حاج میرزا احمد آشتیانى
متوفّاى: 1354 ش.
عنوان مقاله: آموزگار فضیلت
نویسنده: غلامرضا گلى زواره
چهارمین فرزند
آیت الله میرزا محمّدحسن آشتیانى(1319ـ1248هـ .ق.) از مشاهیر عالمان تهران است و به دلیل حضور مؤثر در مبارزه با استبداد در جریان قیام تنباکو که به لغو قرارداد «رژى» منتهى گردید.([1]) در پهنه کشور اسلامى ایران نیز از شهرت بسزایى برخوردار است.
این نامور عرصه فقاهت و سیاست صاحب پنج فرزند شد که عبارتند از: حاج شیخ مرتضى، حاج میرزا مصطفى، حاج میرزا هاشم، حاج میرزا احمد و فاطمه خانم.([2])
میرزا احمد چهارمین فرزند و کوچکترین پسر میرزا آشتیانى است. او در سال (1300 هـ .ق.) در تهران و در خانواده اى که وارث معرفت و اندیشه بودند، دیده به جهان گشود. پدرش این نوزاد را به نام برگزیده پیامبران «احمد» نامید.
ابرهاى تیره و تار
احمد در فضایى معطر به فروغ ایمان و راستى و درستى، رویشِ شکوهمندى را آغاز کرد. امّا به موازات چنین پرورش هاى امیدوار کننده و نوید بخش، ابرهاى تیره و تارى آسمان تهران را پوشانید و شرایط آشفته و ناگوارى را به این شهر که مرکز حکومت قاجار بود، تحمیل کرد. روز یکشنبه دوم جمادى الثّانى سال (1309 هـ .ق.) که احمد نُهمین بهار زندگى را پشت سر مى نهاد، توسط عبدالله خان والى، دستورى از سوى ناصرالدّین شاه قاجار به آیت الله میرزا محمّدحسن آشتیانى ابلاغ گردید که باید در مجامع عمومى به منبر برود و غلیان بکشد و حکم تحریم تنباکو را که توسط میرزاى شیرازى صادر شده با این کار لغو کند. یا اینکه تهران را ترک گوید. او به خود اجازه نداد حکم میرزا را نقض کند. بنابراین تصمیم گرفت از مرکز حکومت خارج شود. با انتشار این خبر مردم تهران با وجود سرماى شدید و ریزش برف فراوان در مساجد و محافل اجتماع کردند. در منزل میرزا، عدّه اى از بستگان و اقوامش و برخى شاگردانش براى وداع جمع شده و همراه اهل خانه به گریه و زارى پرداختند. احمد که در سنین کودکى بود نظاره گر چنین حوادث تلخ و اسفبارى بود و این حادثه دل و روحش را مکّدر مى ساخت. بامداد روز سوم جمادى الثانى (1309 هـ .ق.) 14 دى ماه (1270 هـ .ش.) یک روز پس از اعلام آن دستور ظالمانه به مناسبت ایّام شهادت حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) در منزل آشتیانى روضه اى منعقد شد. احمد مشاهده نمود که بازاریان کفن پوشان در حالى که با آهنگ محزون چیزى زیر لب زمزمه مى کرد به سوى خانه آشتیانى در حرکت اند. نزدیک تر که آمدند او متوجّه شد مردم چنین زمزمه مى کنند: «یا غریب الغربا ,,مى رود سرورما»
نگریستن به چنین وقایعى گرچه با موجى از نگرانى توأم بود، امّا احمد در پس این رویدادهاى نگران کننده با ذهن کنجکاو خویش آینده اى امیدوار کننده را مى دید. زنان محجّبه با ناله هاى دلخراش فریاد یا على و یا حسین سر مى دادند و در پیشاپیش آنان بچه ها نیز شعارهاى بزرگ ترها را زمزمه مى کردند. مردان فریاد مى کشیدند و حضرت مهدى(عج) را به استمداد مى طلبیدند و تمامى جمعیت یک صدا و خشمگین، شاه و اطرافیانش را به باد ناسزا گرفته بودند. در چنین فضایى حکومت وقت و عوامل استبداد از موضع قبلى خود عقب نشینى نمودند و ناگزیر شدند به تقاضاى مردم و عالمان دین گردن نهند.
تحصیل
احمد در سنین کودکى و نوجوانى مقدّمات علوم حوزوى و ادبیات فارسى را بخوبى فراگرفت و در خدمت والد بزرگوارش فقه، اصول و علوم دیگر را کسب کرد. چنانچه نوشته اند:
«علاّمه محقّق، فقیه، محدّث، حکیم مدقّق میرزا احمد اشتیانى پس از پایان مقدّمات و ادبیات، لطیفه بسیارى در فنون نحو ، صرف، شعر منطق، هیأت، حساب و معانى خدمت والد ماجدش اشتغال یافته و به درس خصوصى در مباحث اصول تحت عنوان «معالم» پا گزارده و قواعد اصولى را از بیانات آن بزرگوار آموخت.»([3])
میرزا احمد با اشتیاقى فراوان مشغول تحصیل نزد پدر فاضل و فرزانه خود بود که رویداد دیگرى قلب او را اندوهگین ساختچرا که در سال (1319 هـ .ق.) پدرش پس از مدّتى بیمارى به سراى جاوید شتافت. این رویداد اگرچه موجى از غم و ناراحتى را متوجّه بازماندگان آن عالم فرزانه ساخت امّا این طلبه جوان با پشت سر گذاشتن این دوران سخت به تحصیل ادامه داد و مصمم گردید نصایح و مواعظ پدر را مبنى بر پیمودن درجات کمال و تقوا و دست یافتن به قلّه هاى معارف عقلى و نقى آویزه گوش جان سازد و مصمم تر از گذشته در این راه سخت امّا پر ثمر گام نهد. او پس از وفات پدر فلسفه، حکمت و مباحث فقه و اصول را نزد استادانى که نامشان ذکر مى شود، در سطح عالى فرا گرفت.
میرزا هاشم اشکورى (متوفّاى 1332 هـ .ق.). به خواهش آقا میرزا ابوالفضل تهرانى به تدریس در مدرسه سپهسالارتهران دعوت گردید و برخى از آثار عرفانى را در این مکان تدریس مى نمود.([4])
او بعد از رحلت آقا محمّدرضا صهباى قمشه اى عهده دار تدریس در این حوزه گردید. میرزا احمد، کتاب «تمهید القواعد»، «شرح فصوص قیصرى»، «مصباح الانس» حمزه فنارى و بخش «الهیّات» از اسفار ملاّصدرا را نزد این حکیم متألّه آموخت.و در این جلسات عرفانى و معنوى با دیگر شاگردان مخصوص میرزا هاشم اشکورى از جمله میرزا محمّدعلى شاه آبادى و آقا سیّدکاظم عصار تهرانى انس و الفت داشت.([5])
میرزا حسن کرمانشاهى (متوفّاى 1336 هـ .ق.).
این حکیم از ارکان انتقال فلسفه به طبقات متأخرتر به شمار مى رود. وى در مکتب میرزا ابوالحسن جلوه زواره اى تحصیل نمود و محضر آقا على مدرّس زنوزى را مغتنم شمرد تا آنکه خود در علوم عقلى صاحب نظر گردید و از مدرّسین فاضل به حساب آمد. او به دلیل تسلّط عالى، بیان رسا و حسن تقریر به هنگام تدریس، کثیرى از طلاّب را به سوى خویش جذب کرد که با رغبت زیاد و شوق فراوان در محضرش کسب فیض مى کردند.([6])
میرزا احمد بخشهایى از کتاب شفاى بوعلى سینا، شرح اشارات و نیز سفر نفس، امور عامه، جواهر و اعراض کتاب اسفار را نزد میرزا حسن کرمانشاهى آموخت.([7])
میرزا شهاب الدّین نیریزى شیرازى (متوفّاى 1320 هـ .ق.).
این حکیم از شاگردان برجسته حکیم جلوه است که در فقه و اصول هم تبحّر داشت. وى در مدرسه صدر تهران آثار محى الدّین عربى را تدریس مى نمود.([8])
میرزا احمد آشتیانى بخشهاى قابل توجّهى از کتاب اسفار ملاّ صدرا را نزد آقا میرزا شهاب الدّین قرائت نمود.([9])
میرزا احمد پس از فراگیرى متون مهم فلسفى و عرفانى به ریاضى علاقه مند گردید و در این رشته در زمره شاگردان نامدار میرزا جهان بخش و میرزا عبدالغفار نجم الدوله به شمار آمد.
وى سپس به طب روى آوردو کتابهاى تحقیقى این دانش همچون «شرح نفیسى» و «کلیات قانون» را نزد استادان مشهورى چون میرزا محمّدحسین و میرزا ابوالقاسم نائینى فرا گرفت و در درس استادان طبّ جدید آن عصر یعنى میرزا على اکبر ناظم الاطبّاء و رئیس الاطبا میرزا ابوالحسن حاضر گردید.([10])به موازات تحصیل علوم عقلى، معارف نقلى مخصوصاً فقه و اصول را نزد مرحوم آقا شیخ محمّدرضا نورى و مرحوم آقا سیّد محمّد یزدى فراگرفت.([11])
زمانى که میرزا على اکبر، مدرّس مدرسه شیخ عبدالحسین در تهران بود میرزا احمد به همراه آیت الله العظمى حاج آقا حسین قمى و تنى چند از عالمان برجسته در درس ایشان شرکت مى نمود.([12])
آخوند ملاّ محمّد هیدجى زنجانى (1349 ـ 1270 هـ .ق.)
پس از آن که آشتیانى نزد حکیمانى چون مرحوم جلوه و دیگر بزرگان حکمت در این رشته به مهارتهایى دست یافت در مدرسه منیریه تهران اقامت گزید و مدّت سه دهه در این مدرسه علوم معقول را تدریس نمود. میرزا احمد آشتیانى در حوزه درسى او به تکمیل تواناییهاى خود در علوم معقول پرداخت و از فضایل اخلاقى این حکیم زاهد نیز متأثر شد.([13])
آیت الله رضا استادى متذکر گردیده اند:
مرحوم آقاى آشتیانى در ابتداى آمدن مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائرى به قم و تأسیس حوزه علمیه قم توسط ایشان، مدّت کوتاهى هم در قم رحل اقامت افکند و در درس آیت الله حائرى شرکت مى کرد ولى ظاهراً اقامت او در قم کوتاه بوده است.([14])
به سوى نجف
با وجود اینکه میرزا احمد جرعه هاى پرفیضى از چشمه هاى عالمان تهران و قم نوشید و در چندین رشته از علوم توانایى هاى فوق العاده اى به دست آوردامّا به آن اکتفا نکرد و به منظور تکمیل علوم نقلى و درک فیض استادان حوزه نجف اشرف در سال (1340 هـ .ق.) رهسپار عراق گردید و در حدود ده سال در جوار بارگاه مطهّر حضرت على(علیه السلام) اقامت گزید. وى علاوه بر تحصیل به تدریس هم مى پرداخت. میرزا احمد از محضر آیات عظام آقا ضیاءالدّین عراقى، سیّدابوالحسن اصفهانى و میرزا محمّدحسین نائینى بهره هاى فراوان برد و در نقل احادیث و روایت و وصول به درجه اجتهاد از این بزرگان به کسب اجازه و گواهى نایل گردید.([15])
البتّه او قبلاً این اجازات را از آیت الله بروجردى و آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى یزدى نیز اخذ کرده بود.([16])
آشتیانى در میان استادان نجف با محقّق نائینى انس و الفت افزون ترى داشت و ا ین ارتباط که فراتر از روابط استاد و شاگردى بود علّتهایى داشت که مى توان به آنها چنین اشاره کرد:
1. میرزا احمد در زمره شاگردان خاص میرزاى نائینى به شمار مى رفت و از استعدادى فوق العاده برخوردار بود. در بحث هاى علمى استاد حضور فعّال داشت و صاحب نظر بود و میرزاى نائینى او را مورد حمایت عاطفى قرار مى داد.
2. مرحوم نائینى ضمن اینکه در اکثر علوم تبحّر داشت و او را به جامعیت در معارف عقلى و نقلى شناخته انددر علم اصول نوآورى ها و ابتکارات ویژه اى داشت. این ویژگى همراه با فصاحت بیان، تحقیق و تفحص فراوان دانشورانى چون میرزا احمد را شیفته او نموده بود.
3. آیت الله نائینى علاوه بر کمالات علمى، در فضیلتهاى اخلاقى و زهد و تقوا نیز به موفقیتهاى درخشانى دست یافت و سیماى نورانى او مؤید چنین حالاتى بود. میرزا احمد آشتیانى ضمن اینکه از چنین فضائلى متأثر بود مى کوشید روح و روان خویش را در چنین جویبارى صفا دهد و بیش از پیش در زهد و تقوا و تهجّد و شب زنده دارى اهتمام ورزد و این امور برایش از موفقیتهاى علمى ارزش بیشترى داشت.([17])
میرزا احمد آشتیانى پس از رسیدن به فراز قله حکمت و فقاهت و بهره مند شدن از محضر مشاهیرى که بدانهااشاره گشت در سال (1350 هـ .ق.) نجف اشرف را به قصد ایران ترک نمود و در تهران ساکن گردید.([18])
پرتو افشانى
آشتیانى پس از اینکه علوم عقلى و نقلى را در تهران فراگرفت، در مدرسه سپهسالار قدیم و سپس در مدرسه سپهسالار جدید مشغول تدریس علوم معقول و منقول گردید. و در زمان فراغت از تدریس مجمعى به عنوان کلاس اصول عقاید براى عموم طبقات علاقه مند تشکیل مى داد و با بیانى شیوا و قابل فهم براى همه افراد، به ارشاد و هدایت مردم در این محافل و مجالس مى پرداخت.([19])
در واقع میرزا احمد وقتى سى بهار را پشت سر نهاد به تدریس در بسیارى از علوم و فنون مشغول گردید و جمع زیادى از دانشوران ساکن تهران در درس او حاضر مى شدند. در مجلسى که بحثهاى کلامى و اعتقادى را مطرح مى نمود، گروه کثیرى از مردمان ساکن تهران مشتاق شرکت در جلسات پربارش گردیدند و از این رهگذر توانستند با بصیرت افزون ترى ملتزم امور شرعى و موازین مذهبى باشند.
میرزا احمد در مباحث عرفانى مسلّط و مدتهایى «شرح فصوص»، «اسفار» و «شفا» را تدریس کرده و در طرح مباحث نظرى عرفان بسیار دقّت نظر داشت.([20])
همچنین این عارف زاهد با منابع طب قدیم کاملاً آشنایى داشت و مدتها کتابهاى تحقیقى طبّ راتدریس مى نمود، علوم ریاضى را نیز چندین دوره درس داد. همچنین ایشان در نجف داراى حوزه تدریس بود و کثیرى از دانشوران نامدار در درس او حاضر مى گردیدند.([21])
حوزه درس آشتیانى پس از بازگشت از نجف مرجع خاص و عام گردید و افراد زیادى از چشمه زلال دانش و ژرفاى اندیشه اش بهره مند گردیدند. افرادى در مکتب وى به فراگیرى علوم مبادرت ورزیدند که در زمان ما از استوانه هاى مهم علمى به شمار مى روند و محافل حوزوى و دانشگاهى از مشعل فروزان آنان استفاده مى کنند.([22])
شاگردان
سیّدجلال الدّین آشتیانى.
ایشان از استوانه هاى فرهنگ و اندیشه اسلامى و از حکیمان و شارحان برجسته عرفان نظرى در زمان حاضر است. او که از دوران شباب به فلسفه، حکمت نظرى و عرفان علاقه مند بوده، سالیان متمادى از محضر میرزا احمد آشتیانى استفاده کرده است. و به برکت شاگردى نزد این حکیم عارف و مشاهیرى چون میرزا محمود آشتیانى، سیّد محمّدکاظم عصّار، سیّدابوالحسن رفیعى قزوینى و علاّمه طباطبایى در ایّام جوانى بر متون فلسفى و عرفانى تسلّط یافته است.([23])
سیّدجلال الدّین آشتیانى مى نویسد:
نگارنده مدّتى در تهران از محضر تدریس آقاى آشتیانى استفاضه نموده ام و قسمتى از مباحث اسفار، حدوث و قدم و اوائل عقل و معقولات و مقدارى از مباحث الفاظ ـ تقریرات مرحوم آیت الله نائینى ـ را نزد آن مرحوم قرائت کرده ام.در دوران تحصیل همیشه مورد عنایت آن عالم ربّانى بودم و حقوق زیادى از آن مرحوم بر ذمّه حقیر است.([24])
ایشان در جاى دیگر خاطرنشان مى نماید: بعد از تشرّف به مشهد مقدمه قیصرى را شرح کردم و نسخه اى خدمتشان فرستادم. ایشان به من گفت: با ذوق فلسفه آن را شرح کرده اى و خیلى بر مشکلات تسلّط ندارى!
این بود که در یک سالى که در تهران بودم اوائل شب مى رفتم خدمتشان، عبارت را مى خواندم و ایشان شرح مى داد. فى الواقع خیلى تسلّط داشت.([25])
علاّمه حسن حسن زاده آملى.
ایشان بخش مهمّى از کتاب شفاى بوعلى را در تهران نزد میرزا احمد آشتیانى فرا گرفت.([26])آیت الله حسن زاده خود متذکر گردیده اند:
من شفا را خدمت سه نفر خوانده ام اکثر آن را خدمت استاد شعرانى خواندم (از کتاب نفس تا آخر آن) و از ابتدا تا بحث نفس خدمت دو بزرگوار مرحوم فاضل تونى و مرحوم آقا میرزا احمد آشتیانى. ایشان هم جامع علوم عقلى و نقلى و بزرگ مرد علم و عمل بود. در تهران قانون و طب تدریس مى فرمودند: اگرچه آقاى قمشه اى (الهى قمشه اى) و استاد شعرانى هم قانون درس مى دادند امّا معروف بود که آقاى میرزا احمد در قانون گفتن متفرّد ]بى نظیر [بود.([27])
آیت الله حاج میرزا محمّدباقر آشتیانى.
وى سال (1323 هـ .ق.) در تهران دیده به جهان گشود و پس از فراغت از سطوح اولیه و استفاده از محضر پدر فاضلش، در سال (1340 هـ .ق.) همراه پدر بزرگوارش به نجف اشرف مهاجرت نمود و ضمن بهره گیرى از حوزه درس آیت الله حاج میرزا احمد آشتیانى در عراق، از محضر درس آیات عظام ضیاءالدّین عراقى، میرزاى نائینى و سیّدابوالحسن اصفهانى هم بهره برد. وى سپس به تهران مراجعت نمود و در مدرسه مروى به تدریس معقول و منقول پرداخت. او با تأثیر پذیرى از بُعد تحقیقاتى و جامعیت علمى پدرش، بیش از سى جلد کتاب، رساله و حاشیه تألیف نموده است که از میان آنها رساله «ارث» به زبان فارسى و رساله «احیاء موات» توسط کتابخانه چهل ستون مسجد جامع تهران انتشار یافته است.([28])
آن فقیه فرزانه داراى خلق و خوى پسندیده، کریم النّفس و انسانى داراى مناعت طبع و اهل سخاوت بود. وى از سوى آیت الله خویى نمایندگى و وکالت تام داشت و شهریه حوزه علمیّه قم را از طرف معظم له مى پرداخت. میرزا محمّد باقر آشتیانى داراى فرزندى به نام محمّدحسین بود که در زمان حیات پدر در تاریخ 21 خرداد (1350 هـ .ش.) دارفانى را وداع گفت.([29])
سرانجام آیت الله میرزا محمّدباقر آشتیانى پس از عمرى تلاش علمى و کوشش در جهت کسب فضایل و آراستن روح و روان به معرفت و معنویت در تاریخ 11 ذیحجه سال (1404 هـ .ق.) مطابق (16/6/1363 ش.) به سراى باقى شتافت. پیکر پاکش از مدرسه مروى تشییع و به شهر رى انتقال یافت و در مقبره معروف به آشتیانى در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنى دفن گردید.
در خصوص ارتحال وى حضرت امام خمینى پیامى صادر فرمودند که در فرازى از آن آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم، انّا لله و انّا الیه راجعون. خبر تأسّف آور رحلت عالم متّقى مهذّب و فقیه ارزشمند و متعهّد حضرت حجت الاسلام والمسلمین مرحوم آقاى حاج میرزا محمّدباقر آشتیانى رحمة الله علیه موجب نگرانى و تألّم شد. این جانب ایشان را از جوانى مى شناختم و آنچه از ایشان دریافتم تقوا و صفاى باطن و اخلاق کریمانه و اشتغال به علم و عمل بود. خاندان محترم ایشان از اساطین فقه و چهره هاى بارز بین عالمان و فقیهان بودند و به علم و حوزه هاى علمیّه خدمت نمودند. فجزاهم الله عن الاسلام خیراً([30])
آیت الله حاج سیّد عبّاس طباطبایى.
سیّدالعلماء و المتقین آیت الله سیّد عبّاس طباطبایى فرزند آیت الله سیّد محمّد طباطبایى فشارکى زواره اى از عالمان و دانشمندان معاصر و داماد آیت الله حاج میرزا احمد آشتیانى بود. وى در سامرّا به دنیا آمد و در کودکى پدر بزرگوارش را از دست داد. او پس از خواندن ادبیات و سطح، از محضر مراجع وقت استفاده کرد تا به درجه اجتهاد نائل گردید. او در عراق و ایران از محضر آیت الله میرزا احمد آشتیانى استفاده کرد و ارتباط علمى وى با استاد منجر به رابطه اى دوستانه و عاطفى شد و به تدریج جزو خانواده آیت الله آشتیانى به شمار آمد و با دختر میرزا احمد آشتیانى ازدواج نمود. آیت الله رضا استادى که در مواقعى به نماز جماعت ایشان در مسجد مذکور حضور مى یافته است، یاد آور مى شود:
از ارادتمندان ایشان بودم. پس از رحلت آیت الله طباطبایى فرزند ارشد ایشان در همان مسجد اقامه نماز جماعت مى کند و مورد علاقه اهل محلّ است.([31])
جامعیّت در فضل
آیت الله میرزا احمد آشتیانى جامع ترین استاد در علوم عقلى و نقلى بود. وى در فنون ریاضى متبحّر و در طبّ قدیم یگانه استاد عصر خویش به شمار مى رفت و به خوبى از عهده تدریس قانون ابوعلى سینا و سایر کتابهاى طبى بر مى آمد.([32])
در فقه و اصول، تفسیر، حدیث و اخلاق نیز براى خواص و نیز عموم مردم مباحثى ارزنده و آموزنده و متکى برپژوهشهاى عمیق بیان مى کرد و در این رشته ها تألیفها و رساله هاى مفیدى تدوین کرده است.([33])
ایشان علاوه بر جامعیت کم نظیر در علوم متداوّل عصر خود و احاطه بر مراتب معقول و منقول، عالمى متّقى و دانشمندى زاهد و پارسا و انسانى تمام عیار بود. آیت الله سیّد جلال الدّین آشتیانى مى نویسد: تحصیل جامعیت در علوم عقلى و نقلى کارى بسیار مشکل است. تبحّر و تسلّط در علم فقه، اصول و حدیث در حدّ اجتهاد و تحصیل علوم عقلى، فلسفه و حکمت مشّاء و اشراق، حکمت متعالیه ملاّصدرا، تعلیم عرفان و علم توحید به نحوى که قدرت تامّ جهت تدریس شفا، اشارات، حکمت اشراق، اسفار، شواهد الرّبوبیة، شرح فصوص الحکم و مصباح الانس حاصل گردد، کارى دشوار و محتاج به قبول مشقّات و تحمّل مشکلات طاقت فرساست و کمتر کسى مى تواند به این درجات نایل آید. آیت الله آشتیانى علاوه بر دارابودن تسلّط تام بر تدریس کتب فلسفى و عرفانى و احاطه تام بر علوم نقلى، در علم طبّ قدیم و تدریس کتب تحقیقى طبّ و علوم ریاضى متداوّل نیز در هشتاد سال قبل تخصّص کامل داشت. از همه این امور مهم تر سلامت نفس، و پاکى روح و اهتمام به امور مردم محتاج و عدم آلودگى از محیط، از خواص آن وجود ملکوتى بود.([34])
سیّدجلال الدّین در جاى دیگر فضایل استاد را متذکر مى گردد:
آن مرد بى نظیر آن چنان از تظاهر و ریا و خودنمایى مُبرّا بود که حقیر احتمال مى دهد بر شمردن حفوق فراوان او، چه بسا موجب رنجش آن روح پرفتوح شود. چنان جهات کثرت و خلقى در جنبه حقّى او فانى شده بود که واقعاً تبدیل شده بود به ملکى در لباس انسانى و از ناحیه اکثرت تقوا و عبادت داراى نورانیّت خاص بود و به غیر از حقّ و حقیقت به امر دیگر توجّه نداشت.([35])
ادیب و هنرمند
آیت الله آشتیانى روح لطیفى داشت که با شکوفایى زمینه هاى ذوقى درونى شعر هم مى سرود. او بسیارى از مضامین عرفانى و فلسفى را به صورت سروده هایى، تنظیم نموده است. وى ارادت قلبى خویش به ساحت مقدّس اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را نیز به صورت شعر آشکار ساخته است. وى در شعر به «واله» تخلّص مى نمود و دو قصیده اى که در سال روز میلاد حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و نیز موسم ولادت حضرت مهدى(عج) سروده از شهرت بیشترى برخوردار است. دو بیت از اشعارش که به مناسبت تولّد حضرت ختمى مرتبت سروده چنین است:
صباح الخیر زد بلبل به گُلشن *** گل من عید شد چشم تو روشن
گُلى در گلشن اُمید بشکفت *** که هرگز نشکفد زینان به گلشن
در پایان یکى از نوشته هاى خود به زبان شعر این گونه دعا مى کند:
یا ربّ به کرامت آل عبا *** به فخامت نامه وحىّ سما
این نامه نامى نیک اثر *** کآورده ز عالم قدس خبر
پیوسته خجسته مقامش کن *** مقبول قلوب خواهش کن
آیت الله آشتیانى در هنر خوشنویسى، خطوط ریز و درشت نامور و نمونه بود و در این زمینه آثارى درخشان از خود به یادگار نهاد. کتاب «تمهید القواعد» شرح تحقیقى عمیقى است بر رساله قواعد و مؤلّف تمهید، ابن ترکه، از اسباط مؤلف، قواعد و معاصر است با شاهرخ میرزافرزند تیمور. این اثر از کتابهاى درسى حوزه علمى و عرفانى تهران بود.یکى از نسخه هاى تصحیح شده، نسخه اى است که آقا میرزا احمد آشتیانى زمان قرائت آن نزد آستادش میرزا هاشم گیلانى با کمال دقّت مقابله را با اصل نسخه رعایت نموده و با خط زیباى خود نسخه اى کامل پدید آورده است. نسخه آیت الله آشتیانى از تمامى نسخه ها معتبرتر است و سیّد جلال الدّین آشتیانى بر اساس آن کتاب «تمهید القواعد» را به طبع رسانیده است. حواشى این کتاب به خط آیت الله آشتیانى است که آن را از نسخه اصل به خطى زیبا نقل نموده است.([36])
علاّمه حسن زاده آملى مى نویسد: راقم این سطور وقتى درتهران در محضر مبارک آیت الله حاج میرزا احمد آشتیانى تشرّف داشت آن جناب را بر این تلمیذ دعاگویش لطفى خاص بود. در آن فرخنده محضر، سخن از اساتید حضرتش به میان آمد تا اینکه از جایش برخاست و به اندرون رفت و کتابى را به قطع وزیرى و قطر در حدود چهار انگشت و تمیز و با خط ممتاز و مجلّد بود آورد و فرمود: این تعلیقات استاد ما مرحوم میرزا حسن کرمانشاهى بر اسفار است که من خودم استنساخ کرده ام، شما این نسخه را ببرید و استنساخ کنید و به من برگردانید.([37])
قرآن و عترت
آیت الله آشتیانى به ساحت قدس پروردگار از درون توجّه داشت و این توجّه ناشى از معرفت ژرف او بود. عمل و اطاعتش از این درجات معنوى حکایت مى نمود. مداومت در اعمال نیک و انجام تکالیف دینى، تهجّد، تضرع و نیایش او را به حالتى از توحید عبادى رسانید که همه تواناییها و امکانات خویش را در جهت حبّ و تقرّب به مقام ربوبیّت به کار گرفت و هیچ نوع علاقه و تمایلى که با خشنودى پروردگار در تعارض باشد در دل و ذهن این عالم عامل مشاهده نگردید. فرزندش میرزا محمّدباقر آشتیانى نوشته است:
مرحوم آقاى والد پیوسته به قرآن و عترت عشق مى ورزید و ابراز علاقه مى نمود تا حدّى که در عیدها هم دستور مى داد مناقب و مصائب اهل بیت(علیهم السلام) نبوّت یادآورى شود. گاهى خود چند روایت تلاوت و با بیان مختصر نافع به حاضران استفاده مى رساند. و زمانى که حال حضور در مسجد براى اقامه جماعت داشتند بین دو نماز یا بعد از فراغ از نماز به حاج عبدقارى ضریر که به وجه معجزه آسایى به وسیله توسّل به مقام مقدّس صدیقه کبرى حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)حافظ قرآن شده بود مى فرمودند چند آیه از قرآن تلاوت نمایند و همواره به ما توصیه مى کردند از قرائت قرآن همه روزه ولو چند آیه غفلت ننمایید که موجب سعادت دنیا و نجات آخرت است.([38]) ایشان افزوده اند:
از مرحوم مبرور پدرم ـ طاب ثراه ـ جویا شدم که آیا در مدّت عمر خویش به شرف لقاء ولى عصر امام زمان علیه افضل الصّلوة و السّلام رسیده اند یا خیر؟ پس از تأمّل و شاید تبسّمى فرمودند: گاهى آثارى مشاهده نمودم که غیر از آن وجود مقدّس شایسته آن نبود. در آن لحظه نه من اصرار بر ذکر مواردش نمودم و نه ایشان بیانى فرمودند و لکن در مواقعى قضایایى اتّفاق افتاد که به گمان این جانب مورد انطباق بود:
الف ـ دستور به مداومت دعاى مشروط به طهارت به جهت حفظ از مرض وبا در سال (1321 هـ .ق.) معروف به سال وبایى که ابتدا به ایشان نام دعا القا مى شود بعد دسترسى به آن دعا به نحو غیر منتظره (به وسیله شخصى بعد از اداى نماز و در مسجد به ایشان) و مداومت بر آن و حفظ کلیّه افراد خانواده و کسانى که اقدام به خواندن آن کردند از ابتلاء به آن مرض و مبتلا شدن دو نفر از اعضاى خانواده و شفاى آنها.
