13 مهر 1394, 13:51
مشکلات و سختى ها در اراده پولادین این مرد بزرگ، اثر منفى نگذاشت و وى به فعالیّت هاى علمى ـ فرهنگى خود ادامه داد تا این که با فشار حزب بعث وضعیّت تغییر کرد.
علاّمه عسکرى در این فراز از زندگى خود با بیان خاطرات تلخ آن روزها مى گوید:
«... شرایط، هر روز، سخت تر مى شد. کودتاى عبدالکریم قاسم و سقوط سلطنت در 1958م. کودتاى عبدالسلام عارف در 1963م. و نخست وزیرى احمد حسن البکر، کودتاى بعثى ها در 1968م. و حاکمیت مطلق حزب بعث در عراق لیکن ما هم مرتّباً شکل فعالیّت هاى فرهنگى و اجتماعى و مبارزاتمان را، متناسب با شرایط، تغییر مى دادیم تا این که در 1389ق. به خاطر مبارزه با حزب بعث، بعد از خروج سیّد مهدى از عراق، قصد دستگیرى من را داشتند و به خانه ام ریختند که به بیروت گریختم[20]».
علاّمه عسکرى در ادامه با تأکید بر این که از شهادت در راه خدا هیچ ترس و واهمه اى نداشته است، در تبیین علت فرار خود از عراق مى گوید:
«روزى که من از عراق گریختم، از جانم نمى ترسیدم از این بیم داشتم که دستگیرم کنند و بعد، یک مصاحبه ساختگى ترتیب دهند و اعلام کنند سیّد مرتضى عسکرى، جاسوس آمریکا بوده و اعتراف کرده و این طورى، حیثیت من و روحانیت شیعه را لکه دار کنند. بعثى ها از این کارها زیاد مى کردند[21]».
علامه عسکرى پس از مدتى که در بیروت اقامت گزید، متوجه شد که جاسوسان رژیم بعث به دنبال سر نخى از او هستند تا او را ربوده و به عراق بازگردانند. از این رو، ماندن در بیروت را صلاح ندانست و به ایران مهاجرت کرد و در شهر مقدّس قم سکنى گزید[22].
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان