نویسنده: علی پورعلیرضا توتکله
از میان تمامی عوامل آموزشی و تربیتی، نقش معلم بهعنوان مهمترین عامل نظام تعلیم و تربیت، جایگاه و اهمیت بسزایی دارد. معلم در رشد و پرورش دانشآموزان، نقش بسیار مهمی را ایفا میکند. تمامی فعالیتهای معلم، مانند شناخت فرآیند رشد کودکان و نوجوانان، شیوههای تدریس و علاقهمندی به رشته تدریس خود، از عواملی هستند که در آموزش و پرورش دانشآموزان، دخالت زیادی دارند. معلمانی که در تدریس خود از شیوههای متعددی استفاده میکنند، بر محتوای رشته تدریس خود تسلط دارند و به کار خود عشق میورزند، اغلب دانشآموزانی توانا و خلاق پرورش میدهند. معلم برای کسب موفقیت در تدریس، باید از نظریههای نوین آموزشی و روانشناسی آگاهی و اطلاعات لازم و کافی داشته باشد. روش تدریس معلم باید با اصول و اهداف آموزش و پرورش و ویژگیهای شخصیتی دانشآموزان هماهنگ باشد، تا بتواند ضمن جهت دادن به فعالیتهای تربیتی و آموزشی خود، شاگردان را به سوی اهداف تعلیم و تربیت هدایت و راهنمایی کند. فراگیرندگان در هر یک از دورههای آموزشی نیازهای ویژهای دارند. بنابراین آشنایی مربیان و معلمان با خصوصیات رشد و نیازهای دانشآموزان در هر یک دورهها تحصیلی میتواند در پیشرفت یادگیری و رشد و تکامل شخصیت آنها مؤثر باشد.
معلم باید توانایی یادگیری و بکار بستن دانش، مهارت، اصول و نتایج حاصل از تحقیقات روانشناسی را در تدریس داشته باشد. همچنین معلم باید بداند، که مفهوم یادگیری چیست، چه ویژگیهایی دارد، چگونه حاصل میشود و چه شیوهها و عملکردها و راهکارهایی در فرایند یاددهی ـ یادگیری تأثیر بیشتری میگذارند. علاوه بر این معلم باید در جریان تدریس، زمینه و شرایطی را برای دانشآموزان فراهم کند، تا یادگیری و آموزش برای آنها آسان شود. از آنجا که معلم با روح و روان شاگردان سر و کار دارد، باید درد و رنج آنان را بشناسد، در حفظ اسرار و جلب اعتماد و اطمینان آنها بکوشد، مسائل و مشکلاتشان را ببیند و سعی کند علت مشکلات را بررسی و کشف کند، بویژه به دنبال عواملی باشد که شاگردان را از درون متحول کند و به فعالیت و کوشش مناسب وا دارد. بطور کلی باید گفت معلم مهمترین عامل نظام آموزشی است و نقش تربیتی و آموزشی او در هدایت دانشآموزان، بسیار بارز و قابل توجه است. به همین دلیل در طول تاریخ دانشمندان، فیلسوفان و مربیان بزرگ، دیدگاهها و نظرات بسیار مهمی درباره نقش تربیتی و آموزشی معلم مطرح کردهاند که به نظرات برخی از آنها بطور خلاصه اشاره میشود.
ابنسینا
به عقیده ابنسینا، معلم باید عاقل، متدین، بصیر، مؤدب و ماهر در تربیت کودکان، پاکیزه و با انصاف باشد، زیرا معلم الگوی مورد اعتماد دانشآموز به شمار میرود و هم او است که در صورت داشتن صفات انسانی مذکور، میتواند آنها را در کودکان بوجود آورد. همچنین ابنسینا خوش خلقی را برای معلم ضروری میداند، زیرا معلم باید برای نفوذ در دل کودک بکوشد و این بدون داشتن اخلاق و کردار خوب امکان ندارد. پاکیزگی، انصاف و هوشیاری معلم نیز در موفقیت او بسیار مؤثراست.
غزالی
غزالی شغل معلمی را شریفترین مشاغل و برترین هنری میداند که انسان میتواند به عهده بگیرد. او همچنین در وصف حرفه معلمی میگوید: معلم در قلب و روح انسان نفوذ میکند و بدون تردید شریفترین مخلوق روی زمین، انسان است و شریفترین قسمت انسان قلب او است که کار معلم پاکسازی آن و راهنمایی آن به سوی خداوند است. به نظر امام محمد غزالی، معلم باید دارای خصایص و ویژگیهای زیر باشد:
1. بر دانشآموزان مهر و محبت نماید و با آنها همچون فرزندان خود رفتار کند.
2. از راهنمایی و هدایت دانشآموزان هیچ وقت غفلت و کوتاهی نکند.
3. تا میتواند دانشآموز را بطور غیرمستقیم از ارتکاب عمل زشت و اخلاق فاسد برحذر دارد. از روشهای مهر و محبت بیش از توبیخ و تنبیه استفاده کند و رفتارش در این مورد طوری باشد که به هتک حرمت میان او و دانشآموز منجر نشود.
4. سایر علوم و دانش را در نظر دانشآموزان، بد و ناروا جلوه ندهد.
5. در آموزش خود، میزان و سطح فهم و درک دانشآموزان را در نظر بگیرد.
6. معلم باید به علم خود عامل باشد و عملش قولش را تکذیب نکند. زیرا اگر میان گفتار و کردار او هماهنگی دیده نشود، نخست نفوذ ضروری برای مؤثر نمودن آموزش را از دست میدهد و بعد افرادی برای کشورش بار میآورد که همانند خود وی بسیار میگویند و مینویسند، ولی کمتر عمل میکنند یا اصلاً به گفته خود عمل نمیکنند و این از بزرگترین بدبختیها و مصائب برای یک جامعه به شمار میرود.
ابنخلدون
ویژگیهای معلم از نظر ابنخلدون را میتوان بدین شرح خلاصه کرد:
1. معلم باید به هنر آموزش و تربیت توجه کند. فقط داشتن علم و دانش برای معلم شدن کافی نیست، بلکه معلم باید کودک را به خوبی بشناسد، به میزان استعدادهای ذهنی او پی ببرد و سپس کار آموزش را شروع کند. فقط در این صورت است که معلم میتواند تعامل لازم با دانشآموزان را داشته باشد.
2. معلم باید آموزش علوم و مهارتهای گوناگون را به طور منظم و به تدریج انجام دهد و برای تثبیت آموختهها در ذهن دانشآموزان، لازم است که آنها را تکرار کند.
3. معلم باید در آموزش خود، مثالها و شواهد حسی را بکار ببرد و از وسایل کمک آموزشی یا وسایلی که میتوانند در تفهیم مطالب درسی به دانشآموزان کمک نماید، استفاده کند.
4. معلم در تدریس خود باید از روش استقرایی استفاده کند، یعنی نباید آموزش اولیه خود را با تعریفات و قوانین کلی آغاز کند، بلکه ابتدا باید مثالهای لازم و کافی، برای قواعد و تعریفات ارائه دهد و سپس با کمک دانشآموزان مفاهیم مورد نظر را نتیجهگیری کند.
5. معلم نباید دو علم را در یک زمان معین به دانشآموزان بیاموزد، زیرا آنها نمیتوانند هر دو علم را در یک زمان با هم یاد بگیرند یا در هر دو، مهارت و اطلاعات لازم و کافی را بدست آورند.
6. معلم باید از خلاصه کردن کتابهای درسی که یکی از عوامل اصلی عقبماندگی درسی و تحصیلی است، بپرهیزد. زیرا اینگونه آموزش، فقط حفظ کردن را تشویق خواهد کرد و دانشآموز را از توجه به عمق مسأله و تفکر بازخواهد داشت.
7. معلم نباید از دانشآموز انتظار داشته باشد، که تمامی آنچه را که در کتاب نوشته شده یا کتابهای مختلفی را که مربوط به یک ماده درسی است، مطالعه کند و یاد بگیرد، زیرا این کار باعث سرگردانی و پریشانی ذهن دانشآموز میشود، تمرکز افکار و اندیشه او را بهم میزند و عمل یادگیری را به تعویق میاندازد.
8. معلم باید تربیت و آموزش کودک را با مهر و محبت به او انجام دهد و از سختگیری و کیفر دادن بپرهیزد، زیرا سختگیری نه فقط کودک را از یادگیری و تحصیل دلسرد میکند، بلکه او را دروغگو و متملق بار میآورد و بر رشد جسمی، ذهنی، عاطفی، روانی، اجتماعی و اخلاقی وی تأثیر منفی میگذارد.
9. معلم قبل از آنکه مدرس باشد، باید از هر نظر یک الگو و نمونه بسیار خوب برای دانشآموزان باشد، زیرا کودکان از اعمال و رفتار معلم خود بیشتر تقلید میکنند و متأثر میشوند، تا به پند و اندرزهای او. فقط در این صورت است که او لیاقت و شایستگی معلم بودن را دارد. در شناخت میزان و کیفیت فرهنگ و تمدن یک جامعه، پیش از هر چیز این سؤال مطرح میشود: معلمان آن جامعه چه کسانی هستند؟
10. آموزش و پرورش یک امر اجتماعی و انسانی است و فقط زمانی درست انجام میگیرد و نتیجه مطلوب میدهد که میان معلم و دانشآموز ارتباط انسانی و اخلاقی شایسته و مناسب بوجود آید. وجود اینگونه ارتباط، یکی از ضروریات مهم تربیتی و آموزشی است و باعث میشود که آموزش برای معلم و دانشآموز لذتبخش شود.
«کمنیوس»1
معلم نباید در تدریس خود فقط به کتاب درسی اکتفا کند، بلکه باید از مواد، وسایل و اشیایی که در محیط اطراف وجود دارد، نیز در امر تدریس استفاده کند.
در صورت دسترسی نداشتن به اشیاء و حقایق خارجی باید تصویر، شکل و نمونههای آنها را در هنگام تدریس به کار گیرد. این مربی تربیتی به معلمان توصیه میکند که هر چه را که میخواهید دانشآموزان به آن عمل کنند، از راه عمل کردن به آنها یاد دهید، مثلاً آموزش زبان را از راه مکالمه و گفتوگو به آنها یاد دهید، یا اگر میخواهید دانشآموزان شما مؤدب، با شخصیت و پرهیزگار بار آیند، باید این خصلتها را با اعمال نیکو و کردار شایسته و خوب رفتار کردن به آنها بیاموزید، نه اینکه دائماً موعظه کنید و به آنها پند و اندرز بدهید.
«هربارت»2
«هربارت» معتقد است تدریس معلم نباید صرفاً القای دانش، اطلاعات و معلومات به دانشآموز باشد، زیرا چنین روشی نمیتواند دانشآموز را به نحو مطلوب هدایت و پیروزی او را به خطاها و لغزشها تضمین کند. هربارت برای نخستین بار روش آموزش خاصی به معلمان پیشنهاد کرد که در بحث روشهای تدریس به نام «روش هربارت» مورد مطالعه قرار میگیرد و شامل پنج مرحله است:
1. مرحله آماده سازی
در این مرحله معلم باید تلاش کرده، تا معلومات و اندوختههای قبلی، دانشآموزان را که با درس جدید ارتباط و وابستگی دارند، یادآوری کند و با مرتب و منظم کردن آنها زمینههای لازم و مناسب را برای دانشآموزان در جهت فراگیری درس تازه فراهم کند.
2. مرحله عرضه کردن
در این مرحله از تدریس، معلم باید مسائل و موضوعات مربوط به درس جدید را برای دانشآموزان مطرح کند.
3. مرحله ارتباط
در این مرحله وقتی که معلم، محتوای درس جدید را برای دانشآموزان عرضه کرد، باید تلاش کند تا به نحو مناسب میان معلومات و مطالب درس قبلی با مسائل و موضوعات درس جدید، ارتباطی عمیق و واقعی ایجاد کند.
4. مرحله تنظیم
در این مرحله معلم افکار کلی مورد نظر خود را که به شکل واحدی در آورده است، تعمیم میدهد. که در نتیجه آن، اطلاعات و آموختههای دانشآموز با هم آمیخته شده و به صورت یک واحد کل در میآید، که از نظم و تربیت خاصی برخوردار است.
5. مرحله کاربرد
این مرحله که از سوی پیروان هربارت افزوده شده است، برای دانشآموزان اهمیت بسیار زیادی دارد. معلم در این مرحله باید دانشآموز را راهنمایی کند، تا بتواند افکار، معلومات و دانستنیهای خود را به کار گیرد. در این مرحله دانشآموز یاد میگیرد که چگونه و در چه مواردی از آموختههای خود در زندگی استفاده کند.
«هربرت اسپنسر»3
«اسپنسر» معتقد است، که معلم باید امکانات و شرایط لازم را برای دانشآموزان فراهم کند و به هدایت و راهنمایی آنها بپردازد. بطوریکه دانشآموزان در مسیر تحقیق، جستجو و اکتشاف قرار گیرند و شخصاً به بررسی و تجزیه و تحلیل مسائل و موضوعات گوناگون بپردازند و معانی و مفاهیم مختلف را درک و استنباط کنند. معلم تا جایی که امکان دارد نباید در امر تدریس از روش سخنرانی استفاده کند، زیرا در این روش دانشآموزان انعطافپذیری کمتری دارند. معلم باید در آموزش خود از روشهای فعال بهره گیرد، تا دانشآموزان تحرک و فعالیت لازم را برای اکتشاف و حل مسائل مختلف داشته باشند.
«ژان ژاک روسو»4
«روسو» به معلمان توصیه میکند که اصلاً بطور شفاهی تدریس نکنید، بلکه امکانات کافی را برای کودک فراهم کنید، تا او از راه تجربه و عمل به یادگیری بپردازد. کودک باید قبل از فراگیری الفاظ با اشیاء آشنا شده باشد و به همین دلیل معلمان نباید در امر تدریس فقط به روش گفتاری اکتفا کنند و اعمال و فعالیتهای دانشآموزان را به مطالعه کتابهای درسی و یادگیریهای حاصل از تخته سیاه محدود سازند، زیرا هیچکدام از این دو روش برای تشریح و توضیح مواد و موضوعات علمی و درسی کافی نیست و این خود دانشآموزان هستند که باید شخصاً به بررسی، فعالیت، تحقیق و کسب تجربه بپردازند. همچنین معلم نباید خود را منبع علم و دانش بداند، بلکه باید به این نکته توجه داشته باشد که منبع علم تجاربی است که دانشآموز در فعالیتها، پژوهشها و بررسیهای خود، کسب میکند و معلم فقط نقش راهنما و هدایت کننده را دارد.
«باتلر»5
«باتلر» یکی از پیروان مکتب ایدهآلیسم، خصوصیات یک معلم خوب را چنین بیان میکند:
1. معلم باید شاگردان خود را به درستی بشناسد و اطلاعات جامع و کافی درباره آنها داشته باشد، تا بتواند به خوبی از عهده تعلیم و تربیت آنان برآید.
2. رفتار معلم باید طوری باشد که دانشآموزان او را به عنوان یک رفیق خصوصی به حساب آورند و نسبت به او احترام ویژهای قایل باشند.
3. معلم باید در رشتهای که تدریس میکند، متخصص باشد.
4. معلم باید تمایل درونی شاگردان را برای فراگیری برانگیخته کند و طوری در محیط آموزشی ایجاد انگیزه کند که دانشآموزان خود به خود به یادگیری علاقهمند شوند.
5. معلم باید از تبحر و مهارت کافی در حل مسائل و مشکلات برخوردار باشد، تا بتواند روحیه خلاق و زمینه آفرینندگی را در دانشآموزان ایجاد کند و آنها را به انجام فعالیتهای خلاقانه وادارد.
6. معلم باید ضمن مهارت در زمینه موضوع تدریس، از قدرت و توانایی تفهیم مطالب درسی به فراگیرندگان نیز برخوردار باشد و در روابط خود با شاگردانش، ارتباط صمیمانه بوجود آورد تا بتواند در انتقال میراث فرهنگی و معنوی به آنها موفق باشد.
7. تدریس معلم باید به گونهای باشد که دانش و معلومات فراگیرندگان را گسترش دهد. معلم باید بتواند ضمن نوآوری و ارائه شیوههای جدید در تدریس، شاگردان خود را برای نیل به هدف نهایی، یاری کند.
8. معلم باید در کلاس درس به اجرای عدالت و گسترش دموکراسی مبادرت ورزد، تا بدین وسیله بتواند روحیه آزادی خواهی و ظلمستیزی را در دانشآموزان بوجود آورد.
9. معلم باید به رشد و تکامل همه جانبه شخصیت دانشآموزان توجه داشته و اهمیت ویژهای برای این امر قایل باشد.
10. معلم بهعنوان مهمترین عنصر در فرایند آموزش و پرورش افراد، مطرح است و میتواند در موقعیتهای مختلف آموزشی، بسیار تأثیرگذار و ارزشمند باشد، از اینرو باید در پرورش قدرت خلاقیت، ابتکار، قضاوت صحیح و احترام به ارزشهای والای انسانی در دانشآموزان، تلاش کند.
«برتراند راسل»6
«راسل» معتقد است که روش تدریس معلم باید براساس اصالت فعالیتها و افکار و اندیشههای دانشآموزان انتخاب شود. بدین معنی که معلم باید زمینه کنجکاوی، تحقیق و جستجوگری را برای شاگردان فراهم کند تا آنها بتوانند به فعالیت، پژوهش و کشف حقایق در زمینههای گوناگون علمی و اجتماعی بپردازند. همچنین درباره نوع انتخاب محتوای درسی نیز به معلمان توصیه میکند که مطالبی را باید به دانشآموزان آموخت که به بهبود زندگی، رشد و تکامل فکری و بینش اجتماعی آنها کمک و آنان را برای یک زندگی مناسب در جامعه آماده کند.
«گازدا»7
«گازدا» یکی از روانشناسان انسانگرا عقیده دارد معلمان اثربخش باید در سه زمینه آموزشی به تقویت خود بپردازند، تا بتوانند دانشآموزان را در رسیدن به هدف یاری کنند:
1. در زمینه موضوعی که تدریس میکنند، آمادگی لازم را داشته باشند.
2. در مورد نظریههای یادگیری و برنامههای درسی، آگاهی و اطلاعات کافی را بهدست آورند.
3. مهارتهایی را بدست آورند که موجب تقویت روابط میان فردی در کلاس درس شود.
گازدا ضمن تحقیقاتی نشان داد دانشآموزانِ معلمانی که سطح بالاتری در مهارتهای میان فردی دارند، موفقیت تحصیلی بیشتری را کسب میکنند.
«کارل راجرز»8
«راجرز» عقیده دارد، که کلاس درس باید دانشآموز محور باشد. معلم باید شاگردان را در جریان مسائل و موضوعاتی قرار دهد که برای آنها اصالت، ارزش و واقعیت داشته باشد، بدین معنی که دانشآموزان، آن مسائل و واقعیتها را احساس کنند، با آنها سر و کار داشته باشند و بتوانند آنها را حل و فصل کنند. در مسائل اجتماعی هم معلم نباید راه و رسم و شیوههای مناسب ارتباطی را به دانشآموزان دیکته کند، بلکه آنها باید خودشان با تلاش، جستجو و با تفکر و اندیشههای خود، راه حل صحیح را پیدا و روشهای مطلوب روابط اجتماعی را کشف کنند. راجرز نتیجه میگیرد که وقتی کودکان احساس آزادی و مسئولیت میکنند و در محیطی با تفاهم و برابری و مهرآمیز قرار میگیرند، راه معقول و خردمندانهای بر میگزینند و از روی میل و رغبت به آموختن تن میدهند و رشد اجتماعی بیریا و خالصانهای پیدا میکنند.