كلمات كليدي : تضمن، پاره اي از كلام، شاعر ديگري، اقتباس، وام گرفته شده، ادبيات فارسي
نویسنده : الهه سادات برقعي
صنعت تضمین آن است که کسی سخنی از قرآن مجید، حدیث یا شعر شاعر دیگری را در نظم یا نثر خود بیاورد. مانند این سخن از سعدی که میگوید: «گفتم گل بستان را چنانکه دانی بقایی و عهد گلستان را وفایی نباشد و حکما گفتهاند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید»؛ و در جای دیگر میگوید: «درویش بیمعرفت نیارامد تا فقرش به کفر انجامد، کاد الفقر أن یکون کفراً».[1]
به بیانی دیگر، صنعت تضمین آن است که در پارهای از کلام، مصراعی، بیتی یا چند بیت از شاعر دیگری را به وام میگیرند و معمولا برای آنکه گمان سرقت ادبی به حساب نیاید، نام کسی را که از او مطلبی به قرض گرفتهاند ذکر میکنند. بهطور مثال کمالالدین اسماعیل بدینگونه بیتی از ابوشکور بلخی را در شعر خود تضمین کرده است:
ز گفتهی قدما بیتی از رهی بشنو
که هست تضمین، بر آستین شعر، تراز:
«ادب مگیر و فصاحت مگیر و شعر مگیر
نه من غریبم و شاه جهان غریب نواز؟»[2]
مثالی دیگر از سعدی:
گفت عالم به گوش جان بشنو
ور نماند به گفتنش کردار
باطل است آنکه مدعی گوید
«خفته را خفته کی کند بیدار»؟
مرد باید که گیرد اندر گوش
ور نبشته است پند بر دیوار
در مثال بالا از سعدی، در بیت دوم آرایهی تضمین بهکار برده است زیرا مصراع دوم، بیتی است از حکیم سنائی که در قصیدهی معروف خود میگوید:
طلب ای عاشقان خوش رفتار
طرب ای نیکوان شیرین کار...
عالمت خفته است و تو خفته
خفته را خفته کی کند بیدار؟[3]
حافظ هم بیتی را که مطلع غزلی از سعدی است، در غزلی از خود تضمین کرده و گفته است:
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
«من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم»
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که در بند توام آزادم
او همچنین بیتی از کمالالدین اسماعیل را در غزلی تضمین کرده و گفته است:[4]
ور باورت نمیکند از بنده این حدیث
از گفتهی کمال دلیلی بیاورم
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم
فرخی سیستانی هم بیتی از رودکی را در شعر خود تضمین کرده و گفته است:
یک بیت شعر یاد کنم من، که رودکی
گرچه تو را نگفت سزاوار آن تویی
جز برتری ندانی گویی که آتشی
جز راستی نجویی مانا ترازویی
تضمینکننده میتواند آنچه را که بهعنوان تضمین میآورد اندکی تغییر دهد. سعدی در تضمین زیر چنین کرده است:
زن بد در سرای مرد نکو
هم در این عالم است دوزخ او
زینهار از قرین بد زنهار
و قنا ربٌنا عذاب النٌار
حافظ نیز در اینگونه تضمین چنین کرده است:
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوهی جنات تجری تحتها الأنهار داشت
آیت الله غروی اصفهانی در مدح امیرالمؤمنین(ع) میگوید:
گوهری را از صدف آورده طبعم در کنار
یا که از خاک نجف تابنده دری آبدار
صورت زیبای او یا طلعت الله نور
معنی والای او یا سر لم تمسسه نار
برد تا حد عدم تا قاب قوسین وجود
رفرف طبع مرا یک غمزه زان دلدل سوار[5]
شاهباز اوج أو أدنی به هنگام عروج
یکه تاز عرصهی ایجاد گاه گیر و دار
گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار
لافتی إلاٌ علی لا سیف إلا ذو الفقار[6]
فرق تضمین و اقتباس، در این است که در تضمین مصراع و یا بیتی از شاعری را در شعر خویش جای میدهند بهصورتی که واضح و آشکار باشد و بوی سرقت از آن نیاید ولی در صنعت اقتباس، شاعر و نویسنده در ضمن کلام و شعر خویش حدیث، آیه، مثل و یا گفته مشهوری را بیاورد و بهگونهای نشان دهد که مأخذ گفتارش کجاست.[7]
تضمین در نهجالبلاغه و احادیث دیگر فراوان است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «هیهات (وای بر من) که هوای نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وادارد که طعامهای لذیذ برگزینم، در حالیکه در حجاز یا یمامه کسی باشد که به قرص نانی نرسد، و یا هرگز شکمی سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکمهایی که از گرسنگی به پشت چسبیده، و جگرهای سوخته وجود داشته باشد، یا چنان باشم که شاعر گفت: «این درد تو را بس که شب را با شکم سیر بخوابی و در اطراف تو شکمهایی گرسنه و به پشت چسبیده باشند.»[8]
مثالی دیگر از صنعت تضمین در شعر انوری:
در این مقابله یک بیت ازرقی بشنو
نه از طریق تنحل به وجه استدلال:
«زمرٌد و کیه سبز هر دو هم رنگاند
ولیکن آن به نگیندان برند و این به جوال»
و در جای دیگر چند بیت از شعر خویش را تضمین کرده است:[9]
از گفتههای خویش سه بیت از قصیدهیی
کانجا نه معتبر بود، اینجا نه مستعار
آوردهام به صورت تضمین در این مدیح
نز بهر آنکه بر سخنم نیست اقتدار
لیکن چو سنٌتیست قدیمی روا بود
احیای سنٌت شعرای بزرگوار:
«ای فکرت تو مشکل امروز دیده دی
وی همٌت تو حاصل امسال داده پار
قادر به حکم بر همه کس آسمان صفت
فایض به جود بر همه کس آفتاب وار
در ابر اگر ز دست تو یک خاصیٌت نهند
دست تهی برون ندمد هرگز از چنار»[10]