تفاوت ایمان و اعتقاد
پرسش: چرا برخی انسانها به رغم این که خیلی خوب براهین اثبات صانع و ادله مباحث اخلاقی را عنوان میکنند، اما در مقام عمل به آن ارزشهای نظری التزام ندارند؟
تفاوت ایمان و اعتقاد
پرسش: چرا برخی انسانها به رغم این که خیلی خوب براهین اثبات صانع و ادله مباحث اخلاقی را عنوان میکنند، اما در مقام عمل به آن ارزشهای نظری التزام ندارند؟
پاسخ: به طور کلی مقام فکر و اندیشه و نظر و مقام عمل و سلوک رفتاری دو ساحت جداگانه و متمایز از یکدیگرند. مقام فکر و اندیشه و نظر در اعتقادات یک فرد تجلی پیدا میکند و مقام عمل و سلوک رفتاری در ایمان انسانها ظهور دارد. مادامی که فکر و اندیشه و استدلالهای عقلانی و عقلایی در قالب تصورات و تصدیقات و براهین عقلی باقی بماند و به دل و قلب انسان رسوخ نکند و تبدیل به باور قلبی نگردد مقام عمل و رفتار میتواند از آن منفک گردد ولی اگر براهین عقلی به باور قلبی و ایمان تبدیل گردد، عمل و سلوک رفتاری متناسب با آن، همراه و غیرقابل تفکیک از مباحث نظری خواهد آمد.
در این رابطه حضرت آیت الله شیخ مجتبی تهرانی در کتاب سلوک عاشورایی منزل سوم صفحه 27 به شایستگی حق مطلب را ادا کرده و چنین میفرمایند: ایمان عبارت از یک تعلق قلبی است. زهد «عدم تعلق» بود، اما ایمان «تعلق» و دلبستگی است. دلبستگی به چه؟ دلبستگی به خدا. هر کس دلبسته به خدا شد، او مومن است. در بحث ایمان، بین ایمان و اعتقاد فرق گذاشتم و آن فرق این است که در اصول اعتقادی که برهانی است، ممکن است شخص خودش هم براهینی اقامه کند، اما اثری روی دل خودش نگذاشته باشد. اینجا است که ایمان و اعتقاد با هم افتراق پیدا میکنند.
در خود آیات قرآن کریم هم میفرماید:
«قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا ولکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم»
اعراب (به پیامبر(ص)) گفتند: ما به تو ایمان آوردیم. (به آنها) بگو شما ایمان نیاوردید و باید بگویید اسلام آوردیم زیرا هنوز ایمان در دلهای شما وارد نشده است. (حجرات-14). ایمان مربوط به بعد قلبی است، اما اعتقادات مربوط به بعد عقلی. اینها دو بعد وجودی در انسان است. یکی کار قلب است و دیگری کار عقل. اگر عقل من کار خودش را انجام داد و بازده آن روی قلبم اثر گذاشت و دلبستگی به محصول کار عقلیام پیدا کردم، این میشود «ایمان» وگرنه اگر عقل استدلالهایش را هم بکند ولی هیچ اثری نداشته باشد، این شخص مومن نیست. عملا در عالم خارج هم میبینیم که چنین کسی بر خلاف آنچه عقلش میگوید عمل میکند. از این گونه افراد بسیار داریم. البته بحث از احکام ظاهری را کنار بگذارید، چون من در اینجا فقه نمیگویم... بنابراین، ایمان امری است در ارتباط با اشرف ابعاد وجودی انسان که بعد قلبی او است. ایمان دلبستگی است، آن هم دلبستگی به خدا، وگرنه ممکن است کسی ایمان به «پول» داشته باشد! ایمان به پول هم نوعی دلبستگی است. به طور کلی ایمان، دلبستگی است. اما در اینجا منظورمان از «ایمان» دلبستگی به خداست. مومن هم که میگوییم مرادمان دلبسته خدا است، و این اختصاصی هم به اسلام ندارد.
5
نوشته شده توسط
ابوالفضل
-
14 بهمن 1397
Abolfazlgazerani@gmail.com
من هم این گفته های بالا را قبول دارم و ایمان را به عبارتی باور قلبی می دانم مثلا اگر بگوییم من به خدا ایمان دارم یعنی اینکه وجود خدا و تمامی صفات خدا را باور کرده ام و چون هر انسان رفتارش نشات گرفته از باور های اوست به همین سبب تمام کارها و رفتارش خدا پسندانه میشود و در ضمن باور های انسان در ذهن فرد باعث بوجود آمدن ارتعاشاتی می شود که این ارتعاشات طبق قانون دیاپازون (قطعه یو شکل در آزمایشات فیزیک ) هر دیاپازون که بر اثر ضربه به ارتعاش در میآید بدون تماس فیزیکی دیاپازون هم جنس و همآنند خود را بر اثر ارتعاشات ساطع شده از لرزش خود به لرزه در می آورد .
و ارتعاشات باورهای ذهن ما نیز در کائنات منتشر شده و افکار ،افراد،امکانات ،و... را که با این باور ما همانند و هم فرکانس هستند را به ارتعاش در آورده و به سوی خود جذب میکند