2 مهر 1386, 0:0
كلمات كليدي : ترس، دروغ، کودک، هیجان
نویسنده : مهدي زيركي
ترس یکی از هیجانهای عاطفی منفی است که موجب برانگیختگی کنشی خاص در فرد میگردد که دروغگوئی یکی از آنهاست. اکنون به زمینههائی که ایجاد ترس نموده و موجب پاسخ رفتاری نابهنجار دروغ میشود میپردازیم.
1-ترس از مجازات: مجازات به هر شکلی که باشد بیانگر بییاوری و بیپناهی کودک است، او آنرا خودخواهانه و تحقیر آمیز احساس میکند.[1] کودکی که از مجازات میترسد شکستن شیشه را به گردن دیگری میاندازد زیرا مادر موقع عصبانی شدن چنان فریاد میزند که تن کودک میلرزد. لذا چون او میداند که اعتراف او مجازات سختی را در بر دارد غریزه حافظت از خود او را وادار به دروغ میکند. بدیهی است هر قدر ترس از مجازات بیشتر باشد اصرار کودک بر دروغ بیشتر خواهد بود.[2] یک کودک در آینده فقط به این دلیل از والدین خود اطاعت میکند که از آنها میترسد. مجازاتهائی که والدین پس از نقض یک قانون توسط کودک به یک باره به فکر آن میافتند، بیشتر اوقات بر روی کودک به کونهای تاثیر میگذارد گوئی در حین یک بازی، ناگهان او را با انبوهی از قوانین تازه روبه رو میسازند.[3] در مورد این گونه دروغها بهتر است در جستجوی علت آن باشیم و با سوالهای پی در پی موجب ترس کودک و دروغگوئی او نشویم و او را پس از گفتن واقعیت تنبیه نکنیم چه اگر کودک به خاطر گفتن واقعیت تنبیه شود دیگر هرگز حاضر به گفتن واقعیت نخواهد بود.[4]
2-ترس از قطع علاقه والدین: احساس کمبود محبت و نیاز به ناز و نوازش، از عوامل عمده تمایل کودکان به دروغگویی است. برای کودک در سالهای اولیه زندگی هیچ چیز مهمتر از علاقه و توجه والدین نیست و هیچ چیز به اندازه از دست دادن این علاقه آنها را نمیترساند، بعضی از اوقات کودک بیم آن دارد که به علت عدم تطابق و هماهنگی با انتظارات والدین، نتواند عشق و علاقه آنهارا به دست آورند. از این جاست که اگر کودک مرتکب اشتباهی شد در انجام وظایفی که به عهده او گذاشته شده کوتاهی نمود؛ گفتن جملاتی از قبیل «بچه به این بدی بچه ما نیست» یا « اگر بی ادب باشی ما تو را دوست نداریم» مناسب و به جا نیست. با گفتن این سخنان کودک دچار ترس و اظطراب بیشتری میشود. ترس از این که از طرف خانواده طرد شود.[5] ترس از مورد علاقه نبودن در کودکان میتواند از بیصبری والدین، راحت عصبانی شدن آنان و سخت گیری بیش از حد ناشی شود.
3- ترس از انتقاد و تحقیر شدن: ترس از مورد سرزنش یا توبیخ یا انتقاد قرار گرفتن، در میان جمع تحقیر شدن از جمله عوامل مهمی در گرایش کودک به دروغگوئی است. گاهی کودک، حقایق را از آن جهت با والدین در میان نمی گذارد که احساس می کند آنها خود نگهدار نیستند و اگر حقیقت مسئله را بدانند آن را نزد این و آن بازگو می کنند و در آن صورت آبروی او از میان می رود. و اگر کودک احساس کند که آبرویش رفته و دیگر دارای شخصیت و اهمیتی نیست، فردی خطرناک خواهد بود و با او نمی توان زیست. همیشه سر از فتنه گیری و دروغ در خواهد آورد و همیشه سخنان او مورد تأمل و تردید خواهد بود. نباید خطاهاى فرزند را با خشم و عصبانیت شدید جواب نداد و زمانى که او به اشتباه خود پى برده است، او را دیگر تحقیر و سرزنش و شرمنده نکنید چه این عمل باعث ایجاد رعب و وحشت بى مورد در دل کودک میشود، زیرا او تصور خواهد کرد که اشتباهات روزانه او موجب برانگیختن شما خواهد شد و از ترس این که مبادا در آینده این توهین و تحقیر تکرار شود ترجیح میدهد، دروغ بگوید. کودک زمانی انتقاد را تحمل میکند که احساس کند به خاطر آن انتقاد از نظر کلی و شخصیتی طرد نمیشود. پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
« لا یکذب الکاذب الا من مهانة نفسه»[6]
« دروغگو، دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که در نفس خود احساس میکند».
4- ترس از، از دست دادن منفعت یا موقعیت: کودکان گاهى دروغ مىگویند تا بتوانند به منفعتى دست یابند یا منفعتی را از دست ندهند. شما به فرزندتان اعلام میکنید که اگر در ثلث سوم و در امتحانات آخر سال بتواند اول شود و یا در فلان درس فلان نمره را بیاورد برایش فلان اسباب بازی را که دوست دارد راتهیه خواهید کرد. حال وضع او را در نظر آورید که به فلان رتبه و نمره دست پیدا نکرده است. ولی به آن اسباب بازی علاقمند است. طبیعی است که با گفتن دروغی و به کار گرفتن راه خطا و نادرستی خود را به آن منفعت برساند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان