24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : تز دوئم، پوپر، دوئم، فرضيه، روش علمي، آزمون سرنوشت ساز، فرانسيس بيكن
نویسنده : سيد محمد تقي موحد ابطحي
"پوپر" بر این باور بود که روش علمی، روش حدس و خطاست. به بیان دیگر دانشمندان برای حل یک مسئله فرضیهای ارائه میکنند و آنگاه پیشبینیهائی که به روش قیاسی از آن فرضیه به دست میآید را به بوته آزمون مینهند و چنانچه پیشبینی انجام شده با شواهد تجربی هماهنگی نداشت، نادرستی آن فرضیه را نتیجه می گیرند.
دوئم در واکنش به این دیدگاه بیان داشت که یک فرضیه هیچگاه به تنهائی به بوته آزمون نمیرود و بر این اساس آزمایشهای تجربی هیچگاه نمیتوانند فرضیه منفردی را ابطال کنند. به بیان دیگر از آنجا که همواره یک فرضیه به همراه چند فرضیه کمکی به یک پیشبینی میانجامد، چنانچه نتایج آزمایش تجربی مخالف پیشبینیهای انجام شده باشد، تنها چیزی که میتوان نتیجه گرفت آن است که یا فرضیه اصلی و یا دست کم یکی از فرضیههای کمکی که منجر به آن پیشبینی شدهاند نادرست است و آزمایش هیچگاه به تنهائی نمیتواند مشخص کند که کدام یک از آن فرضیات باید تغییر کنند. تز دوئم به این نتیجه منتهی خواهد شد که بر خلاف نظر فلاسفه علم پیشین، نظیر "آزمون سرنوشت ساز" (crucial experiment) حتی در علم تجربی دقیقی همچون فیزیک هم ممکن نیست.
توضیح آن که "فرانسیس بیکن" اظهار کرده بود که آزمون سرنوشت ساز به شکل قاطعانه ای بین نظریات رقیب قضاوت می کند. پوپر در "منطق اکتشاف علمی" (1963) به صراحت از امکان و وجود آزمون سرنوشت ساز برای داوری بین دو تلقی از "تئوری کوانتوم" یاد می کند. در مقابل دوئم بیان می دارد که یک ازمون تنها به شرطی قطعی و تعیین کننده است که قاطعانه از میان همه مجموعه مقدمات ممکن، یکی را نگاه دارد و باقی را حذف کند که چنین آزمونی منطقا ممکن نیست.
با ارائه مثالی از تاریخ فیزیک تز دوئم وضوح بیشتری مییابد:
نظریه نیوتن مشتمل بر سه قانون حرکت و یک قانون جاذبه است. اما از این چهار قانون به تنهائی نمیتوان هیچ پیشبینیای در مورد سرعت و موقعیت سیارات منظومه شمسی به دست آورد و برای این کار لازم است تعدادی فرضیه کمکی به نظریه نیوتن بیفزائیم. برای مثال اینکه "به علت جرم بسیار زیاد خورشید نسبت به سیارات منظومه شمسی، جاذبه میان سیارات نسبت به جاذبه میان خورشید و سیارات ناچیز و قابل اغماض است."
منجمین با استفاده از نظریه نیوتن و فرضیههای کمکی توانستند مدار اورانوس (دورترین سیاره شناخته شده در آن زمان) را به طور نظری محاسبه کنند. اما این مدار نظری با مدار مشاهده شده وفق نمیداد. این عدم توافق دو اقدام پیش روی دانشمندان قرار میداد. یکی آن که نظریه نیوتن را باطل اعلام کنند و دیگری آن که برخی از فرضیههای کمکی ("ناچیز بودن جاذبه میان سیارات نسبت به جاذبه خورشید و سیارات" و "محدود بودن تعداد سیارات منظومه شمسی به 7 عدد") را باطل اعلام کنند. در این مورد "آدامز" و "لوریه" راه دوم را در پیش گرفتند و سیاره جدیدی (نپتون) را در آن طرف اورانوس فرض کردند که جرم و محل آن موجب اختلال در حرکت پیش بینی شده اورانوس میشود. سیاره نپتون در 23 سپتامبر 1846 با فاصله بسیار کمی از آنچه پیش بینی شده بود مشاهده شد.
در مورد دیگر که مربوط به اختلالات حرکت نقطه حضیض عطارد بود، لوریه سیارهای به نام ولکان را فرض کرد که از عطارد به خورشید نزدیکتر است و روی حرکت عطارد تاثیر میگذارد. اما چنین سیارهای هیچ گاه مشاهده نشد تا آن که نظریه نسبیت عام اینشتین در 1915 به عنوان جانشین نظریه نیوتن توانست ناهنجاری حرکت نقطه حضیض عطارد را تبیین کند.
بر این اساس هر چند ناهنجاریهای مدار حرکت اورانوس و عطارد در نگاه نخستین شبیه به هم بود، اما در یک مورد با تغییر فرضیه کمکی ناهنجاری برطرف شد و در مورد دیگر تنها با تغییر فرضیه اصلی این ناهنجاری برطرف گردید. تز دوئم بر آن است که آزمون تجربی هیچ گاه به تنهائی نمیتواند در مورد نادرست بودن فرضیه اصلی یا فرضیههای کمکی پاسخی به دانشمندان بدهد.
پوپر در حدس ها و ابطال ها (1972) در واکنش به دوئم بیان می دارد:
دوئم تنها اثبات کرده که آزمون های سرنوشت ساز هرگز نمی توانند فرضیه ای را مستقر سازند و نتوانسته اثبات کند که چنین آزمون هائی نمی تئانند فرضیه ای را ابطال کنند. علاوه بر این وی اذعان می کند که در نظریه او نیز، یک فرضیه به همراه شناخت زمینه ای در معرض آزمون قرار می گیرد و در صورت ابطال آن مجموعه، تنها ازمون های سرنوشت ساز بعدی هستند، که می توانند نشان دهند کدام بخش از فرضیه یا شناخت زمینه ای به پیش بینی ای بر خلاف آزمون انجامیده است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان