نویسنده: علی جواهردهی
در فرهنگ اسلامی ایرانی این معنا جا افتاده است که «هر چه کنی به خود کنی؛ گر همه نیک و بد کنی»، یا «تو نیکی کن و در دجله انداز؛ که ایزد در بیابانت دهد باز». این به معنای نیکی کردن به دیگران، بی چشمداشت از آنان است، چرا که بازگشت این نیکی و احسان در نهایت به خود فرد است.
در آموزههای قرآنی، نگاهی برتر به این رفتار ارزشی شده و از فرازی برتر، احسان به دیگران همان احسان به خود دانسته شده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا این معنا و مفهوم قرآنی را براساس آموزههای قرآنی تبیین نماید.
تاثیر رفتار بر شخصیت آدمی
از نظر آموزههای قرآنی، شخصیت هر فردی براساس زیرساختهای فکری و بینشی شکل میگیرد که از آن به باورهای شخص یاد میشود. این باورها دارای خاستگاه و ریشههای هستی شناختی، انسان شناختی و مانند آن است.
باورها و نگرشها، اخلاق فردی را میسازد و این اخلاق و خلق و خوی فرد است که رفتارهایش را مدیریت میکند. بنابراین، تجلی شخصیت افراد را نخست در صفات اخلاقی و سپس در رفتارهای فردی و اجتماعی آن میتوان شناسایی کرد.
منش و کنش هر فردی بیانگر شخصیت فرد و آینه ای از آن است. بنابراین، با شناخت رفتارها و اخلاقیات و روحیات هر شخصی میتوان بینشها و نگرشهای او را دانست و به شخصیت واقعی او پی برد.
البته این گونه نیست که تنها بینشها و نگرشها شخصیت فرد را تحت تاثیر قرار دهد و جریان یک سویه وجود داشته باشد، بلکه یک جریان دو سویه همواره وجود دارد و رفتارهای انسانی در یک فرآیندی بر بینشها و نگرشهای شخص نیز تاثیر میگذارد. هر چند که تاثیرگذاری رفتارها بر بینشها و نگرش ها، کمتر و سخت تر و در یک فرآیند پیچیده زمانی اتفاق میافتد، ولی این تاثیرگذاری وجود دارد و نمیتوان آن را نادیده گرفت. از این رو در اسلام، هرگونه رفتار ناهنجار مانند دروغگویی حتی برای مزاح و خنده، ناپسند دانسته شده است؛ زیرا این گونه رفتار میتواند شخصیت شخص را تحت تاثیر قرار دهد و بینش و نگرش او را دگرگون سازد.
بنابراین، نمیتوان تاثیر و تاثر رفتار آدمی بر شخصیت فردی را نادیده گرفت. بسیاری از رفتارهای ما با تکرار و عادی شدن، چنان در شخصیت ما تاثیر میگذارد و بینشها و نگرشهای ما را دگرگون میسازد که نمی توان به سادگی از کنار رفتارها گذشت.
این که در اسلام بر دیدار بزرگان و خردمندان و عالمان و مجالست و همنشینی با آنان تاکید شده، از آن روست که این مجالست موجب میشود تا رفتارهای آنان در بینش و نگرش و شخصیت ما تاثیر بگذارد. حضور در میان افراد بی بند و بار و دوستی با آنان، میتواند شخصیت و نیز رفتار شخص را در یک فرآیندی دگرگون سازد. از این رو از هم نشینی با این دسته از افراد باز داشته شده است؛ چرا که پسر نوح با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد و بینش و نگرش آنان را پذیرفت و در نهایت از کافران گشت و شخصیت سالم و فطرت سلیم خویش را از دست داد.
کارکردهای دوگانه شکر و احسان
در آموزههای قرآنی برای اموری چون احسان و شکر دو کارکرد جداگانه تبیین شده است. به این معنا که شکر و سپاس و مانند آن که از رفتارهای پسندیده عقلانی و عقلایی است، زمینه دگرگونی رفتاری دیگران نسبت به ما را سبب میشود و آثار این شکر و سپاس به خود ما باز میگردد. از جمله آثار این گونه رفتارها که به خود انسان باز میگردد میتوان به مساله محبوبیت و افزایش اعتماد عمومی مردم نسبت به شخص سپاسگزار اشاره کرد.
خداوند در آیه 7 سوره ابراهیم میفرماید: لئن شکرتم لازیدنکم؛ اگر سپاسگزار باشید بر نعمت میافزاییم. این بدان معناست که شکر و سپاس از نعمتی، خود موجبات افزایش بهره مندی شخص از نعمت دیگر بیشتر میشود و از جهات دیگر بهره مندیهای او نسبت به نعمت افزایش مییابد. از این رو خداوند مصداق افزایش را بیان نمی کند و میگوید سپاسگزاری موجبات افزایش است، اما در چه زمینه و مساله و موضوعی این افزایش صورت میگیرد، به این مطلب نپرداخته است تا ابعاد افزایش گسترش یابد و موضوعات و مسائل متنوع و گوناگونی را دربرگیرد. به این معنا که افزایش میتواند نسبت به همان نعمت یا نعمتهای دیگر و به اشکال گوناگونی انجام گیرد که به طور کلی به آن اشاره و از پرداختن به جزئیات آن خودداری کرده است.
بعد دیگر شکر و سپاسگزاری که در آیه 40 سوره نمل به آن اشاره شده این است: و من شکر، فانما یشکر لنفسه، کسی که شکر و سپاس گزاری کند، در حقیقت از خودش شکر و سپاس کرده است.
این میتواند به این معنا باشد که سپاسگزار در حقیقت شخصیت خود را بروز و ظهور داده و تشکر از دیگری و احسان کننده در حقیقت تشکر از خود بیانگر ارزش و جایگاهی است که شخص برای خودش قایل است و با تشکر، این جایگاه و ارزش را به نمایش میگذارد و به دیگران نشان میدهد تا چه اندازه با تشکر به دیگری، برای شخصیت خودش ارزش قایل است.
همچنین میتواند مراد این باشد که شخص با سپاسگزاری، گامی بلند در راه اصلاح شخصیت یا تکمیل آن برداشته است. از این رو خداوند شکر نسبت به احسان کننده را در حقیقت شکر از خود شخص میداند، زیرا با این کار پیش از آن که نسبت به دیگری کاری کرده باشد، به خودش خدمت کرده و شخصیت خویش را اصلاح یا تکمیل نموده است.
احسان نیز همین حالت را دارد. به این معنا که احسان کننده با احسان خویش پیش از آن که به دیگری خدمتی کرده باشد، به خودش خدمت کرده؛ چرا که به اصلاح و تکمیل شخصیت خویش با این روش کمک کرده است؛ زیرا شخصیت کامل و تمام انسان، زمانی تحقق مییابد که شخص، انسانی متاله (خدایی) شده و مظهریت ربوبیت یابد. احسان کردن بی چشم داشت، از صفات و اسمای الهی است و شخص با این رفتار خویش مظهریت ربوبیت خداوندی را به نمایش میگذارد. براین اساس، میتوان گفت که احسان به دیگری بی چشم داشت، رفتاری خداوندگونه است و شخص را در مقام خلافت الهی تثبیت میکند.
گاه شخص احسان میکند و هر چند که چشم داشتی از دیگری که به وی احسان کرده ندارد، ولی در اندیشه بازگشت این احسان به شکلی دیگری میباشد. به این معنا که اگر نانی را به دجله میافکند، در اندیشه این است که روزی روزگاری خداوند به شکلی این احسان را در بیابانی بازگرداند.
این همان حالت چشم داشت است که مرتبه نخست و ابتدایی است. هر چند که اسلام این آثار را میپذیرد و آن را مورد تایید قرار میدهد، ولی در مرتبه بالاتر و برتر، کاری که انجام میشود،باید بی هیچ چشم داشتی باشد.
این همان چیزی است که خداوند در آیه 40 سوره نمل به شکل سپاس از دیگری همان سپاس از خود یا آیه 7 سوره اسراء با جمله «ان احسنتم احسنتم لانفسکم؛ احسان به دیگری همان احسان به خود میباشد» تبیین نموده است.
آثار احسان در تحلیل قرآنی
خداوند باتوجه به تفاوت مردم از نظر درک و اخلاص، برای جلب ایشان به کارهای نیک، آثار متفاوتی را برای احسان بیان میکند. همان گونه که بهشت با تفاوت درجات شناختی و ایمانی و اخلاصی افراد، متعدد و متنوع است و خداوند هشت بهشت برای آدمیان آفریده است تا هر کسی براساس درجات شناختی و ایمانی در مرتبه ای از مراتب بهشتی درآید، هم چنین آثاری که برای تشویق و ترغیب مردم به کارهای نیک بیان میکند، از تنوع و تفاوت زیادی برخوردار است.
برخی از انسانها به بهشت زنان و میوهها و درختان دلخوش میشوند و برای به دست آوردن آن کار و تلاش میکنند، برخی دیگر به بهشتهای دیگر توجه دارند و زن و میوه و درخت و سبزه هر چند که در نظر ایشان زیباست ولی چنان ارزش و جایگاهی ندارد که برای آن تلاش کنند. خداوند باتوجه به روحیات و گرایش آدمی بهشتهای متعدد آفریده است تا بدان گرایش یابند و کارها را انجام دهند. بیشتر مردم در اندیشه معامله و بده و بستان هستند از این رو از این دسته افراد به تجار و بازرگانان یاد میشود که در برابر هر کاری مزدی میخواهند. خداوند نیز به این گرایش افراد توجه داشته و گاه از تجارت با خداوند سخن به میان آورده و برای تشویق مردم به جهاد، از ایشان خواسته تا با خدا معامله کنند و به تجارت بپردازند.
این دسته از افراد اگر کاری نیک انجام میدهند و قرض و وامی میدهند، با نگاه بده و بستانی انجام میدهند و اهل معامله و تجارتند. پس همواره منتظر و چشم به راه اثر و یا آثار کارشان هستند. خداوند نیز به ایشان وعده پاداش مضاعف و یک در برابر ده یا هفتاد میدهد.
برخی دیگر، این گونه نیستند و کارهایشان بی چشمداشت انجام میگیرد. این دسته، اهل حب و عشق هستند و در اندیشه بهشت رضا و رضوان الهی و جنت صفات و ذات هستند. خداوند این دسته از افراد را به جنت ذات و صفات میبرد و از بهشت رضوان الهی که برتر و بالاتر است بهره مند میسازد. (فجر، آیات 27 تا 29 و توبه، آیه 27 و نیز صف، آیات 10 تا 12 و آیات دیگر)
چنان که گفته شد درجه درک و مرتبه اخلاص آدمیان متفاوت است و هرکسی از عملی که انجام میدهد، پاداشی را میخواهد که با شخصیت و بینش و نگرش او مرتبط است. خداوند برای احسان آثاری با توجه به این درجات و مراتب درک و اخلاص بیان میکند که همگی را به انجام کارهای نیک و احسان به دیگران تشویق نماید.
برخی از مردم در اندیشه رفع مواخذه هستند (توبه، آیه 91) و برخی دیگر در اندیشه سعادت دنیوی و زندگی نیک در دنیا (آل عمران، آیه 148 و نیز نحل آیه 30 و زمر، آیه 10) گروه دیگر، از عذابهای الهی در قیامت هراسان هستند و میخواهند با کارهای نیک و احسان به دیگران خود را از این عذابهای سخت برهانند (زمر، آیه 58) گروهی نیز از گمراهی خود میترسند و خواهان دستیابی به هدایت الهی ازطریق احسان به دیگری هستند (لقمان، آیات 3و5)
البته مردمانی که از بی عفتی هراسانند و از این که آبروی ایشان در دنیا و آخرت برود میترسند، اینان نیز در اندیشه دستیابی به عفت و آبرو و حیا، به احسان رو میآورند. (یوسف، آیه23)، برخی دیگر، از گناهان و تاثیر آن در زندگی دنیوی و اخروی خویش هراسان میباشند و خواهان تکفیر و از میان رفتن این گناهان و عدم تاثیرگذاری آن هستند (هود، آیات 114 و نیز نمل، آیه11) دراین میان گروهی نیز میخواهند به چیزی محکم و مطمئن بیاویزند و با کمک آن از شر دنیا و آخرت در امان باشند. (لقمان، آیه22)
از نظر برخی هم، محبت و دوستی دیگران و ایجاد صمیمیت میان خود و دیگران، بسیار ارزشمند است، از این رو احسان را ابزاری برای دستیابی به این هدف میدانند و خداوند نیز محبت و دوستی دیگران را برای آنان فراهم میآورد و پاداش احسان ایشان را این گونه میدهد. (فصلت، آیه 34)
برخی برای اجابت دعا به احسان روی میآورند (بقره، آیه 112) و گروهی نیز میخواهند تا نعمت دنیا و آخرت برایشان تمام شود. (انعام، آیه 154) و جماعتی نیز با احسان کردن میخواهند به آرامش اخروی برسند و ترس و حزن از دلشان برود و درآسایش و آرامش مطلق و جاودانه باشند. (بقره آیه 112) برخی هم به امدادهای غیبی الهی در زندگی دنیوی نیاز دارند و احسان را راهی برای تحقق آن مییابند. (نحل، آیه 128 و نیز عنکبوت، آیه 69) گروهی نیز در اندیشه رستگاری (لقمان، آیات 3و5)، یا جلب رحمت الهی (همان و نیز اعراف، آیه56) فرجام نیک (لقمان، آیه 22) به نیکوکاری و احسان روی میآورند.
تنها گروهی اندک هستند که رضایت و محبوبیت خداوند را جست وجو میکنند و بدان امید، به احسان تن میدهند. (بقره، آیه 195 و نیز آل عمران، آیات 134 و 148 و نیز مائده، آیات 13 و 93)
بنابراین، هرکسی از ظن خویش شد یار من وز درون من نجست اسرار من. هرکسی با این گونه احسان و رفتار نیک، بده و بستانی را انجام میدهد و خداوند نیز با توجه به درک و روحیات و خواسته و اخلاص مردم، انواع گوناگون پاداش را فراهم آورده است.
بنابراین، هرکسی اگر نیکی کند پیش از این که نیکی او به دیگری برسد به خود او میرسد. این شاید یکی از معانی آیه شریف است که میفرماید: ان احسنتم احسنتم لانفسکم؛ اگر خوبی کردید به خودتان خوبی کردید. (اسراء، آیه7)
نیکی زیان یا سود
در فرهنگ قرآنی و آموزههای وحیانی برخلاف ظاهر، برخی از امور که زیان و ضرر است به عنوان عین سود معرفی شده است. به عنوان نمونه انفاقهای مالی چون خمس و زکات که به نظر میرسد از دست دادن بخشی از مال و ثروت و سرمایه است، از نظر اسلام عین سود دانسته شده است. از این رو از برخی انفاقهای مالی به عنوان زکات یاد شده است که به معنای نمو و رشد و بالندگی است. به این معنا که اگر مالی از دست میرود، این ظاهر مسئله زکات است ولی در حقیقت این سودی چند برابر است که به شخص بازمی گردد.
خداوند درباره احسان میفرماید: من جاء بالحسنه فله عشر امثالها؛ هرکسی عمل نیکی آورد پس برای او ده برابرش است. (انعام، آیه 160) یا درجایی دیگر میفرماید: کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند، که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هرکس بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر میکند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسعت دهنده و (به همه چیز) داناست. (بقره، آیه 265)
بنابراین، برخلاف ظاهر و تصور برخی که میهمانی دادن و احسان و نیکی به دیگران را عین ضرر و زیان میدانند، این گونه اعمال، همان سود خالص و چند برابر است. به عنوان نمونه اگر شما خویشان و بستگان خود را پذیرا شوید، و از آنان بخواهید تا به خانه شما بیایند، افزون بر این که صله رحم کرده و دیگران را شاد کرده و موجب همدلی و افزایش محبت خانوادگی شده اید، همچنین به خودتان لطف کردهاید؛ زیرا با این کار به سعه صدر و شرح آن دست مییابید، هم عمرتان را با این کار دراز کردید، هم بلاو بدبختی را از خانه و خانواده خودتان دور نمودید و هم شخصیت خود را اصلاح و به کمال رساندید و هم مظهریت خلافت الهی و ربوبیت او را به نمایش گذاشتید و گامی بلند برای تعالی و متاله (ربانی) شدن خود برداشتید.
بنابراین، احسان و نیکی به دیگران، همان احسان به خود است و پیش از این که دیگران از آن بهره مند شوند این شما هستید که از آن بهره میبرید.