كلمات كليدي : براعت استهلال، هلال ماه، رويت هلال، صنايع معنوي بديع
نویسنده : (تليخص)هیئت تحریریه سایت پژوه
این مقاله به صورت تلخیص ارائه شده است و نسخه کامل آن به زودی ارائه می گردد.
براعت در لغت یعنی تفوق، بلندی؛ و استهلال به معنای دیدن ماه نو و تلاش برای دیدن ماه و یا پیش قدمی در دیدن ماه است؛ منظور از براعت استهلال تلاشی است که در گذشته جهت دیدن ماه نو بکار می رفته است؛ از آنجا که هلال ماه در اول ماه قمری خیلی کوچک می باشد و به همین دلیل دیدن آن – به خصوص در برخی شریط جوی و محیطی- سخت بوده است، از طرف دیگر عمده مناسک شرعی – مانند نماز و افطار روزه و ...- به رویت هلال بستگی دارد، مردم جهت رویت هلال ماه به بلندی ها میرفتند تا راحتتر بتوانند آن را مشاهده نمایند؛ از آن پس ، از این واژه برای به پیشواز کسی یا چیزی رفتن، چیزی را مقدمه امر دیگر قرار دادن استفاده می شود.
از نظر اصطلاحی، براعت استهلال یکی از صنایع معنوی بدیع است و آن زمانی است که شاعر یا نویسنده، آغاز متن خود را به گونهای خلق کند و در آن نکتهها و واژههایی را بگنجاند که گویای متن اصلی سروده یا نوشته باشد. به نحوی که مخاطب از خواندن این آغاز، یا مقدمه، به حال و هوای کلی اثر پی برده و دریابد که نویسنده یا شاعر از چه چیزی میخواهد حرف بزند؛ به عنوان مثال میتوان از «رزم رستم و سهراب» در شاهنامه فردوسی یاد کرد؛ در آغاز این ماجرا فردوسی چند بیتی به عنوان مقدمه شعر آورده که به طور پنهان و زیبا ماجرای غمانگیز سهراب و فرجام او را بیان میکند:
اگر تند بادی برآید ز کنج
به خاک افکند نارسیده ترنج
ستمکاره خوانیمش ار دادگر
هنرمند دانیش ار بیهنر
اگر مرگ داد بیداد چیست؟
ز داد این همه بانگ و فریاد چیست؟
با خواندن این ابیات خواننده پیمیبرد که منظور از نارسیده ترنج سهراب جوان است که در اثر بیدادگری به فرجامی غمانگیز دچار میشود؛ و یا در مقدمه رستم و اسفندیار، فردوسی ابیاتی آورده که حال و هوای کلی داستان را به دست مخاطب میآید:
که داند که بلبل چه گوید همی؟
به زیر گل اندر چه موید همی
همی نالد از مرگ اسفندیار
ندارد بجز ناله زو یادگار
نمونۀ دیگر براعت استهلال، مثنوی مولوی است. مولوی در مثنوی خود که طی شش دفتر سروده شده، 18 بیت مقدمه آورده است، که به نام «نی نامه» معروف گشته است.
از این 18 بیت به خوبی بدست می آید که این مجموعه شرح حال عارفی است که از مأوای اصلی خود –] قرب[خداوند- دور افتاده و اینک در شوق لقای دوباره، قصّه و ناله سرداده است:
بشنو از نی چون حکایت میکند
و زجداییها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند
مثال براعت استهلال را در شعر معاصر میتوان در شعر روایی بلند «ضیافت» احمد شاملو یافت:
این شعر روایی بلند با این چند مصرع آغاز میشود:
اما /
تنها /
یکی خنجر کج /
بر سفرۀ سور/
در دلیس بزرگ بدل چینی
شاعر با آوردن واژههایی خاص مثل « خنجر کج، دلیس چینی بدلی ...»، پیرنگ ضیافتی شرم و نیرنگ باز را میریزد.
از آنجا که براعت استهلال از قدیم مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است، اغلب اهتمام نویسندگان در این بوده که برای اثر خود مقدمهای ترتیب دهند و در این مقدمه که براعت استهلال نامیده میشد، نویسنده علاوه بر اینکه به محتوای اثر اشاره میکرد، به سبکی متمایز از متن اثر مینوشت؛ با این توضیح که اغلب مقدمه ها یا دیباچهها با نثری فنی با بکار گیری انواع صنایع لفظی و معنوی نوشته میشد تا قدرت ادبی و هنری نویسنده اثبات شود. از جمله دیباچه «المعجم فی معاییر اشعار العجم»، از شمس قیس رازی یا دیباچه «مرزباننامه» ازسعدالدین وراوینی یا دیباچه «تاریخ جهانگشای جوینی» از عطاء الملک جوینی؛ در همه این آثار نویسنده با الهام از براعت استهلال مقدمهای فنی و زیبا بر اثرش نوشته که به صورت ضمنی به محتوای اثر نیز اشاره میکند.