13 مهر 1394, 13:51
او بیش تر پیاده رفت و آمد مى کرد. کم تر اتفاق مى افتاد که از ماشین سوارى استفاده نماید. مى گفتند: آقا چرا سوار وسیله نقلیه نمى شوید؟ مى فرمود: مى ترسم عادت کنم.
مجسمه تواضع
او در میان علماى معاصر، در تواضع یگانه بود. با همه یک سان برخورد مى کرد. ارباب رجوع را با چهره باز استقبال مى نمود و میان کوچک و بزرگ، عوام و خواص، فقیر و ثروتمند فرقى نمى گذاشت. غذاى اندرونى و خدمه یکسان بود. او بیش تر همراه خادمان، شاگردان و مهمانان، در مهمانخانه غذا را صرف مى کرد. وى از افراد متملق و چاپلوس کراهت داشت. دوست نداشت خدمه جلو آقا دست به سینه بایستند. بارها گوش زد کرد که همانند فراعنه، با مردم و نزدیکان و خدمه خویش رفتار نکنید. او بیش تر اوقات تنها براى تدریس مى آمد. عباى خودش را به سر مى کشید و متواضعانه از کوچه پس کوچه هاى شهر عبور مى کرد.
تا آخرین روزهاى زندگى، ظرف غذاى خود را، خودش مى شست. او در منزل خدمتکار مخصوص نداشت. او و همسرش کارهاى خانه را انجام مى دادند.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان