13 مهر 1394, 13:51
قناعت در زندگى
آیت الله محسنى از دوران طلبگى تا رسیدن به مقام علمى و سیاسى و اجتماعى، قناعت و عزّت نفس را فراموش نکرد و همواره با کم ترین در آمد زندگى کرد. وى در مورد سختى هاى دوره نجف اشرف و قناعت پیشگى خود مى گوید:
«وقتى زن گرفتم و پسر بزرگم به دنیا آمد، شهریه ام سه دینار شد و ما همان سه دینار را تا آخر ماه مى رساندیم. گرسنه مى ماندیم و یا نمى ماندیم آن مشکل ما بود. کس دیگرى پول نمى داد و مجبور بودیم بگذرانیم. من هیچ وقت از کسى پول نخواستم، حتى پدرم یک موقع به نجفآمد و گفت: من برایت پول فرستاده بودم. او خیال کرد که پول هایش رسیده. یک هفته آنجا ماند، طلبه ها همه به دیدن او آمدند. براى آن ها هندوانه هم خریدم و براى پدرم هم مجبور بودم یک آبگوشت درست کنم ولى یک فلس نداشتم ـ یعنى یک فُلس آن پول ها به من نرسیده بود ـ پدرم نیز از نرسیدن آن پول ها چیزى نفهمیده بود. و به وى هیچ نگفتم که به من پول بدهد. با توجه به آن که وضع مالى پدرم بسار خوب بود، در تمام عمرم حتى از پدرم هم پولى تقاضا نکردم. او یک هفته در نجف ماند و برگشت و اصلاً چیزى نفهمید که من دستم خالى بود و قرض کرده ام.»[28]
قناعت و بى توجهى به زرق و برق زندگى، ایشان را در برابر مشکلات استوار ساخت. یکى از شاگردانش در این مورد مى گوید:
«در مدت 24 سال که با آیت الله محسنى بودم، کمتر کسى را مانند این آدم دیدم به هرچه که داشت قانع بود و اصلاً به فکر خانه و تجملات و سرمایه اندوزى نبود.»[29]
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان