نویسنده: ماهنامهی مکتب اسلام، شمارهی دوم
اشاره
مقالهی حاضر بحثی است پیرامون اهمیت و لزوم برقراری صلح و آشتی در میان مردم و مسلمانها و دیدگاه قرآن در این باره.
به لحاظ جایگاه و اهمیت این موضوع در روابط اجتماعی بین مردم، این مقاله را که برگرفته از ماهنامهی مکتب اسلام، شمارهی دوم است تقدیم خوانندگان عزیز مینمائیم.
یکی از برنامههای مهم اسلام، ایجاد تفاهم و زدودن کدورتها و دشمنیها و تبدیل آن به دوستی و مودت و صمیمت در میان برادران دینی است؛ چرا که زندگی انسانها به طور کلی خالی از رنجش و کدورت و خصومت نیست؛ زیرا از طرفی در اثر بالابودن سطح انتظارات، توقعات بیش از حد، بیتوجهی به حقوق اشخاص، کوتاهی در انجام وظایف، متفاوت بودن خلق و خوی مردم و... و از طرف دیگر بعضی از انسانها پرحوصله و باگذشت و بعضی کم حوصله و زود رنج هستند ، قهراً دشمنی و کدورت و اختلاف پیش خواهد آمد.
لذا اسلام به پیروان خود در تعالیم اجتماعی و اخلاقی دستور داده است که نسبت به رویدادهای جامعهی خودشان بیتفاوت نباشند، بلکه سعی کنند در چهارچوب تعالیم آسمانی اسلام حس خیرخواهی و اصلاح طلبی در مردم پرورش داده شود و پیوسته در زدودن کدورتهای میان برادران دینی خود کوشا باشند.
اسلام آن چنان به این موضوع اهمیت داده است که اصلاح و آشتی بین مردم را نه تنها به عنوان یک کار نیک و پسندیده، بلکه به عنوان یکی از بهترین عبادتها پذیرفته و برتر از نمازهای ]مستحبی[ شمرده است. چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) در یکی از وصایای خود به فرزندانش میفرماید:
«انی سمعت جدکما رسول الله(ص) یقول: اصلاح ذات البین افضل من عامه الصلاه و الصیام».
« از جد شما شنیدم که اصلاح و آشتی دادن میان مردم از یکسال نماز و روزه (مستحبی)برتر است».
[1]
آشتی از دیدگاه قرآن
ممکن است به نظر برسد که انسان، مسئول کارهای خویش است نه دیگران؛ چنانکه در آیه شریفه میفرماید: «لاتکلف الانفسک» (نساء84)؛ اما با کمی توجه و دقت، انسان متوجه میشود که علاوه بر وظائف شخصی در مقابل کارهای خود، وظیفهی دیگری نیز در رابطه با جامعه و برادران دینی خود دارد. به عبارت دیگر: علاوه بر وظائف شخصی، وظائفی هم در رابطه با جامعه بر انسان واجب است؛ لذا از نظر قرآن هر انسانی که دیگری را به کار نیک یا بد، دعوت یا راهنمائی کند، یا با ایماء و اشاره وادار نماید، (ولو به ظاهر حرف حقی زده باشد که باعث دشمنی و خصومت و از همپاشیدگی اجتماع یا خانواده شود) بهرهای از کار نیک یا بدی که باعث شده، خواهد داشت. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
«کسی که شفاعت (=تشویق و کمک) به کار نیکی کند، نصیبی از آن برای او خواهد بود؛ و کسی که شفاعت (=تشویق و کمک) به کار بدی کند، سهمی از آن خواهد داشت. و خداوند حسابرس و نگهدار هر چیز است».(نساء/85)
بنابراین معلوم میشود معنی اینکه هر کس مسئول کارهای خود است، این نیست که از دعوت دیگران به سوی حق و مبارزه با فساد و باطل چشم پوشی نموده و به خودش مشغول شود و برنامههای اجتماعی اسلام را فراموش نماید. زیرا آیه گرچه در مورد جنگ با کفار نازل شده، ولی یک حکم کلی و روشنگر و یکی از منطقیترین و اصیلترین مسائل اجتماعی اسلام میباشد و با صراحت تمام، شریک بودن مردم در سرنوشت یکدیگر را از راه شفاعت و تشویق و راهنمائی بیان میکند و لذا اگر گفتار یا اشاره، حتی سکوت کسی باعث کار نیک یا بد مردم شود، او هم شریک در نتیجه و پاداش یا کیفر آن کار خواهد بود. چنانکه در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(ص) میخوانیم:
«من امر بمعروف او نهی عن منکر او دل علی خیراو اشار به فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه او اشار به فهو شریک».
«هر کس دستور به کار نیک بدهد، یا از کار بد جلوگیری به عمل آورد، یا به کارهای خوب راهنمائی نماید یا اشاره کند، او در فرجام آن کار شریک میباشد؛ همچنین اگر به کارهای بد دستور دهد یا راهنمائی کند یا اشاره نماید، باز شریک است».
پس معلوم میشود کسانی که واسطهی آشتی گروهی یا اشخاصی که بین آنها کدورتی پیش آمده هستند، خداوند او را بی پاداش نخواهد گذاشت. همچنین اگر خدای ناکرده باعث کدورت اشخاص یا طائفهای، یا از همپاشیدگی خانوادهای شوند، باز هم نتیجه و کیفر کارشان را خواهند چشید؛ زیرا اسلام برخلاف مکتبهای دیگر، مسلمانان را برادر یکدیگر معرفی میکند و میفرماید:
«مؤمنان برادر یکدیگرند، بنابراین میان دو برادر خود صلح و آشتی برقرار سازید و تقوای الهی پیشه کنید، تا مشمول رحمت او شوید». (حجرات/10)
در اهمیت آشتی میان مردم، همین بس که جلسات و صحبتهای در گوشی (نجوا) که غالباً به منظور کارهای سری و مخفیانه و شیطنتآمیز تشکیل میشود، و از نظر خداوند مذموم است، و از شیطان میباشد: «انما النجوی من الشیطان»(مجادله/10) اگر در کارهای نیک و تشویق مردم به آشتی باشد، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه در مواردی هم لازم است که انسان با طرفین منازعه درگوشی صحبت کند. چنانکه میفرماید:
«ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که نجوا میکنید، برای گناه و ستم و نافرمانی پیامبر نجوا نکنید و تنها برای کار نیک و پرهیزکاری نجوا داشته باشید». (مجادله/10)
یا در آیهی دیگر میفرماید:
«در بسیاری از سخنان درگوشی (و جلسات محرمانه) آنها، خیر و سودی نیست؛ مگر کسی که (به این وسیله) امر به کمک به دیگران، یا کار نیک، یا اصلاح در میان مردم کند؛ و هرکس برای خشنودی پروردگار چنین کند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد». (نساء/114)
نکتهای که در اینجا خیلی اهمیت دارد، تقوای الهی است. در آشتی دادن شخص یا گروه، میبایست تقوای الهی رعایت شود. چه بسا ممکن است تمایل به یک طرف، سبب ناکامی در اصلاح روابط شده و باعث افزایش دشمنی و کدورت گردد؛ لذا قرآن در پایان آیه میفرماید:
«تقوای الهی در داوری رعایت شود تا اختلاف و نزاع ریشهکن شود».
و اینجاست که انسان متوجه میشود خیر و برکت مردم در کردارهای نیک و تشویق به صدقه و معروف و اصلاح بین مردم نیز در صورتی است که جانب تقوای الهی رعایت شود؛ چرا که گاهی برای آشتی بین مردم اگر مسائلی آشکارا گفته شود، بیتأثیر بوده و احتمالا مسئلهی اصلاح، خنثی شود و باید با هر کدام از طرفین دعوا جداگانه و به صورت درگوشی صحبت شود و نقشهیاصلاح، عملی شود و آشتی دهنده باید در این راه خیر و الهی، از مال یا نفوذ و حیثیت خود استفاده نماید. چنانکه در حدیثی از علی(ع) میخوانیم که فرمود:
«خداوند زکات نفوذ و حیثیت اجتماعی را بر شما واجب کرده است آنچنانکه بر شما زکات مال را واجب کرده».
[2]
اگر اسلام به آشتی میان مردم این قدر اهمیت داده، به خاطر اهمیت و نقش آن در اتحاد و یکپارچگی خانوادهها و بالاخره قدرت جامعهی مسلمانان است و میتوان گفت که اصلاح و برقراری آشتی، یکی از ارکان قوام جامعهای نیرومند میباشد. چنانکه در شأن نزول آیهی 9سورهی حجرات آمده است: میان دو قبیلهی معروف مدینه -اوس و خزرج- اختلافی افتاد و همان سبب شد که گروهی از آن دو به جان هم بیفتند و با چوب و کفش یکدیگر را بزنند! آنگاه آیهی فوق نازل و راه برخورد با چنین حوادثی را به مسلمانان آموخت
[3] و به دستور پیامبر آتش اختلاف و منازعه خاموش شد.
ما هم اگر از دستمان بر میآید، نفوذی داریم، حیثیتمان ایجاب میکند و یا با پول خرج کردن و بالاخره به هر نحوی که میتوانیم سعی کنیم بین اشخاص یا گروه ها یا جامعه و برادران دینی خود صلح وآشتی برقرار سازیم. و از خدا بترسیم و بیطرفانه و بیغرض این کار را انجام دهیم. نه اینکه خدای ناکرده به جای صلح و آشتی، در لباس دوست و یا فامیل و به ظاهر مصلح و دلسوز، با رفتار و گفتار و کردار خود سبب کدورت و خصومت بین اشخاص یا خانوادهها شده و مشمول آیهی «والفتنة اشد من القتل» شویم.
[1] . نهج البلاغه فیضالاسلام، ص977، وصیت47
[2] . نورالثقلین ج1، ص550
[3] . مجمع البیان، ذیل آیهی 9حجرات