نویسنده: علی پوریا
انذار، بخش مهمی از آموزههای قرآنی را تشکیل میدهد. اگر گزارههای شناختی و آموزههای دستوری قرآن را در کنار آموزههای توصیهای و تبیینی آن قرار دهیم میتوان گفت که آنها به دو دسته بشارتی و انذاری تقسیم میشوند.
هرچند که آموزههای انذاری آن درصد کمتری را نسبت به آموزههای بشارتی تشکیل میدهند ولی این مقدار از انذارها خود بیانگر مسایلی است که از جمله میتوان به اهمیت آن در حوزههای تربیتی و پرورشی و آموزشی و نیز جایگاه خاص انذار در راهنمایی بشر برای دستیابی به کمال اشاره کرد.
انذار، نیاز فطری انسان
تاکید قرآن بر انذار بیانگر حالتی در انسان است که نیاز به انذار در وی را بر میانگیزد. به سخن دیگر توجه آفریدگار بشر بر این جنبه بیانگر آن است که آدمی به طور فطری آفریدهای است که انذار، بخش مهمی از حوزههای آموزشی و پرورشی او را تشکیل میدهد و هرکسی که بخواهد آدمی را به سوی چیزی سوق دهد لازم است تا به این فطرت بشری توجه داشته باشد.
به سخن دیگر میتوان انذار را همانند تذکر برشمرد. آدمی موجودی است که غفلت و فراموشی بسیار به سراغ وی میآید به گونهای که برخیها انسان را از نسیان دانسته و گفتهاند که براساس همین حالت و خصلت آدمی است که خداوند بر تذکر و یادآوری تاکید دارد و حتی قرآن را ذکر و یادآوری دانسته است. انذار نیز این گونه است و آدمی موجودی است که هر دم نیازمند انذار و هشدارباش است تا در مسیر تکاملی خویش قرار گیرد و یا ادامه مسیر دهد.
انذار به شکلهای مختلف و متنوعی انجام میپذیرد. از این رو میتوان اشکال مختلفی را برای انذار یافت و آیات قرآنی به شکلی این تنوع و گوناگونی را منتقل میسازند. با این همه مهمترین ابزار انذاری خداوند، دوزخ است. اما سوال این است که چرا خداوند دوزخ را آفرید و چه نیازی است که مردمان را با آن ابزار بترساند؟
خداوند چنان که آیات قرآنی بیان میکند از خود انسان به خود وی وی رحیم تر و مهربان تر است. اصولا خداوند نه تنها به انسانها، بخشنده و مهربان است بلکه نسبت به آنان مهربان و رحیم هم است و همین رحیمیت است که آدمی را با انذار میترساند. مهربانی خداوند موجب میشود تا از اینکه آفریدهها به سوی نقص بروند به نوعی تاسف بخورد و بخواهد تا آنان را به هر شکلی شده به راه راست عبودیت بکشاند تا در مسیر کمالی و راه راست قرارگیرند و به لقای اسماء کمالی دست یابند. لذا از مادر به فرزند رحیم تر است و حتی نسبت به کافران و مشرکان و کسانی که الوهیت و یا ربوبیت وی را زیرسوال میبرند مهربانی میورزد و میخواهد که آنان را به سوی کمال برده و به آنان بنمایاند که چگونه از سرمایه وجودی خویش بهره برند.
هدف از آفرینش، پروردگاری جهان
بسیاری از مردم با آنکه الوهیت خداوند را میپذیرند ولی ربوبیت وی را منکر میشوند و نقش پروردگاری را به دیگرانی چون ستارگان و ماه و خورشید و بتان و یا رهبران جنی و انسی میسپارند و برای هر چیزی رب النوع و پروردگاری مستقل از الوهیت الهی و ربوبیت خدایی فرض میکنند. این گونه است که در مسیری غیر از عبودیت که آدمی برای آن آفریده شده است قرارمی گیرند و از عبادت پروردگار دور میشوند و به همان اندازه که دور میشوند از کمال به سوی نقص و از داشتن به سوی دادن سرمایه میروند که خداوند از آن به خسران مبین یاد میکند و در سوره والعصر همگان را به گونهای درمسیر خسران معرفی میکند مگر آنکه راه عبودیت را بیابند و آن را به شکل ایمان و عمل صالح درخود و دیگری نشان دهند.
اگر در قرآن از رحمانیت و رحیمیت خداوند به 70تا 80 مورد اشاره میشود در بیش از 800 مورد به ربوبیت و پروردگاری او اشاره مینماید برای این است که بیان دارد که هدف او از آفرینش، پروردگاری جهانیان و بردن آنان از نقص به کمال بوده است.
همین مساله موجب میشود که خداوند، خود را در همه جا به رب بخواند که براساس رحمان و رحیم عمل میکند. او با همه بخشندگیاش به خلق باز میکوشد تا آنان را در زمره رحیمیت خویش در آورد و حتی بنابر برخی تفاسیر، مراد از ارث بردن مومنان آن است که غرفههای بهشتی که برای کافران و مشرکان ساخته شده بود، آنان با گمراهی خویش آن را از دست داده اند و لذا به مومنان به ارث میرسد. به این معنا که خداوند به حکم بخشندگی و رحمانیت عام خود دوست میدارد که همه انسانها به کمال برسند و از رحیمیت او بهره برند ولی منافقان و مشرکان با کژراهه رفتن، خود را از خدا و رحیمیت او دور میسازند و زمینه عدم استفاده از غرفههای خویش در بهشت رحیمی را سبب میشوند.
غفلت آدمی و نسیان وی درکنار جهل و نادانی نسبت به خود به و خدا موجب میشود تا آدمی از مسیر کمالی دور شود. از این رو لازم است تا هر دمی او را به راه آورند. اینجاست که مساله انذار و تذکر مطرح میشود.
دوزخ، تازیانهای برای رفتن به بهشت خداوند دوزخ را تازیانهای ساخته است تا مردم را به سوی بهشت براند. به سخن دیگر مساله معاد و رستاخیز و حساب و کتاب و دوزخ، همچون تازیانهای است که انسانهای سرکش را به راه میآورد تا در مسیر کمالی قرار گیرند.
آدمها را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: آنانی که بر فطرت سالم متولد شده و بر آن رشد میکنند و عشق و محبت آنان به آفریدگار موجب میشود تا به سوی او گرایش یابند و کمال جو بوده و خدا را به عنوان مقصد و مقصود کمالی خود قراردهند. اینها همان کسانی اند که به سبب این که خداوند ذات ایشان را آفریده و بخشنده وجودشان بوده است شاکر و سپاسگزار خدایند و بنده آفریدگاری اویند.
دسته دیگر کسانی هستند که به مهر و محبت گرایش دارند و اصولا از تشر و تندی میگریزند و دامها آنان را به سوی خویش میکشاند. این گروه درپی اسمای جمالی اللهی هستند و بنده صفات جمالی اویند و این بهشت به عنوان نماد، آنان را به سوی خویش میکشاند.
دسته سوم کسانیاند که تنها اسمای جلالی برای آنان جاذبه دارد و تا شلاق و تازیانه و قدرت را نبینند به سمت و سویی نمی روند. آنان قدرت و اقتدار را دوست میدارند و همین موجب میشود که به سمت اسمای جلالی کشیده شوند. اما برای اینکه دسته سوم به سوی بهشت جمال بروند میبایست تازیانه را بلند کرد و بر آنان فرود آورد و یا نشان داد تا به سوی بهشت بگریزد. این گونه است که تازیانه دوزخ را خداوند به آدمی نشان میدهد تا به سوی بهشت جمال و یا کمال بگریزد و از جلال الهی و آثار آن در امان ماند.
بنابر این اگر همگان به سوی بهشت کمال و جمال میرفتند هرگز خداوند تازیانه جلال خویش را نشان نمی داد و اینها تنها برای آن است که انسانها راه را بیابند و به آن سوی برون