13 مهر 1394, 13:51
نخسـتین اعـدام
ستاره تابناک چرزه علاوه بر کارهاى علمى به امر به معروف و نهى از منکر نیز بسیار پاى بند بود. این پاى بندى او را به ارشاد اوباش، درگیرى با آنها و سرانجام زندان کشاند. ساکنان مدرسه خبر دستگیرى مجتهد تازه وارد را به امام جمعه رساندند و او با گسیل نماینده اى فقیه غریب سپاهان را از بند رهایى بخشید.([18])
البته زندان هرگز فقیه شفت را پشیمان و اندیشناک نساخت. او به چیزى جز وظیفه نمى اندیشید و همه پیامدهاى انجام دادن تکلیف را با آغوش باز مى پذیرفت. بنابراین چون از بند دولتیان رهایى یافت به کردار پیشین ادامه داده، این بار با شنیدن اعتراف مکرر کارگر نانوایى به گناهى که کیفرش مرگ بود بى هیچ هراسى وى را به قتل رساند و در برابر مسؤولان امنیتى شهر گفت: این مرد سه بار به گناهى که کیفرش مرگ است اعتراف کرد بنابراین قتلش واجب شد و من خود آن را اجرا کردم.
مقامهاى انتظامى از یک سو با خشم بستگان مقتول و از سوى دیگر با ادعاى اجتهاد و انجام وظیفه قاتل روبرو شدند پس ناگزیر به فقیه گران پایه شهر سید محمد کربلایى مراجعه کرده، پرسیدند: آیا سید محمد باقر مجتهد است؟
پاسخ سید محمد کربلایى ستاره شفت را از بند دوباره رهایى بخشید و جایگاه راستین علمى اش را بر همگان شناساند. پاسخ روشن و کوتاه بود: از من درباره اجتهاد او نپرسید بلکه از وى بپرسید سید محمد مجتهد است یا نه؟([19])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان