در مطلب حاضر نویسنده به یکی از شبهات مربوط به ماهیت قرآن کریم اشاره کرده و در پاسخ به شبههکننده که قرآن را کتابی بدون موضوع دانسته است، به ویژگیهای منحصربهفرد این کتاب آسمانی پرداخته است.
***
شبهه: اينکه قرآن نه کتاب ادبی است و نه کتاب داستان و نه کتاب قانون، برای قرآن نقص حساب میشود نه دليل برتری! نمیشود گفت که ببينيد اين چه کتاب خوبی است! هم داستان دارد، اما کتاب داستان نيست؛ هم ادبی است، اما شعر و نثر ادبی نیست؛ هم قانون دارد، اما کتاب قانون نيست؛ اين بيان، خود رافع برتری قرآن است؛ زيرا اثبات میکند قرآن کتابی بدون موضوع است! نتيجه اينکه کتاب قرآن، معجزه نيست و اين کتاب حتی در حد يک کتاب معمولی هم معتبر نيست!
بررسی و نقد
مقدمه
قرآن كريم معجزه جاويد پيامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله عليه و آله ـ در حقیقت کتاب زندگی است(1) و نه صرفاً کتاب علمی یا ادبی یا حقوقی یا پیشگویی...! قرآن آمده است تا شیوه خداییزیستن و زندگیکردن بر محور توحید(2) را به انسانها بیاموزد و در این راه تنها به مباحثی میپردازد که این هدف را تحقق میبخشد؛ هرچند اغلب، اصول و مبانی را مطرح کرده و تفسیر و تشریح را به سنت پیامبر و اوصیای او واگذار کرده است.(3) اگر در مواردی، پیشگویی (هرچند نمیتوان نام آن را پیشگویی نهاد؛ بلکه اخبار از غیب است) کرده است، نه با هدف پیشگویی است؛ بلکه برای تقویت قلوب مؤمنان و نیروبخشیدن به انگیزههای آنان است؛ اگر در جایی به پدیدههای طبیعی پرداخته است، نه برای این است که گزارشی از مسائل علمی به دست دهد؛ بلکه برای توجه دادن به توحید و ارائه آیات خداشناسی است؛ اگر به احکام و قوانین پرداخته است، برای تنظیم رفتارها و روابط گوناگون مؤمنان است تا در پرتو یک نظام حقوقی و فقهی مترقی، به سعادت دنیایی و اخروی نائل شوند؛ اگر... بنابر این نباید انتظار داشت که قرآن، پر از پیشگوییهایی، آنهم به سبک و سیاق کاهنان و پیشگویان باشد یا به صورت جزئی و ریز به ریز به پدیدههای طبیعی پرداخته و همچون کتابی علمی به نظریهپردازی روی آورد؛ ازآنجا که قرآن، کتاب هدایت و تعلیم اخلاق و حکمت است، به هرچیز چنان مینگرد که آیا این هدف متعالی را محقق میکند یا نه؟
موضوع و هدف قرآن
موضوع قرآن انسان و هدایت اوست.(4) قرآن برخلاف کتابهای بشری که صرفاً با یک هدف جزئی نگاشته میشود و این هم به سبب محدودبودن دانش نویسندگان است، به همه موضوعاتی که برای هدایت انسان مفید و لازم است پرداخته و اتفاقاً یکی از مهمترین وجوه اعجاز قرآن همین جامع بودن است؛ در میان کتابهایی که بشر نگاشته است کجا میتوان کتابی یافت که همه موضوعات انسانی را در بهترین، موجزترین، رساترین و متقنترین صورت، آن هم فراتر از درک زمان و به گونهای که برای هرزمان و هرمکان و همه افراد، تازه و رافع نیازمندیهاشان باشد، تبیین کرده باشد و مجموعه نگاشتههایش بدون کمترین اختلاف و تعارض، هدف کلان نویسنده را محقق کند، جز قرآن کریم!
اشاره به موضوعات گوناگون و انواع مباحثی که در قرآن بدان پرداخته شده همه در راستای هدايت انسان به سوی مبدأ هستی و سعادت ابدی او تنظيم شده است؛ به اين معنا که اگر قرآن به برخی از داستانهای پیشینیاناشاره دارد، به سبب نکتهها و حکمتهای تربيتی و آموزشی داستان است که در راستای هدايت مردم مؤثر است؛ همچنين مسائل علمی و احکام آن؛ برای مثال در سوره مؤمنون(5) به مراحل خلقت جنين اشاره میکند؛ همه اینها برای آموزش توحید و توجه دادن به قدرت کامل و قاهر خداوند و تحریک حس قدرشناسی و تشویق به پرستش اوست. وقتی چنین هدفی در پیش است نمیتوان اشکال کرد که چرا قرآن، به علوم پزشکی و جنينشناسی، به صورت ناقص و گذرا اشاره کرده است؛ چون چنین امری در راستای اهداف قرآن نیست؛ اما اشاره به مواردی از آن (که با علوم روز کاملاً مطابقت دارد) راه تبیین خداشناسی را هموار میکند؛ قرآن، کتاب قانون هدايت و اخلاق است نه قانون پزشکی، شهرسازی و...: «کتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْک لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَي صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيد»؛ «(اين) کتابی است که بر تو نازل کرديم تا مردم را از تاريکیها (ی شرک و ظلم و جهل) به سوی روشنايی (ايمان و عدل و آگاهی) به فرمان پروردگارشان درآوری،به سوی راه خداوند توانا و ستوده». (6)
قرآن هدايت است به راهی که هم در اعتقادات، هم قوانين فردی و اجتماعی و هم از لحاظ اخلاقی، بهترين راه و استوارترين صراط است: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»؛ اين قرآن، به راهی که استوارترين راههاست هدايت میکند. (7) و همين جامعترین، کاملترين و قویترين برنامهبودن قرآن، يکی از نشانههای خاتميّت اسلام و معجزیت قرآن است؛ زيرا امکان اينکه برنامهای جامعتر، کاملتر و شايستهتر ارائه شود، وجود ندارد و هدايتی بالاتر و والاتر از قرآن امکانپذیر نیست؛ قرآن، هدايت محض است و در آن هيچ گونه ضلالت(8)راه ندارد و همان طور که نور، تاريکی را پس میزند و آن را از بين میبرد، قرآن نيز نابودکننده نادانیها وگمراهیها است(9).
وجوه و جلوههای اعجاز قرآن
یکم:متکلمان برای اعجاز، تعريفهای گوناگونی آوردهاند؛ تعريف جامعی که میتوان برای آن ذکر کرد اين است که: «معجزه، نشان دادن امری بر خلاف عادت، همراه با دعوی نبوت است و کسی از عهده معارضه با آن برنيايد».دوم: تشخيص اعجاز؛ قرآن، به عنوان معجزه جاویدان پیامبر خاتم، با شيواترين سبک و رساترين بيان و استوارترين محتوا، نخست بر اعراب زمان نزول عرضه شد؛ این در حالی بود که برجستهترین مهارت عرب در آن دوران، در هنرهای زبانی و بيانی متجلی بود و به همین سبب، به خوبی تشخيص میدادند که اين سخن، نمیتواند برساخته بشر باشد؛
علامه طباطبايی(ره) در تبیین اعجاز قرآن میگوید: فرد درس ناخوانده و استاد ناديدهای که قرآن بر او نازل شده، از اين جهت که مدتها ميان مردم و مانند يکی از آنان زندگی میکرد و برتری محسوسی از نظر اطلاعات، نسبت به آنان در او مشاهده نمیشد و حقايق علمی و يا شعر و نثر مهمی از وی شنيده نشده بود و اين موضوع تا چهل سالگی، يعنی دو سوم عمر او ادامه داشت و همچون سايرين به نظر میرسيد، ناگهان کلمات و حقايقی آورد که بزرگان در برابر او زانو زدند و اديبان و سخنشناسان عرب در مقابلش عاجز ماندند!(10)
سبک قرآن نه شعر است و نه نثر؛ شعر نيست؛ چون وزن و قافيه ندارد؛ به علاوه شعر، معمولاً با نوعی تخيل، که تخيل شاعرانه ناميده میشود، همراه است؛ قوام شعر به مبالغه و اغراق، که نوعی کذب است، جان میگیرد؛ در قرآن، تخيلات شعری و تشبيههای خيالی وجود ندارد؛ در عين حال، نثر معمولی هم نيست؛ زيرا از نوعی انسجام و آهنگ و موسيقی برخوردار است که در هيچ سخن نثری تاکنون ديده نشده است؛ مسلمين همواره قرآن را با آهنگهای مخصوصی تلاوت کرده و میکنند؛ این آهنگها مخصوص موسیقای قرآن است؛ هندسه کلمات در قرآن بینظير است؛ کسی نتوانسته است حتی يک کلمه از قرآن را پس و پيش کند، بدون آنکه به زيبايی آن لطمه وارد سازد و نه کسی توانسته مانند آن را بسازد؛ قرآن از اين جهت مانند يک ساختمان زيباست که نه کسی میتواند با جابه جا کردن و تغيير دادن، آن را زيباتر کند و نه میتواند بهتر از آن و يا مانند آن را بسازد؛ سبک و اسلوب قرآن، نه سابقه دارد، که قبلاً کسی با اين سبک سخن گفته باشد و نه لاحقه دارد؛ يعنی کسی، با همه دعوتها و مبارزه طلبیهای قرآن، توانسته باشد با آن رقابت و يا از آن تقليد کند.
در قرآن، واژه هدايت، در قالب فعل يا به صورت اسم، بارها (حدود سيصد و بيست بار) تکرار شده است؛ علاوهبر این، واژههای مشابهی مانند نور، رشد، صراط مستقيم و امثال آن نيز در جهت تبيين هدايت و راهنمايی انسان در قرآن به کار رفته است؛ به يک معنی میتوان گفت: همه آيات قرآن در راستای هدايت انسان بيان شده است؛ زيرا فلسفه ارسال رسل و انزال کتب و شرايع الهی، به ويژه آخرين و کاملترين آنها، هدايت و راهنمايی انسان است به سوی آنچه لايق او است و برای آن خلق شده است و نیز هوشیار کردن او نسبت به آنچه مانع رشد و تعالی و حضور او در صراط مستقيم است و او را از مقصد و غايت وجوديش دور میسازد! از این رو قرآن با استفاده از حکمت و موعظه نیکو و جدال به احسن، انسان را به سوی کمال و سعادتش، که همان قرب الی الله است، هدایت میکند.
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
1. اسراء/9.
2. زمر/14.
3. نحل/44.
4. بقره/185.
5. مؤمنون/ 12 تا 14.
6. ابراهيم / 1.
7. اسراء / 9.
8. فصلت/42.
9. اعراف/157.
10. موسوی همدانی، سيد محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسين حوزه علميه، چاپ پنجم، 1374ش، ج1، ص100.
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: یکشنبه 20 خرداد ماه 1397