13 مهر 1394, 13:51
موسى بن جعفر(علیه السلام)
پس از فتحعلى خان محمد شاه بر تخت نشست. او همه دشمنان و رقیبانش را از میان برداشت و توانست فرمانرواى سراسر کشور شود. بست نشینى عبدالله خان امین الدوله، که از یاران حسینعلى میرزا و مخالفان محمد شاه به شمار مى آمد، ناتوانى دربار در نفوذ به حریم مرجعیت و دستگیرى امین الدوله و سرانجام گریختن او از چنگ مأموران آتش دشمنى با مرجع سپاهان و حریم امنش را در دل محمد شاه شعله ور ساخت.([44]) این آتش با قتل میرزا ابوالقاسم فراهانى در 1252هـ .ق. و روى کار آمدن حاج میرزا آغاسى، که با صوفیان پیوندى تنگاتنگ داشت، فزونى یافت. او روحانیت را دشمن مى داشت و در راستاى دست یابى به هدف پلید خویش خبرهاى نادرست فراوان پخش کرده، به سازماندهى نیروهاى مخالف فقاهت پرداخت.
این حقایق تلخ در کنار رشد صوفیه و گسترش روز افزون فعالیتهاى آنان سرانجام حاج محمد ابراهیم کلباسى را رهسپار تهران ساخت. آن مجتهد وارسته که بارها براى شرکت در مراسم شادباش جلوس به دربار فرا خوانده شده بود. به بهانه اجابت خواسته پایتخت نشینان گام در راه نهاد تا شاه را از منکر صوفى پرورى باز دارد.
او در دیدار با محمد شاه وى را از دشمنى با روحانیت باز داشت و گفت: مبادا حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) از شما رنجیده خاطر شود.
شاه با شگفتى گفت: من به معصومان (علیهم السلام)اخلاص بى پایان دارم.
حاجى کلباسى فرمود: در باور من تاکنون هیچ فقیهى چون سیدالطائفه - سرور قبیله شیعه - پاى به گیتى ننهاده است. او امروز چون نیاى ارجمندش حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام)است.... کسى که سید حجت الاسلام را بیازارد حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام)را آزرده است و هر که با او دشمنى ورزد، با آن حضرت دشمنى ورزیده است.([45])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان