نویسنده: حسین جماعتی
چگونه میتوان افکار و تخیلات شیطانی را از ذهن و قلب خود دور کرد؟ انسانی كه برای تهذیب روح و تربیت دینی خود قدم برمیدارد، شیطان رأی قوه متخیله او را بهجای وحی و عقل مینشاند و موهوم و مُتَخَیل را معقول جلوه میدهد. باطل را بهجای حق و حق را بهجای باطل نشاندن، از افکار و اعمال شیطانی است.
هنگام شروع به شناخت مبدأ و معاد و سایر بخشهای معارف الهی، شیطان ابتدا در اصل فراگیری علوم الهی رهزنی میكند؛ بدینگونه كه یا زرقوبرق را به انسان ارائه میكند یا مشكلات را در نگاه او بزرگ جلوه میدهد و او را به فقر تهدید میكند (بقره/268) تا او را از اصل فراگیری علوم الهی باز دارد و اگر موفق نشد، آنگاه در علم او خلل وارد میكند.
وقتی انسان متربّی در اصل فراگیری، از گزند شیطان رهایی یافت، میپندارد راه باز است و خطری در پیش نیست، ولی هنگام شروع به عمل با وسوسه دیگر شیطان روبهرو میشود؛ وسوسه شیطان این است كه رأیها و افکار خود انسان را بهجای وحی یا عقل مُبَرهَن مینشاند؛ زیرا كار شیطان در درون دستگاه نفس، جابهجا كردن است. در انسان قوّهای به نام «قوّه متخیله» است كه وظیفه تجزیه و تركیب را بر عهده دارد؛ انسان عاقل معتدل در تعدیل این قوّه، ریاضت میكشد؛ ریاضت كشیدن؛ یعنی هوشمندی به خرج دادن و قوای نفس را كنترل كردن و كار را به دست قوّه متخیله ندادن، درحالیکه قوّه متخیله از بهترین نعمتهای الهی است. این قوّه نیروی بسیار خوب و بازوی قوی برای نفس در احضار خاطرات است، ولی دخل و تصرّفی كه خود میكند نارواست. گاهی محمولی را كه از آنِ موضوع نیست به آن اسناد میدهد و گاهی موضوعی را كه به این محمول، مربوط نیست، موضوع قرار میدهد، در اینگونه موارد خطا پیش میآید (جوادی آملی، 1386، 49 – 50).
به تعبیر مرحوم سید حیدر آملی گاهی انسان، غافل است و نمیداند كه در درون وی چه خواهشهایی مطرح میشود؛ گاهی در درون بهطور مرتّب، جاهطلبی و مقامخواهی انسان را به امری دعوت میكند و او باید دریابد كه پیشنهاد از طرف كیست و صدا از گلوی صیاد، بیرون میآید و باید به او «نه» بگوید (به نقل از: جوادی آملی، 1386، 50)؛ بنابراین، يكى از مشكلاتى كه افراد، همواره از آن رنج میبرند، نابسامانى و پراکندگی افکار است. نتیجه نابسامانىِ افکار، بيماریهای روحی و اختلالات شخصيتى و رفتارى است. بیترديد، افراد بسيارى فرصتهاى خود را به خاطر اين تفكّرات غیرمنطقی از دست میدهند؛ از اينرو پالايش، اصلاح و تنظيم تفكّر، بسيار حائز اهمّيت است. میتوان با مهارتها و راهکارهای دینی آن را در یک مسیر صحیح قرارداد و تربیت نمود. برای کنترل و هدایت افکار سعی و تلاش زیادی لازم است تا انسان دچار وسوسههای شیطانی نشود. اگر انسان اثرات و عواقب افکار ناپسند را در نظر داشته باشد سعی خواهد کرد فکر خود را در مسیر صحیح هدایت و تربیت کند.
راههای کنترل تخیّلات و افکار شیطانی
كنترل افكار بد، راههاى متعددى دارد؛ ولى نباید پنداشت كه با اولین گام همهچیز درست میشود؛ بلكه شخص، باید با تمام توان، به خودسازى و تربیت بپردازد و با جدیت این راهها را دنبال كند تا تدریجاً به سمت هدف نزدیک شود. بعضی از راههای مهم کنترل تخیلات و افکار شیطانی عبارتاند از:
1. خردورزی
یکی از راههای مهار احساسات و افکار ناپسند استفاده از نیروی عقل است؛ لزوم پرورش روحیه تعقّل و خردمندی و استفاده بهینه از این نیروی خدادادی. امام علی (علیهالسلام) دراینباره میفرماید: «دلها را اندیشهها و خیالاتى زشت است كه عقلها [آدمى را] از آن بازمیدارد»[1] (لیثی واسطی، 1376، 157)؛ بنابراین، عقل نگهبان خیرخواهی است که مانع طغیان افکار و خیالات زشت میشود؛ کسی که عقل را راهنمای خود قرار دهد، لذت آنی و لحظهای را بر لذت دائمی ترجیح نمیدهد و با در نظر گرفتن مفاسد و نتایج افکار زشت، از پیروی بیقیدوشرط تمایلات و افکار نفسانی و شیطانی پرهیز میکند. پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) میفرماید: «از عقل راهنمایى بگیرید تا به رشد برسید و نافرمانى عقل مكنید كه پشیمان میشوید»[2] (کراجکی، 1410، 2، 31).
البته عقل ضعیف و ناتوان هرگز قادر به مهار احساسات تند و سرکش دوران جوانی نیست، بلکه باید عقل را نورانی کرد و آن فقط با انجام اعمال نیک و با توکل به خدای تعالی و توسل به امامان معصوم (علیهمالسلام) میسّر است؛ چنانکه امام علی (علیهالسلام) فرمود: «یاد ما اهلبیت، شفابخش هر ناخوشى و بیمارى و وسوسه تردید آور است و دوستى ما سبب خشنودى خداى تبارکوتعالی است»[3] (شیخ حرّ عاملی، 1409، 16، 348).
2. ذکر و یاد خدا
بهطور طبیعی در هنگام بلوغ و نوجوانی عقل بهتنهایی قادر به کنترل افکار شیطانی و شهوانی نیست؛ در این شرایط به سلاحی دیگر نیاز است و آن تقوا و حُبّ الهی و در یک کلمه جامع «یاد خدا» است. یاد خدا بهصورت زبانی و عملی؛ نهتنها انسان از افکار و اندیشههای شیطانی دوری میکند، بلکه برای او چنان حالتی ایجاد میشود که حتی با ورود به ورطه گناه میتواند خود را حفظ کند. اگر یاد خدا بر فضاى ذهن انسان حاكم باشد و توجّه انسان، همیشه و در هر حال به خدا باشد، از بسیارى گناهان پیشگیرى خواهد شد؛ از اینرو؛ شایسته است كه مربّیان و والدین، تمهیداتى فراهم كنند تا افراد تحت تربیت خود را از افكار منفى و خیالپردازى خلاص نمایند و آنان را به یاد خدا و قیامت عادت دهند. انسان باایمان، یاد خدا را در دل خود زنده مینماید و با دور كردن خیالاتی که انسان را به مسیر گناه میکشاند، زندگى همراه با آرامشى را براى خود فراهم میكند.
خداوند در قرآن مجید میفرماید: «پرهیزگاران هنگامیکه گرفتار وسوسههاى شیطان شوند، به یاد خدا و پاداش و كیفر او میافتند و در پرتو یاد او، راه حق را میبینند و در این هنگام بینا میشوند»[4] (اعراف/201)؛ پس اگر کسی توجّه كند كه خدا كارش را میبیند و حرفش را میشنود، همین توجّه به حضور خداوند، سبب ترک افکار گناهآلود میشود و در مسیر تربیت دینی قرار میگیرد. چنانكه امام صادق (علیهالسلام) در پاسخ به سؤال از معناى «طائف» در آیه یاد شده، فرمود: «مقصود گناه و بدى است كه آدمى قصد انجام آن را میكند، اما خدا را به یاد میآورد و چشمش باز میشود و از آن صرفنظر میكند»[5] (عیاشی، 1380، 2، 44).
