13 مهر 1394, 15:28
سخنرانیها
فاصله سنى ایشان با جوانان هرگز موجب آن نگردید که بین او و قشر جوان مانعى ایجاد شود. در خصوص تربیت دینى و اخلاقى، با وجود مقام علمى رفیعى که داشت، در جلسات انجمن هاى اسلامى پزشکان، دانش آموزان و دانشجویان شرکت مى کرد و به سخنرانى مى پرداخت و با متانت، به پرسش هاى آنان پاسخ مى گفت. ذکر خاطره اى از آن مرحوم براى تبیین بیش تر مناسب مى نماید.
ایشان فرمود: روزى در مراسم ختم یکى از سرشناسان محل شرکت کرده بودم، به طور اتفاقى پسر متوفّا ـ که تازه از اروپا فارغ التحصیل شده و به ایران بازگشته بود ـ کنار من نشست. در گفتگویى که میان ما ردّ و بدل شد، سخن به جایى رسید که آن جوان خدا را انکار کرد. به او گفتم: آیا اروپا با تمام پیشرفت هاى صنعتى که تا کنون داشته، توانسته است کُرات و آسمان ها را در جستجوى خدا در نوردد و یقین کند که خدایى وجود ندارد؟ گفت: خیر. گفتم: در این صورت، شما نیز یقین ندارید که خدا نیست؟ گفت: خیر، در شک و تردیدم. گفتم: پس من شما را از شک و تردید بیرون مى آورم به طورى که یقین کنید خدایى هست. او قبول کرد و قرار شد که روزها به خانه ما بیاید و من به او درس توحید و دیگر اصول اعتقادى بدهم. نتیجه این نشست ها، کتاب «سؤال و جواب پیر و بُرنا» و یا «رهبر سعادت» شد.([2])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان