دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عقائد هندوان

No image
عقائد هندوان

نویسنده : محمد محسن مرداني

كلمات كليدي : وحدت وجود، سياحت، رياضتهاي طولاني،لطف شاعرنه

همانطور که در مقالات قبل اشاره شد در رابطه با تأثیرگذاری منابع خارجی سه قول مطرح است، برخی قائلند منابع تصوف منابع صد در صد اسلامی است و بین منابع داخلی و منابع خارجی تصوف مثل آئین بودائی و برهمائی فقط و فقط شباهت وجود دارد که این مطلب به نظریه بزرگانی همچون آقای دکتر عبدالحسین زرین کوب می‌باشد، که البته خود این دسته افراد، تأثیر این آئینها را بر تصوف نادیده نمی‌گیرند. وی می‌نویسد.

حقیقت آن است که تصوف جریان فکری واحدی نیست. مجموع جریان‌های گوناگون است و ناچار… و شاید از بعضی از آنها متآثر باشد، لیکن هیچ یک از این موارد شباهت، منشاء تصوف را بیان نمی‌کند. [1]

عده‌ای دیگر قائلند تصوف مولود عقائد هندی و بودائی و مانوی است؛ که البته اگر خوشبینانه نگاه کنیم ،می‌توان این قول را حمل بر مبالغه کرد. زیرا خوب می‌دانیم سرچشمه اصلی ‌آداب و رسوم تصوف مسائل اسلامی است که بعدها عقائدی همچون فقر و سیاحت و سبحه و کشکول از عقائد بودائیان و هندوان وارد تصوف شد.

اما به نظر می‌رسد قول صحیح همان است که بگوئیم افکار و عقائد و عادات هندی و بودائی بعدها در تصوف وارد شده و تآثیر بسیار زیادی هم گذاشته و به یکی از سرمنشاءهای تصوف تبدیل شده نه این که بگوئیم صد در صد اسلامی است و نه این که بگوئیم صد در صد هندی و مانوی است و به قول برخی محققین همین سرمنشاء هندی و بودائی باعث پیشرفت آنان شده است.

می‌گویند: جنبه ذوق و لطف شاعرانه و تعلیمات بسیار عارفانه و صلح جویانه و تسلیم و رضا و قناعت و استغنا و زیبائی دوستی که در آئین بودا بوده است. در میان مردمی که در آن زمان از عقائد تند و تیز و جنگ‌جوئی و پرخاش بتنگ آمده بودند و در پی تعلیمات ملایم و آرام می‌گشتند بسیار پسندیده افتاد. در دوره اسلامی نیز همین عقائد مسالمت آمیز و صلح جویانه در میان صوفیه شرق ایران نیز بسیار پسندیده افتاد و آئین بودائی یکی از سرچشمه‌های الهام تصوف ایران شده است. [2]

از قرن دوم به بعد که مسلمانان به نقل کتب سایر ملل به زبان عربی پرداختند و دائره علوم وسعت یافت قسمتی از آثار و کتب هندی و بودائی به عربی ترجمه شد و در دسترس مسلمین قرار گرفت و از همه مهمتر دو کتاب (بلوهر و یوذاسف ) و (یوذاسف) است و این دو کتاب در حقیقت توصیف و تشریح یک روش زندگی صوفیانه و تابلوئی از آئین ترک دنیا و فلسفه فقر و فنا بوده است.

و ما خوب می‌دانیم که داستان یوذاسف و بلوهر همان داستان زندگی (بودا) پیشوای بودائیان است که پس از اختلاط مسلمین با بودائیان و مرتاضان هندی و ترجمه و نقل کتب هندی در میان مسلمین بدین صورت نقل شده است. [3]

و این علاوه بر ارتباط مسلمانان با سیاهان و مرتاضان هندی بود، که زیاد در بین مسلمین رفت و آمد داشتند. مفصل این مطلب را دکتر قاسم غنی در کتاب تاریخ تصوف در اسلام متذکر می‌شود. علاقه‌مندان مراجعه فرمایند. [4]

مذاهب و عقائد مختلف هندی در این اصل مشترکند که پایه و اساس سعادت و نجات همانا فرار از دنیا و ترک جمیع لذات و مشتهیات جسمانی همراه با تعذیب و شکنجه است که نسبت به بدن روایم دارند و دوام به ریاضت‌کشی‌های طولانی دارند که شبیه همان عقائد و اعمال را ما در مورد متصوفه بخوبی شاهد هستیم و برای مثال می‌بینیم که در مورد شبلی نقل می‌کنند.

هر شب مقداری نمک در چشم می‌کرد تا خوابش نبرد و آن به 7 من (که 21 کیلو می‌باشد) رسید. [5] یا در مورد حلاج می‌خوانیم:

لباسی بر تن داشت که بیست سال از تنش بیرون نیاورده تا به آن گزنده‌های بسیاری عارض شد. بعد ازبیست سال لباس را به زور از تنش بیرون آوردند. وزن برخی از گزنده‌ها به نیم دانق (250گرم) می‌رسید. [6]

این گونه متصوفه همانند مذاهب هندی خود را ریاضت می‌دادند و نقل‌های بسیار در این باره مطرح است که علاقه‌مندان به کتب مربوطه مراجعه نمایند. یکی دیگر از مسائلی که از عقائد هندوان گرفته شده و وارد تصوف اسلامی شده است وحدت وجود و فناء و محو و مستهلک شدن در ذات باری تعالی می‌باشد.

نکته: نکته‌ای اینجا لازم به ذکر می‌باشد و آن این که ما دو نوع وحدت وجود داریم و منظور از وحدت وجود در اینجا وحدت وجود و موجود در تحقق است که مورد طعن و انکار علما بزرگ شیعه قرارگرفته است. والا وحدت وجود و موجود در وجود که عرفا و فلاسفه بزرگ اسلامی به آن قائل هستند. عین توحید بوده و در جواب سوفسطائیان بیان شده و هیچ ایرادی ندارد.

عین مسأله وحدت وجودی که متوصفه قائل هستند را در اوپانیشاد می‌خوانیم: وقتی که مرد عارف و اهل راز در وجود نورانی و وجود قاهر و عقل مطلق که عین برهما است نیک تأمل می‌کند از خیر و شر برتر می‌گراید، از هر گونه شهوات و اهداء نفسانی خویش را متبره می‌دارد و سرانجام به ادراک و وحدت نهایی فائز می‌گردد… همچنانکه رودخانه‌ها به دریا می‌ریزند و نام و صورت خودر را از دست می‌دهند و عین دریا می‌شوند، مردعاقل نیز همچنان وقتی خود را از قید نام و صورت برهاند. در ورای این طور در ذرات نورانی عقل مطلق مستهلک و فانی می‌شود.[7]

عقیده جامی و پیروان او این است که وجود، وجود مطلق است و در واقع وجودی جز واجب الوجود که وجود مطلق است نیست.

شبستری در گلشن راز گوید: جناب حضرت حق را دوئی نیست.

من و ماه تو و او هست یک چیز که در وحدت نباشد هیچ تمیز[8]

و در واقع اگر بخواهیم عقیده وحدت وجود را خیلی ساده و روان معنا کنیم باید بگوییم:

فرضیه وحدت وجود خالی از آن است که ثابت کند در دار تحقق بیش از یک حقیقت وجود ندارد. این حقیقت در مرتبه‌ای به صورت خالق و در مرتبه‌ای به صورت مخلوق است. بنابراین خالق و مخلوق در این حقیقت مشترکند و هر دو از یک سنخند، با این تفاوت که اصل و منبع این حقیقت در ذاتی است که خالق نامیده می‌شود و مخلوقات هر یک به اندازه قدر و لیاقت و استعداد خود از آن بهره‌ای دارند.[9]

و شعرا در قالب شعر چقدر زیبا این عقیده را (عقیده وحدت وجودی) به نظم کشیده‌اند:

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جا است بیایید بیایید

معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید [10]

نکته جالب این که اولین کسی که در غرب به این موضوع اشاره کرد «ویلیام جونز» است که میان عقیده وحدت وجود در تصوف اسلامی و مذهب عرفانی «ونداتا» مقایسه کرده است.

و در شرق ابوریحان بیرونی پیش قدم در این موضوع است و نخستین کسی است که در شرق دست به مقایسه‌هایی میان تصوف اسلامی و عرفان هندی زده است. وی در کتابش به نام «تحقیق ماللهند» می‌نویسد:

صوفیان در اشتغال به حق طریقت «پاتنجل» هندی را دارند و می‌گویند تا زمانی که داری اشاره می‌کنی موحد نیستی مگر پس از آنکه حق بر اشاره تو مستولی شود و اشاره در تو محو گردد؛ و دیگر مشیر و اشاره‌ای باقی نماند. در کتاب صوفیان مطالبی وجود دارد که اشاره به عقیده اتخاذ ذاتی و موضوع دارد.[11]

اگر بخواهیم واضح در این باره صحبت کنیم باید از این جملات استفاده کرد که : «ظهر و انکشف ان کلما یقع علیه اسم الوجود لیس الا شانا من شئون الواحد القیوم و لمعه من لمعات نور الانوار فما وضعناه اولا بحسب النظر» ...[12]

هنگامی که خورشید حقیقت طلوع می کند و نور آن در اطراف ممکنات نفوذ می نماید در این موقع روشن و آشکار می شود که هر چیزی که اسم وجود بر آن واقع می شود جز شانی از شئون واحد قیوم وپرتوی از پرتوهای نور الانوار نیست. علیت و معلولیت در مراتب وجود که نظر ما ابتدا به آن قرار گرفته بود ودر نهایت از جهتی ما را به این می رساند که انچه ما در وجود علت می نامیم اصل است و معلول شانی از شئون آن و طوری ازاطوارش است و تجلی او به انواع ظهوراتش شده است .

یا گاهی مثال زده می شود که موم را اگر به شکل شیر ، شجر یا انسان در آوریم در هر موردی اسامی مختلف پیدا می کند . ولی همه می دانند که جز موم چیزی نیست ، موم است که به این اشکال مختلفه متشکل شده است[13] .

و دیگر عقاید هندوان که شبیه به عقاید تصوف است مسأله مقامات و تربت آنها است که سالک به ترتیب و تدریج از مقامی به مقام بالاتر می‌رود تا به مرحله فنا می‌رسد.

در طریقه بودائیان هشت مقام است همان طور که در سیر و سلوک تصوف هم مقاماتی است هر چند در جزئیات شروط و سلوک و خصوصیات مقامات فرق دارند. ولی هر دو از یک نقطه شروع و به یک نقطه ختم می شوند که تصوف از مراقبه شروع می‌شود که در عقاید بودائیان «دیانا» خوانده می‌شود و هر دو به طرف یک اصل پیش می‌روند که عارف و معروف یکی شده و به مقام فنا می‌رسند.

پس اگر کمی با دقت نظر نگاه کنیم در‌می‌یابیم که عقاید هندی و بودایی و مانوی در سرمنشأ آداب و رسوم متصوفه تأثیر بسزایی داشته و تقریباً می‌توان گفت مهمترین ارکان آن را تشکیل داده‌اند.

مقاله

جایگاه در درختواره عقائد فرق

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

فرقه ی نعمت اللهیه

No image

اویسیه

No image

شاذلیه

No image

فرقه حلاجیه

No image

منابع اسلامی تصوف

پر بازدیدترین ها

No image

آداب ورسوم صوفیه

No image

شاذلیه

No image

فرقه ی نعمت اللهیه

No image

منابع اسلامی تصوف

No image

تصوف در مسیحیت

Powered by TayaCMS