برای نمونه، حضرت یوسف (علیهالسلام) با استفاده از قدرت معنوی و تقوا خود را از آلوده شدن به گناه حفظ کرد. خدای متعال بهوسیله مقررات دینی، انسانها را در حیطه شرع محدود میکند و از طغیان افکار شیطانی بازمیدارد و تربیت میکند که مهمترین آنها ارتباط انسان با خدا بهواسطه اعمالی؛ مانند نماز و روزه است؛ قرآن کریم نماز را یک عامل بازدارنده از گناه فکری و عملی میداند، آنجا که میفرماید: «آنچه را از كتاب آسمانى به تو وحى شده تلاوت كن و نماز را برپا دار، كه نماز انسان را از زشتیها و اعمال ناپسند باز میدارد و یاد خدا بزرگتر و برتر است»[6] (عنکبوت/45).
طبیعت نماز از آنجا كه انسان را به یاد نیرومندترین عامل بازدارنده؛ یعنى اعتقاد به مبدأ و معاد میاندازد، داراى اثر بازدارندگى از افکار و اعمال شیطانی و گناهآلود است. تمام اجزاء نماز موجى از تربیت معنوی در وجود نمازگزار ایجاد میكند و سد نیرومندى در برابر افکار شیطانی محسوب میشود. منتها هر نمازى به همان اندازه كه از شرایط كمال و روح عبادت برخوردار است بازدارنده از افکار و اعمال ناپسند خواهد بود. ممكن نیست كسى نماز بخواند و هیچگونه اثرى در او نبخشد هر چند نمازش صورى باشد هر چند آلوده به گناه باشد، البته اینگونه نماز تأثیرش كم است، ولی اینگونه افراد اگر همان نماز را نخوانند از این حالتی که دارند، هم آلودهتر میشوند (ر. ک: مکارم شیرازی، 1374، 16، 284 – 285).
برخی از اذکار نیز تأثیر دارند؛ مانند اینکه پيامبر خدا (صلیالله عليه و آله) فرمود: «آدم (علیهالسلام) به خداوند عزّ و جلّ از دچار شدن به خيالات و اندوه، شِكوه كرد. پس جبرئيل (علیهالسلام) بر او فرود آمد و به او گفت: اى آدم! بگو: " لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بالله"؛ (یعنی: هيچ نيرو و توانى نيست، مگر به يارى خدا). آدم (علیهالسلام) اين را گفت و وسوسه و اندوهش برطرف شد»[7] (ابنبابویه، 1376، 543).
3. داشتن اراده قوی
یکی از ویژگیهای انسان، داشتن اراده است. اراده به معنای عزم و تصمیم بر انجام کار است که پس از تصوّر کار و تصدیق بر فایده آن انجام میگیرد؛ البته این دو بهتنهایی برای تحقق عزم و تصمیم کافی نیست. چهبسا بسیاری اوقات، به حُسن و فایده کاری تصدیق داریم؛ ولی هرگز آن را انجام نمیدهیم و از انجام آن ابا داریم. برای تصمیم، اعتقاد به انجام فعل (اینکه میتوانیم کار را انجام دهیم) نیز لازم است. افزون بر این سه، باید نوعی گرایش و میل شدید (شوق شدید) در انسان ایجاد شود و از درون، برانگیختگی حاصل آید (ر. ک: حاجی دهآبادی، 1377، 74 – 75). برای انجام و یا ترک هر کاری باید اراده و تصمیم جدی داشت؛ پس، برای ترک افکار ناپسند نیز باید اراده جدی داشت.
شخص بااراده کسی است که وقتی در مورد کاری، بهخوبی تأمل کرد، تصمیم به انجام آن میگیرد و با فعالیت و ثبات قدم آن را به اجرا در میآورد. پژوهشگران اخلاق و تربیت راهکارهای ثمربخشی برای تقویت اراده بیان کردهاند که در این نوشته تنها به چهار مورد از آنها اشاره میشود:
- ابتدا متربّی هدف و یا اهداف دقیق و مشخص خود را از زندگی یا کاری که میخواهد انجام دهد، برای خود ترسیم کند. طبیعی است این هدف، باید شفاف، معقول، قابلدستیابی، بدون افراطوتفریط، مطابق با توان و استعداد خود و واقعبینانه باشد؛ نه آرمانی و بلند پروازانه و خارج از تواناییهای متربّی.
- متربّی برای تمام کارها و فعالیتهای شبانهروزی، برنامهای مدوّن و منظّم داشته باشد.
- به خود تلقین نماید که توانایی نائل شدن به مقصود و رسیدن به هدف را دارد.
- توجه به تدریجی بودن قوتبخشی اراده داشته باشد و با تمرین و ممارست بهمرورزمان به تقویت آن، بپردازد (ر. ک: نجفى پور، 1386، 41؛ پيررئال، 1366، 99؛ شرفى، 1381، 55).
4. دوری از شهوات و هواهای نفسانی
یکی از عوامل لغزش فکر، شهوات و هواهای نفسانی است. زمانی که فضای پاک و سالمی بر فکر و ذهن انسان حاکم باشد، افکار او در مسیر صحیح قرار میگیرد؛ اما آنگاهکه خواستهها و علایق نفسانی و شهوانی حاکم شود، سبب میشود که تحت تأثیر آن خواستها به انحراف کشیده شود. حتی این خواستههای نفسانی و شهوانی باعث میشود که عقل در اسارت هوای نفس قرار گیرد و دیگر خردورزی بهعنوان یکی از راههای دوری از افکار نفسانی و شیطانی فایده نداشته باشد و راهگشا نباشد. امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «چهبسا عقلی که اسیر فرمان هوای نفس است»[8] (سید رضی، 1414، 506). در عبارتی دیگر؛ آن حضرت تعبیر شهوت را به کار برده است: «شهوات، عقل انسان را از کار میاندازد»[9] (سیدرضی، 1414، 160)؛ از اینرو برای پیشگیری از انحراف افکار باید با شهوات و هواهای نفسانی مخالفت کرد و اندیشه را از راههای نفوذ شیطان دور نگه داشت؛ تا در فرایند تربیت دینی که میخواهیم از اصل تعقّل و خردورزی استفاده کنیم، عقل از موانع تعقّل تزکیه شده باشد.
یکی از موارد نفوذ شیطان و موانع تعقّل، فکر کردن درباره گناه است؛ امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «كسى كه زیاد درباره گناهان بیندیشد، گناهان او را بهسوی خود بكشانند»[10] (تمیمی آمدی، 1410، 623). اگرچه طرد افکار شیطانی در آغاز برای متربّی بسیار دشوار است، اما با استقامت و تمرین و ممارست مداوم میتواند قوه تخیّل خود را کنترل کند؛ زیرا هر چیزی در اثر تمرین زیاد به دست میآید.
5. پُر کردن اوقات فراغت
یکی از عوامل پیدایش افکار شهوانی و انجام گناه بیکاری است؛ از اینرو متربّی باید سعی کند همیشه مشغول به کارهای مفید باشد؛ مانند مطالعه کتابهای داستانی، اخلاقی و تربیتی و از مطالعه کتابهایی که موجب ورود افکار شیطانی میشود؛ دوری کند و به یاد داشته باشد بیکاری مسئلهای است که اگر از آن دوری نشود ممکن است متربّی را به هر چیزی وادار کند. پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) میفرماید: «دو خصلت برای بسیاری از مردم مایه فتنه است: سلامت بدن و بیکاری»[11] (ابن شعبه حرانی، 1404، 36).
6. توسل به اهلبیت (علیهمالسلام)
در فرهنگ اسلام «توسّل» از جایگاهى بس والا برخوردار است و ریشه در اصل اعتقادى «امامت» دارد. بسیارى از بندگان خداوند، از یافتن راهها و افکار صحیح ناتواناند و انسان اگر از سوى ولیى كه خود رمز و راز بندگى را میداند و به درگاه احدیت بار یافته- هدایت نشود، احتمال هدایت و راهیابى او بسیار ضعیف خواهد بود، گر چه خود تمایل قطعى داشته باشد و همه كوشش خود را نیز به كار گیرد. از اینرو؛ باید در کنترل افکار شیطانی به دامان معصومان (علیهمالسلام) دست توسل زد و مرحلهبهمرحله از آنها مدد جست تا به سرمنزل مقصود نائل گشت. چنانکه بنا بر روایات؛ با توسل به ائمه اطهار (علیهمالسلام) میتوان بر هر مشکلی – چه روحی و چه جسمی – پیروز شد و افکار شیطانی و شهوانی در مورد هر گناهی را کنترل کرد: پيامبر خدا (صلیالله عليه و آله) میفرماید: «هان! اى امّت محمّد! در هنگام رنجها و سختیهايتان، محمد و خاندان او را ياد كنيد تا خداوند، بهواسطه او، فرشتگانتان را بر شياطينى كه شما را باز میدارند، يارى بخشد»[12] (بحرانی، 1416، 1، 274).
پيامبر خدا (صلیالله عليه و آله) به على (علیهالسلام) فرمود: «اى على! هرگاه كارى تو را هراسانْد يا دچار سختى شدى، بگو: "اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ، و أن تُنجِيَني مِن هذَا الغَمّ"؛ بار خدايا! به حقّ محمّد و خاندان محمّد، از تو درخواست میكنم كه بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرستى و مرا از اين غم، بِرَهانى» (سید ابن طاووس، 1411، 4).
گفتنی است؛ توسل به ائمه اطهار(ع) دارای شیوههای مختلفی است که در اینجا بهطور فهرستوار به تعدادی از آنها اشاره میشود:
- مشرف شدن به حرمهای اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام)؛
- زيارت از راه دور؛
- خواندن برخى از دعاها و اذكار نقل شده از ائمه اطهار (علیهمالسلام)؛ مانند: خواندن دعاى سلامتى امام زمان (عج) در قنوت نمازها و دعا نمودن براى فرج آن حضرت بعد از نمازها؛
- گريستن در عزاى اهلبیت (علیهمالسلام)؛
- خواندن صلوات مخصوص هر امام معصوم؛
- خواندن احاديث يا زندگینامه ايشان كه موجب توجه به ايشان و تحصيل شناخت بيشتر میشود.
- اهداى ثواب اعمال خوب؛ مانند قرائت قرآن و ... به محضر امامان (علیهمالسلام)؛
- كمک به برگزارى جلسات اهلبیت (علیهمالسلام)؛
- صدقه دادن براى سلامتى امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف).
فهرست منابع
* قرآن کریم
- ابن بابويه، محمد بن على؛ الأمالی؛ تهران: کتابچی، چاپ ششم، 1376.
- ابن شعبه حرانی، حسن بن علی؛ تحف العقول عن آل الرسول (صلیالله علیه و آله)؛ محقق: غفاری، علیاکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
- بحرانی، سید هاشم؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ تهران: بنیاد بعثت، چاپ اول، 1416ق.
- پيررئال، ولاديميرلوى، كربيكف؛ چگونه اراده خود را تقويت كنيم؛ چاپ چهارم، نشر آفاق، 1366.
- تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد؛ غررالحکم و درر الکلم؛ محقق: رجائی، سید مهدی، قم: دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
- جوادی آملی، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن؛ محقق: علی اسلامی، قم: اسراء، چاپ هفتم، 1386.
- حاجی دهآبادی، محمدعلی؛ درآمدی بر نظام تربیتی اسلام؛ قم: مرکز جهانی علوم اسلامی، 1377.
- سید ابن طاووس، علی بن موسی؛ مهج الدعوات و منهج العبادات؛ محقق: کرمانی، ابوطالب، محرر، محمدحسن، قم: دار الذخائر، چاپ اول، 1411ق.
- سید رضی، محمد بن حسین؛ نهج البلاغة؛ محقق: صبحی صالح، قم: هجرت، چاپ اول، 1414ق.
- شرفى، محمّد رضا؛ جوان و نيروى چهارم زندگى اراده خودساز شخصيت؛ انتشارات سروش، چاپ سوّم، 1381.
- شیخ حرّ عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعة؛ قم: مؤسسه آل البیت (علیهمالسلام)، چاپ اول، 1409ق.
- عیاشی، محمد بن مسعود؛ التفسیر؛ محقق: رسولی محلاتی، تهران: هاشم، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
- کراجکی، محمد بن علی؛ کنز الفوائد؛ محقق: نعمة، عبد الله، قم، دار الذخائر، چاپ اول، 1410ق.
- لیثی واسطی، علی؛ عیون الحکم و المواعظ؛ محقق: حسنی بیرجندی، حسین، دار الحدیث، قم: چاپ اول، 1376.
- مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، 1374.
- نجفى پور، فرشاد؛ روشهاى اصلاح رفتار؛ انتشارات نسل نوانديش، چاپ اوّل، 1386.
-----------------------------------------------------------------------------
پینوشتها:
[1]. «لِلقُلوبِ خَواطِرُ سَوءٍ، وَ العُقولُ تَزجُرُ عَنها».
[2]. «استَرشِدُوا العَقلَ تَرشُدوا، ولا تَعصوهُ فَتَندَموا».
[3]. «ذِكْرُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ شِفَاءٌ مِنَ الْوَعْكِ وَ الْأَسْقَامِ وَ وَسْوَاسِ الرَّيْبِ وَ حُبُّنَا رِضَى الرَّبِّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى».
[4]. «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون».
[5]. «و قد سُئلَ عنِ الطّائفِ في الآيَةِ: هُو السَّيِّئُ يَهِمُّ العَبدُ بهِ، ثُمّ يَذكُرُ اللهَ فيُبصِرُ و يَقصُرُ».
[6]. «اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللهِ أَكْبَرُ».
[7]. «إنَّ آدَمَ شَكا إلَى اللهِ عز و جل ما يَلقى مِن حَديثِ النَّفسِ وَ الحُزنِ، فَنَزَلَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ (عليه السلام) فَقالَ لَهُ: يا آدَمُ قُل: "لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا باللهِ"، فَقالَها فَذَهَبَ عَنهُ الوَسوَسَةُ وَ الحُزن».
[8]. «كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَى أَمِيرٍ».
[9]. «قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَه».
[10]. «مَن كَثُرَ فِكرُهُ في المَعاصي دَعَتهُ إلَيها».
[11]. «خَلَّتَانِ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ فِيهِمَا مَفْتُونٌ الصِّحَّةُ وَ الْفَرَاغ».
[12]. «ألا فَاذكُروا يا امَّةَ مُحَمَّدٍ مُحَمَّدا و آلَهُ عِندَ نَوائِبِكُم و شَدائِدِكُم، لِيَنصُرَ اللهُ بِهِ مَلائِكَتَكُم عَلَى الشَّياطينِ الَّذينَ يَصُدُّونَكُم».