ب ـ در اثر توسّل به ائمه اطهار(علیهم السلام) در نجف اشرف و به امام زمان(عج) به جهت وسعت رزق و اداى دیون در مسجد هندى پس از فراغ از بحث مرحوم میرزاى نائینى پیرمرد ناشناسى بدون سؤال و اظهار حال نزد ایشان مى آید و مى گوید: ما در موقع شدّت و ابتلاء این آیه را در شب نیمه شعبان مى نویسیم و در محلهایى که پول به جهت مخارج مى گذاریم، نگهدارى مى کنیم خداوند متعال وسعت مى دهد و متن دعا به ایشان مى دهد و مى رود. برهمین دستور اوّلین مرتبه شب نیمه شعبان در کربلاى معلاّ دستورالعمل را انجام و از آن پس من حیث لایحتسب وسعت و برکت مرحمت شد.
ج ـ در خصوص نام گذارى جزوه دعاى هدیه احمدیه که فرمودند: «در فکر تسمیه آن بودم سیّدى ناشناس وارد منزل شد پس از آنکه جویاى حال شدند به من فرمودند: شنیدم که کتاب دعایى مرقوم داشته اید گرفتند و ملاحظه کردند و فرمودند نام کتاب دعایى که تدوین کرده اید را «هدیه احمدیه» بگذارید. پس از خروج آن سیّد از اتاق با توجّه به اینکه کسى از نوشتن آن اطلاعى نداشت به دنبال ایشان فرستادم که جویا شوم از کجاست مستحضر شده اید که تألیفى در این باره نموده ام، هرچند گشتند، کسى را نیافتند از مستخدمین منزل سؤال نمودم این آقا کجا رفتند؟ گفتند: ما کسى را ندیدیم که وارد شود که حالا بدانیم کى خارج شده است.([39])
مسؤولیّت در قبال جامعه
از ویژگیهاى آیت الله آشتیانى این بودکه با وجود احاطه علمى قوىّ بر علوم و معارف گوناگون و تشکیل حوزه هاى درسى از این که به تبلیغ و ارشاد عامّه مردم بپردازد کوتاهى نمى کرد و چون احساس نمود در بین افراد جامعه در حوزه بحثهاى کلامى و اعتقادى و مضامین عبادى خلأ مشاهده مى شود و لازم است اشکالها و تردیدهاى عموم افراد حلّ و فصل گشته و کتابهاى مناسبى براى ایشان تدوین گردد به تألیف و تصنیف رساله ها و آثارى در این موارد پرداخت. خصوصاً در پدید آوردن این گونه نوشته ها جوانان را مدّ نظر داشت و مى کوشید با نثرى ساده و روان امّا با استدلالهاى استوار و براهین محکم آنان را از دریاى طوفان زده تردید و ابهام به ساحل هدایت و معنویت هدایت نماید. آن مرحوم در دیباچه رساله «یادآور توحید» پس از حمد خداوند و درود بر رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و آلش در انگیزه تحریر رساله مذکور مى نویسد:
«و بعد احمد بن محمّد حسن الآشتیانى براى یادآورى جوانان روشنفکر که سایر طبقات خامدالفکر را ارشاد و هدایت بنمایند تحریر مى نماید.»
سپس با مثلى ساده بحث خداشناسى را مطرح مى کند. در سبب تألیف رساله «میزان القرائة» مى نویسد:
چون احساس کردم مردم به هنگام قرائت در نماز الفاظ آن را طبق آنچه در لغت و زبان عرب است ادا نمى کنند و نیز بر حسب سفارش یکى از دوستان رساله «میزان القرائه» را در درست ادا کردن مضامین نماز تحریر نمودم.
او طى این اثر اشکالها و ابهامهایى را که معمولاً براى افراد پیش مى آید، مطرح نموده که در نوع خود جالب و خواندنى است. حتّى در پژوهشهاى این حکیم برخى بلاها و حوادثى که متوجّه انسانهاست مورد توجّه بوده و در رساله «هدیه احمدیه» ادعیه اى جهت محفوظ ماندن بنا، رفع مرض، محفوظ ماندن از شرّ دشمن و دفع بلایا و نیز رفع گرفتاریهاى آورده است. آن حکیم در پایان رساله «بیان نافع» مى نویسد: «چون در این عصر صدمات وارده از تصادفات و غیر آنها زیاد است مناسب دانستم که این دعاى ذیل را که مرحوم مجلسى در کتاب «مقابس المصابیح» از کلینى از امام صادق(علیه السلام) نقل فرموده و براى حفظ دین، جان و مال مفید است و از تعقیبات مشترکه نمازهاى یومیه مى باشد در تتمه این رساله ذکر نمایم.([40])
در جلسه هاى شبانه که براى برادران ایمانى و دینى داشت هفته اى یک شب را به تفسیر قرآن اختصاص داد. وى در این جلسه ها تفسیر چندین سوره را به زبان ساده براى حاضران بیان مى کرد که ظاهراً مجموعه آن بحثها را به صورت نوشتارى درآورده تا همه مردم از آن استفاده کنندولى این نوشته ها تاکنون به طبع نرسیده است.([41])
آیت الله آشتیانى از عمر با برکت خویش به بهترین و عالى ترین نحو استفاده مى نمود و اجازه نمى داد لحظه اى از وقتش بیهوده تلف شود. عبادت، ارشاد مردم وعظ و خطابه تشکیل حوزه هاى درسى و تربیت شاگردان، تألیف آثار و نوشته هاى گوناگون محور تلاشهاى فکرى و فرهنگى او بود. حتّى وقتى در ناحیه پا دچار عارضه شدید شد از تحقیق و پژوهش باز نماند و در چند روزى که از حضور در مجلس درس محروم گردید اجمالى از مطالب اخلاقى و اعتقادى را در رساله «اخلاق و توحید» تدوین نمود.
آثار
آثارقلمی برجای مانده ازاین فقیه عارف درعرصه فنون وعلوم بسیاری است که به بیش از شصت جلدمی رسدکه نیمی از آنها به زیور طبع اراسته شده اند.این نوشته های ارزشمنددر موضوعات ذیل تدوین یافته اند:
الف-قرآن وحدیث
1. طرائف الحکم در دو جلدعربى و فارسى. این کتاب مجموعه روایت هاى انتخاب شده اى است که آیت الله آشتیانى براى جلسه هاى هفتگى خود فراهم آورده و در آن جلسات مکرّر براى مردم مى خوانده است. این اثر چندین بار به طبع رسیده است.
2. رساله بیان نافع در تفسیر آیه (یا ایّها النّاس اعبدوا ربّکم الّذى خلقکم)
3. رساله در تفسیر آیه قل الرّوح.
4. الاحادیث.
این کتاب شامل یکصدو بیست حدیث است که در حاشیه رساله «قول ثابت» بدون ترجمه و نیز ضمیمه چاپ دوم قول ثابت با ترجمه چاپ شده است.
5. تفسیر چند سوره از قرآن نیاز به تبویب، تنظیم و ترتیب دارد.
6. رساله مختصرى در تفسیر سوره واقعه.
7. رساله مختصرى در فضائل السّادات (دیدگاه روایى).
ب ـ کلام و اعتقادات.
8. حاشیه شرح تجرید علاّمه حلّى.
9. حاشیه شرح تجرید قوشچى.
10. نامه رهبران (یکدوره اصول عقاید به زبان فارسى) که تاکنون سه بار چاپ شده است.
11. لوامع الحقایق (یکدوره اصول عقاید به زبان عربى) یک بار در ایران و بار دوم در لبنان چاپ گردید.
12. تذکرة الغافلین (یکدوره اصول عقاید به زبان فارسى) که حدود نود سال قبل بدون ذکر نام مؤلّف به صورت سنگى چاپ شده و لازم است تجدید طبع شود.
13. رساله دلائل التوحید.
14. رساله یادآور(در توحید) فارسى.
15. رساله کلمه طیّبه.
16. رساله قول ثابت.
17. قصدالسّبیل در ابطال جبر و تفویض و اثبات امر بین الامرین (یک بار چاپ سنگى شده است.)
18. الهدیة الاحمدیة در علم بارى که یک بار به صورت چاپ سنگى در دسترس مردم قرار گرفته است.
19. رسالة فى الولایة.
20. سرمایه سعادت در توحید، نبوّت، امامت و معاد.
21. رساله پرستش نامه. مؤلّف آن را در سال (1353 هـ .ق.) نوشته و تاکنون دو بار چاپ شده است.
22. آداب الدعاء.
23. رساله توحید و معاد.
24. رساله عیدیه در نبوّت و نیز مقام رسالت حضرت ختمى مرتبت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم).
25. هدیه احمدیه (ادعیه و ذکرهاى مفید).
26. رساله آداب دعا.
ح ـ اصول فقه، فقه و احکام
27. حاشیه مکاسب شیخ انصارى.
28. حاشیه رسائل شیخ انصارى.
29. حاشیه کفایه آخوند خراسانى.
30. حاشیه شرح لمعه شهید ثانى.
31. حاشیه شرایع محقّق حلّى.
32. حاشیه طهارت شیخ انصارى.
33. حاشیه قواعد علاّمه حلّى.
34. حاشیه تبصره علاّمه حلّى.
35. حاشیه قوانین میرزاى قمى.
36. کتاب الصلواة (تقریرات درس آیت الله نائینى).
37. کتاب المتاجر (تقریرات درس مرحوم آیت الله نائینى.)
38. تقریرات اصول فقه (یک دوره درس محقّق نائینى).
د ـ حکمت، فلسفه، عرفان، اخلاق و منطق
39. حاشیه شرح اشارات.
40. حاشیه شواهد الربوبیّه.
41. حاشیه طبیعیات شفاء.
42. حاشیه شرح فصوص الحکم.
43. حاشیه و تصحیح کتاب تمهید القواعد ابن ترکه.
44. حاشیه شرح مطالع (منطق).
45. حاشیه شرح منظومه سبزوارى.
46. حاشیه اسفار ملاّصدرا.
47. حاشیه مصباح الانس.
48. رساله اخلاق و توحید.
49. مقالات احمدیه (در اخلاق).
50. تبیان المسالک در بیان عقاید مسالک مختلف در مسأله وحدت وجود.
51. رساله اى در فرق بین اسم جنس و علم جنس.
هـ. ادبیات فارسى و عربى، صرف و نحو و تجوید
52. حاشیه مقامات حریرى (ادبیات).
53. حاشیه مطوّل تفتازانى در علوم بلاغت.
54. حاشیه شرح نظام (صرف).
55. حاشیه سیوطى (نحو).
56. حاشیه شرح رضى (نحو).
57. حاشیه تصریح (نحو).
58. حاشیه شرح جامى (نحو).
59. رساله میزان القرائة (در تجوید).
60. قصیده اى در میلاد پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله).
61. قصیدهاى در میلاد حضرت مهدى(عج).
و ـ هیأت، نجوم، ریاضى، زیست شناسى و طبّ
62. حاشیه خلاصة الحساب شیخ بهایى (ریاضى).
63. حاشیه تشریح الافلاک شیخ بهایى (هیأت).
64. حاشیه کلیات قانون بوعلى سینا(طب).
65. حاشیه بر فیزیولوژى.([42])
فرزندان
آیت الله میرزا احمد آشتیانى در (1320 هـ .ق.) دختر میرزا آقا خان نورى را که بانویى صالح و عفیف بود به ازدواج خود درآورد و از وى صاحب دو پسر و چهار دختر گردید. پسران: میرزا محمّدباقر آشتیانى، از عالمان طراز اوّل تهران که والد معظم شان در چند سال آخر عمر غالب کارها را به ایشان ارجاع مى دادند و یا با او مشورت مى نمودند. میرزا محمّدصادق آشتیانى از روحانیان نیک نفس، خیرخواه و خیر اندیش ساکن تهران.
دختران: همسر حاج سیّدمحمّدرضا غفورى، از بزرگان خراسان.
همسر آقاى نفیسى فرزند مرحوم ناظم الاطبّا کرمانى صاحب لغت نامه فرهنگ نفیسى.
همسر آقا میرزا ابوالحسن طباطبایى نواده مرحوم آقا سیّدمحمّد طباطبایى مجتهد معروف صدر مشروطیت.
همسر آیت الله حاج سیّدعبّاس طباطبایىمعروف به آیت الله زاده فرزند آیت الله فشارکى.
وفات
میرزا احمد آشتیانى سرانجام پس از عمرى تلاش فکرى، علمى و فرهنگى توأم با زهد و وارستگى در روز سه شنبه سوم تیرماه (1354) مطابق 14 جمادى الثانى سال (1395 هـ .ق.) در سن نود و پنج سالگى چشم از جهان فرو بست.
دوست داران و مشتاقان فضایل اخلاقى و مکارم ملکوتى این عبد صالح با اشک و آه پیکر آن مربّى پرهیزگار را با عزّت و احترام ویژه اى تشییع نمودند و در مقبره خانوادگى ایشان در صحن حضرت عبدالعظیم حسنى به خاک سپردند.([43])
[1]. شرح حال این فقیه و مرجع عالیقدر را در مجموعه گلشن ابرار به همین قلم مطالعه فرمایید.
[2]. چهل مقاله، رضا استادى، ص 604.
[3]. گنجینه دانشمندان، محمّدشریف رازى، ج 4، ص 365 و 364.
[4]. تاریخ حکما و عرفاى متأخّرین، صدرالمتألهین، منوچهر صدوقى سها، ص 59.
[5]. شرح مقدمه قیصرى، مقدمه سیّدجلال ,,,,الدّین آشتیانى، ص 34 و 35.
[6]. میرزا ابوالحسن جلوه حکیم فروتن، از نگارنده، ص 94 و 95.
[7]. تمهید القواعد، صائن الدّین على بن محمّد الترکه، مقدمه سیّدجلال الدّین آشتیانى، ص 6.
[8]. نقباءالبشر، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ص 845 / تاریخ حکما و عرفا، ص 60.
[9]. تمهیدالقواعد، مقده مصحّح، ص 6.
[10]. همان.
[11]. چهل مقاله، ص 605.
[12]. رسائل حکمیّه، میرزا على اکبر مدرّس یزدى حکمى، مقدمه، ص 17 و 23.
[13]. تاریخ حکما و عرفا...، ص 171 کاروان علم و علم عرفان، از نگارنده، ج 1، ص 236.
[14]. چهل مقاله، ص 606.
[15]. مجله معارف اسلامى، شماره اوّل از سال اوّل، شهریور 1345 هـ .ش.
[16]. چهارده رساله فارسى، آیة ,,,,الله حاج میرزا احمد آشتیانى، مقدمه رضا استادى.
[17]. برگرفته از مقدمه رضا استادى بر چهارده رساله فارسى میرزا احمد آشتیانى، میرزاى نائینى (نداى بیدارى) نورالدّین على لو، مجله حوزه، شماره 76 و 77 ویژه آیة ,,,,الله نائینى.
[18]. کاروان علم و عرفان، ج 2، ص 118.
[19]. چهل مقاله، ص 605.
[20]. شرح مقدمه قیصرى، مقدمه چاپ دوم، به قلم سیّدجلال الدّین آشتیانى، ص 35.
[21]. تمهید القواعد، ابن ترکه، مقدمه سیّدجلال الدّین آشتیانى، ص 6.
[22]. کاروان علم و عرفان، ج 2، ص 118.
[23]. کتاب ماه، (زبان و ادبیات، فروردین و اردیبهشت 1377، ص 5.
[24]. تمهید القواعد، مقدمه مصّحح، ص 4.
[25]. میراث ماندگار (مجموعه مصاحبه ,,,,هاى کیهان فرهنگى) سال دوم، ص 89.
[26]. منظومه معرفت، از نگارنده، ص 81.
[27]. مجله حوزه، شماره 21، ص 23. مجله پاسدار اسلام، ش 166، ص 24.
[28]. فهرست کامل این آثار در کتاب گنجینه دانشمندان، ج 4، و نیز آغاز کتاب یکصدوبیست حدیث و چهار رساله عرفانى و فلسفى میرزا احمد آشتیانى، ص 6 و 7 آمده است.
[29]. اختران فروزان رى و تهران، محمّدشریف رازى، ص 187 ـ 186.
[30]. صحیفه نور، (چاپ جدید)، ج 10، ص 614.
[31]. چهل مقاله، ص 613.
[32]. شرح مقدمه قیصرى، مقدمه شارح، ص 93.
[33]. گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 366.
[34]. تمهید القواعد، مقدمه مُصحّح، ص 7.
[35]. همان، ص 4.
[36]. ر.ک: مقدمه تمهید القواعد.
[37]. هزار و یک نکته، علاّمه حسن زاده آملى، ص 611.
[38]. مقدمه رساله تفسیر آیه قل الروح، توضیح آیة ,,,,الله حاج میرزا محمّدباقر آشتیانى.
[39]. چهارده رساله فارسى، مقدمه رضا استادى، چهل مقاله، همان، ص 607، کاروان ,,,,,علم و عرفان، ج ,,,,,2، ص 129 و 128.
[40]. متن این دعا در اصول کافى، ج 2، ص 100 آمده است.
[41]. چهل مقاله، ص 607.
[42]. در تنظیم این فهرست از منابع ذیل کمک گرفته شده است: مقدمه شرح قیصرى / مقدمه تمهیدالقواعد / چهل مقاله، ص 611 ـ 608 / چهارده رساله فارسى / صد و بیست حدیث و چهار رساله عرفانى و فلسفى / کاروان علم و عرفان، ج 2، ص 125 و 124 / اختران فروزان رى و تهران، ص 182 ـ 181.
[43]. اختران فروزان رى و تهران، ص 181 و 182چهل مقاله، ص 611 و 612.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه