13 مهر 1394, 13:51
این خصوصیت، از ویژگى هاى بارز ایشان است. همسر ایشان نقل کرده: یک روز صبح متوجه شدیم که آقا شب به منزل نیامده است، بعد متوجه مى شوند که چون ایشان، شب دیر به منزل آمده و احتمال داده اند که اهل منزل خواب باشند، درِ منزل را نزده اند و تا صبح پشت در مانده اند تا مزاحمتى ایجاد نشود.
در ایامى که در مدرسه به عنوان طلبه بودند، براى آن که مزاحمتى به وجود نیاید، ایشان کفش هاى خود را در مى آوردند و با پاى برهنه از پله ها بالا مى رفتند تا مبادا مزاحم دیگران شوند.
روزى هم مرحوم آیت الله، مقدارى سبزى از مغازه مى خرند اما پس از لحظاتى باز مى گردند. فروشنده تصور مى کند که حتماً سبزى خراب بوده و وى مى خواهد آن را پس بدهد ولى متوجه مى شود که آقا چیزى را از روى سبزى ها به زمین مى گذارند و مى فرمایند:مورچه اى روى سبزى ها بود. چون فکر کردم خانه اش همین جاست، نخواستم موجب دورى او از خانه اش شوم.
ایشان به سبب جلوگیرى از مزاحمت براى دیگران، بارها و بارها مى گفتند: «پس از مرگم همین که چند نفر جمع شدند تا بتوانند تابوت را حمل کنند، کافى است و به دیگران خبر ندهید که مزاحمتى براى آنها باشد و جنازه ام را در گودالى چال کنید و خاک را بر هم بزنید تا کسى متوجه آن نشود.»([21]) (یعنى حتى نمى خواستند هیچ نام و نشانى از قبر ایشان باقى بماند).
مراعات حال دیگران و جلوگیرى از مزاحمت براى دیگران به حدّى بود که ایشان چند مرتبه که به جبهه جنگ رفتند، همراه خود بقچه اى که در آن کفن او بود، مى بردند و خود آیت الله میرزا جواد مى گوید: «بارها به دوستان گفته ام، در جبهه هر کجا که شهید شوم یا بمیرم، همان جا با همین کفن مرا دفن کنید و حق ندارید جنازه مرا به مشهد یا جایى دیگر انتقال دهید.»([22])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان