13 مهر 1394, 13:51
او نسبت به دیگران، دلسوز و مهربان بود. در شادى آنان، شادمان و در غم آنان، غمناک مى شد. وى در سال هاى شورانگیز جوانى که در حوزه علمیه تهران مشغول تحصیل بود، شبى براى نماز به مسجد جامع که نزدیک مدرسه اش بود، رفت. هنگام بازگشت شخصى را دید که در کوچه، زیر برف خوابیده است. نزدش رفت و پرسید: چرا این جا خوابیده اى؟ او در حالى که ناله مى کرد، گفت: جایى ندارم و رویم هم نمى شود که به خانه کسى بروم تب کرده ام و حالم خیلى بد است. او را به حجره اش برد و تا فرداى آن شب از او پرستارى کرد[13].
از دیگر نشانه هاى مهرورزى او، رسیدگى به وضع بیماران بود. نیمه هاى شب به بخش هاى مختلف بیمارستانش سر مى زد و در آن لحظات تنهایى بیماران، آنان را عیادت مى نمود و با تفقّد و دلجویى، مونس و غمخوار آنان مى شد و ساعاتى را در گفت و گو با آنان مى گذراند[14].
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان