیاپرست ابراز مى نموده است.
در راه اعتلاى کلمه حق و عقاید راستین شیعه هیچ ترسى و هراسى به خود راه نداده و آرزوى او این بوده است که مسلمانان همه سرزمینها بدور از تفرقه و پراکندگى همزیستى داشته باشند. این حکیم فرزانه خود را مقلد حدیث و قرآن و تابع اهل بیت (علیهم السلام) معرفى کرده و مى گوید:
من هر چه خوانده ام از یاد من برفت *** الاّ حدیث دوست که تکرار مى کنم([15])
در سرودن اشعار مختلف به زبان فارسى و عربى توانا و این فن را فرع بر علوم و دانستنى هاى دیگر خود شمرده و به تبعیت از اساتید خود ملاصدرا، میرداماد و شیخ بهایى که نیکو شعر مى سرودند رباعیات، غزلیات قصاید و مثنوى هایى دارد که در چند کتاب و رساله گردآورى شده است.([16])
در اینجا به یکى از اشعار معروف فیض و به نمونه اى از نثر او اشاره مى کنیم.
الفت و یگانگى
بیا تامونس هم، یارهم، غمخوارهم باشیم *** انیس جان غم فرسوده بیمار هم باشیم
شب آید شمع هم گردیم وبهر یکدیگر سوزیم *** شود چون روز دست و پاى هم در کار هم باشیم
دواى هم، شفاى هم، براى هم، فداى هم *** دل هم، جان هم، جانان هم، دلدار هم باشیم
به هم یکتن شویم ویکدل ویکرنگ ویک پیشه *** سرى در کارهم آریم و دوش بارهم باشیم
جدایى را نباشد زهره اى تا در میان آید *** به هم آریم سر، برگردهم، پرگار هم باشیم
حیات یکدیگر باشیم و بهر یکدگر مى ریم *** گهى خندان زهم گه خسته و افکار هم باشیم
به وقت هوشیارى عقل کل گردیم به هم *** چو وقت مستى آید ساغر سرشار هم باشیم
شویم از نغمه سازى عندلیبى غم سراى هم *** به رنگ و بوى یکدیگر شده گلزار هم باشیم
به جمعیت پناه آریم از بادپریشانى *** اگر غفلت کند آهنگ ماهشیار هم باشیم
براى دیده بانى خواب را بر یکدیگر بندیم *** زبهر پاسبانى دیده بیدار هم باشیم
جمال یکدیگر گردیم و عیب یکدیگر پوشیم *** قبا و جبه و پیراهن و دستارهم باشیم
غم هم، شادى هم، دین هم، دنیاى هم گردیم *** بلاى یکدیگر را چاره و ناچار هم باشیم
بلاگردان هم گردیده گرد یکدیگر گردیم *** شده قربان هم از جان و نیت دار هم باشیم
یکى گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار *** زبان و دست و پا یک کرده خدمتکار هم باشیم
نمى بینم بجز تو همدمى اى « فیض» در عالم *** بیا دمساز هم گنجینه اسرار هم باشیم([17])
نمـونه نثـر
بسم الله الرحمن الرحیم
یا محسنُ قَد اَتاکَ المُسئى : فیض احسان بى پایان تو را چگونه شکر گزارم که از من ناتوان نمى آید و زبان ثناى عظمت و کبریاى تو از کجا آرم، چون این زبان آن را نمى شاید. طوطى جان در هواى هواى تو با شکّر، شُکر تو مى جوید و بلبل روح در گلزار فتوح به نواى عجز و انکسار، ثناى کبریاى تو مى گوید. خیال جمال رخسارت قهرمان عشق را بر قلوب مشتاقان دیدارت گماشته تا جز تو نبینند و کلک بدایع آثارت از قلم حقایق انجام الهام بر الواح ارواح اهل عرفان نگاشته تا با غیر ننشینند...
... در این مجموعه که گلزارى است از عالم قدس، گلهاى رنگارنگ شکفته و در آن گلها، مل هاى گوناگون نهفته، از آن گلها نفخه هاى جانفزاى روحانى به مشام اهل دل مىوزد تا هزار دستان چمن انس را برترنم دارد و از آن مل ها طربهاى حیات بخش ربانى به روان مشتاقان مى رسد تا مى پرستان میکده قرس را در اهتزاز آرد...([18])
آراء و اندیشه هاى فیض
در لابه لاى نوشته ها و گفته هاى فیض نظرات و آراء ویژه اى در مسائل فقهى، فلسفى و کلامى به چشم مى خورد که گویاى شخصیت واقعى اوست و نیز از این آثار به سیر تطور افکار و اندیشه هاى او و زمانش پى مى بریم.
ایشان در تمامى ابواب فقه چنانچه از کتاب فقهى روایى او مفاتیح الشرایع استفاده مى شود نظراتى خاص دارد.([19]) یکى از فتاوا و نظریات مهم فیض که در موضوع غنا شهرت دارد بدین شرح است.
« فیض به استناد روایاتى معتبر غنا (آواز خوانى) را در مجالس عروسى جایز و همچنین در رساله «مشواق» خود غنا و خواندن اشعار دینى و اخلاقى را به صورت خوش براى ترویج روح مؤمنان جایز دانسته است. اما در همه آثار او با بیانى روشن مردم را از هر گونه استفاده باطل از غنا و لهو و لعب بر حذر داشته و گفته است : در عصر حکومت اسلامى اموى و عباسیان که با ائمه طاهرین (علیهم السلام) هم عصر بوده اند غنا به گونه مبتذل در درباریان رواج داشت به طورى که زنان مغنیه در مجالس خلفا و وزرا در میان رجال به لهو و لعب مشغول بودند و بدون شک این نوع غنا نمى توانسته است مورد قبول پیشوایان بر حق امامیه باشد».([20])
فیض در نظر بزرگان
درباره شخصیت و آثار فیض کاشانى نظریات و دیدگاههاى گوناگونى از سوى علما و بزرگان هم عصر و بعد از او ابراز شده که به نمونه هایى از آنها اشاره مى شود.
1-محمد اردبیلى (متوفى قرن یازدهم):
(آن) علامه محقق و مدقق، جلیل القدر و عظیم الشأن و بلند مرتبه، فاضل کامل، ادیب و متبحر در همه علوم است.([21])
2-شیخ حر عاملى (متوفاى 1104 ق) :
محمد فرزند مرتضى مشهور به فیض کاشانى، فاضل، عالم، ماهر، حکیم، متکلم، محدث، فقیه، محقق، شاعر و ادیب بود و از نویسندگان خوب عصر ماست که داراى کتابها و نوشته هاى فراوانى است.([22])
3-سید نعمت الله جزایرى (متوفاى 1112 ق) :
استاد محقق ما ملا محمد محسن فیض کاشانى صاحب کتاب الوافى و دویست کتاب و رساله دیگر مى باشد.([23])
4-سید محمد باقر خوانسارى (متوفاى 1213 ق) :
بر علما و بزرگان دینى پوشیده نیست که فیض در فضل و فهم و خبره بودن در فروع و اصول دین و زیادى نوشته ها با عبارات و جملات زیبا و رسا سرآمد دیگر عالمان دین است.([24])
5-محدث قمى (متوفى 1319 ق) :
... او در دانش و ادب و زیادى معلومات و دانستنیها و به کارگیرى تعبیرات و عبارات نیکو در نوشته ها و احاطه کامل به علوم عقلى و نقلى مشهور است.([25])
6-محدث نورى (متوفاى 1320 ق) :
از مشایخ علامه مجلسى، عالم بافضل و متبحر، محدث و عارف حکیم، ملا محسن فرزند شاه مرتضى مشهور به فیض کاشانى است.([26])
7-علامه امینى (متوفاى 1349 ش) :
... «فیض» علمدار فقاهت و پرچمدار حدیث و گلدسته رفیع فلسفه و معدن معارف دینى و اسوه اخلاق و سرچشمه جوشان علم و دانشهاست ... بعید است که روزگار به مثل او دیگر فرزندى را بیاورد.([27])
8-شهید استاد مطهرى (شهادت 1358 ش)
... فیض کاشانى ... هم یک مرد محدث فقیهى است و گاهى در آن کار محدثى و فقاهتش خیلى قشرى مى شود و هم ضمنا یک مرد حکیم و فیلسوفى است.([28])
9-علامه طباطبایى (متوفى 1360 ش)
... این مرد جامع علوم است و به جامعیت او در عالم اسلام کمتر کسى سراغ داریم و ملاحظه مى شود که در علوم مستقلا وارد شده و علوم را با هم خلط و مزج نکرده است. در تفسیر صافى واصفى و مصفى وارد مسائل فلسفى و عرفانى و شهودى نمى گردد. در اخبار، کسى که وافى او را مطالعه کند مى بیند یک اخبارى صرف است و گویى اصلا فلسفه نخوانده است در کتابهاى عرفانى و ذوقى نیز از همان روش تجاوز نمى کند و از موضوعات خارج نمى شود با اینکه در فلسفه استاد و از مبرزان شاگردان صدرالمتألهین بوده است.([29])
10-استاد سید محمد مشکوة
... خاندان فیض سرشار است از عالم، فاضل که در هیچ خاندانى مساوى او نیست. او با تصنیف کتاب وافى که جامع احادیث شیعه است آن را در ردیف منابع اولیه قرار داده و سایر تألیفات اخلاقى و فقهى او چنین است. فیض در فلسفه و زیادى تألیف بر همعصران خود پیشى گرفته است.([30])
فرزندان و وفات
فیض کاشانى از همسر و دختر خاله فاضل و عالم خود (متوفى 1097 ق) داراى شش فرزند بوده است.
1. علیّه بانو (1031 - 1079 ق) فاضل و شاعر
2. علامه محمد علم الهدى (1039 - 1115 ق) متولد قم و ساکن و مدفون در کاشان است. عالمى فقیه و محدث و متکلى است که از نسل او تا کنون عالمانى ادیب و فقیه در شهرهاى کاشان، قم، تهران، کرمانشاه و شیراز برخاسته اند.
3. سکینه بانو که کنیه اش ام البّر بوده و سال تولدش 1042 ق. ذکر شده است.
4. ابو حامد محمد ملقب به نورالهدى متولد 1047 ق. عالم و شاعر و مدفون در کاشان است.
5. ام سلمه (متولد 1053 ق) زاهد و حافظ قرآن بوده است.
6. ابو على معین الدین احمد (1056 - 1107 ق) فقیه و محدث که مدفون در کاشان است.([31])
ملا محسن فیض در 84 سالگى در کاشان بدرود حیات گفت و در قبرستانى که در زمان حیاتش زمین آن را خریدارى و وقف نموده بود، به خاک سپرده شد. بر طبق وصیت ایشان، بر روى قبر وى سقف و سایبان ساخته نشده است ولى اهالى مسلمان آن دیار، هر صبح جمعه به «قبرستان فیض» رفته، با قرائت فاتحه و توسل به او، از روح ملکوتى اش استمداد مى کنند.([32])
[1] - محارن الحکمه فى ...، محمد علم الهدى، ج 1، ص 9 - 12، انتشارات جامعه مدرسین قم.
[2] - نام وى در کتابها نیامده است.
[3] - رساله شرح صدر، ضمیمه ده رساله فیض کاشانى، ص 58، چاپ مرکز تحقیقات علمى و دینى امیرالمؤمنین، اصفها.
[4] - همان، ص 59 و 60.
[5] - همان، ص 61 و 62 و دیوان فیض، سه جلدى چاپ جدید، به تصحیح آقاى مصطفى فیضى، مقدمه جلد اول.
[6] - معادن الحکمه، ج 1، ص 9 و 16.
[7] - همان
[8] - همان، ص 26 - 30.
[9] - دیوان فیض، ج 1، ص 95 و 158.
[10] -الوافى، ج 1، نشر مکتبة الامام امیرالمؤمنین(علیه السلام) اصفهان، ص 23 و مقدمه دیوان فیض، ج اول.
[11] - دیوان فیض، ج 1، ص 75 و مقدمه الوافى، ج 1 و مقدمه ده رساله فیض.
[12] - مقالات و بررسى ها، دفتر 45 و 46، دانشکده الهیات و معارف اسلامى تهران، ص 58.
[13] - مقدمه ده رساله فیض
[14] - رساله شرح صدر و رساله المشواق
[15] - رساله انصافیه و رساله المشواق چاپ سال 48، ص 9 به بعد، تصحیح آقاى مصطفى فیض.
[16] - دیوان فیض، چاپ جدید به تصحیح و تحقیق آقاى مصطفى فیضى،
[17] - دیوان اشعار، چاپ سنایى، ص 262.
[18] - دیباچه گلزار قدس، نسخه خطى، و دیوان فیض، چاپ جدید، ج 1، ص 193.
[19] ,,,,,, - مقالات و بررسى ها، نشریه دانشکده اللهیات و معارف اسلامى، تهران، 56 - 45، مقالات آقاى دکتر علیرضا فیض.
[20] - مقدمه دیوان اشعار، ج 1، ص 65، به نقل ازالوافى.
[21] - جامع الرواة، ج 2، ص 42.
[22] - امل الامل، ج 4، ص 305.
[23] - زهرالربیع، ص 164.
[24] - روضات الجنات، ج 6، ص 79.
[25] -الکنى و الالقاب، ج 3، ص 39.
[26] - خاتمة مستدرک الوسایل، ص 42.
[27] -الغدیر، ج 11، ص 362.
[28] - مجموعه آثار، ج 4، ص 661.
[29] - مهرتابان، سید محمد حسین حسینى تهرانى، ص 26.
[30] - مقدمه الوافى، ج 1، ص 31.
[31] - همان، ص 18 و 29.
[32] - در تدوین این مقاله، علاوه بر زندگینامه هاى مکتوب از سوى فیض در رساله هاى «شرح الصدر»، «اعتذاریه»، «الانصاف» و نوشته هاى دیگران، از مقدمه محققانه دانشمند و ادیب معاصر آقاى مصطفى فیضى بر «دیوان اشعار فیض» استفاده برده ام.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه