كلمات كليدي : تناقض، متناقضنما، پارادوکس، تصویر پارادوکس، شطح، پارادوکسیکال
تناقض به معنای ناسازگاری و ضد یکدیگر بودن و در اصطلاح ادبی آوردن دو واژه یا دو معنی متناقض در کلام است ؛ مثل این بیت سعدی:
هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
(نمیتوان همزمان هم حاضر بود و هم غایب).
این گونه ترکیبات در مرحله نخست ممکن است پوچ و بیمعنا به نظر آید اما در پشت معنای پوچ ظاهری آن، حقیقتی نهفته است و همان تناقض ظاهری جمله، باعث توجه شنونده یا خواننده و کشف مفهوم زیبای پنهان در آن میشود.
از تهی سرشار، جویبار لحظهها جاری است. اخوان ثالث (میرصادقی: 1373: 46)
پارادوکس از شکستن حکم منطقی «اجتماع نقیضین محال است»، حاصل میشود و همین هنجارشکنی و آشناییزدایی در کلام برجستگی ایجاد میکند؛ و به دلیل همین، برجستهسازی حتی در گفتار عوام هم کاربرد یافته است؛ و در تعبیرات عامه مردم ، هستههای این تصویر و تعبیر وجود دارد: «ارزانتر از مفت» ، «هیچکس» و ضربالمثل «به مفت گران بودن».
نمونه ابیاتی از مثنوی مولوی با عبارتهای متناقض نما و تصاویر پارادوکسی:
هر کسی رویی به سویی بردهاند وین عزیزان رو به بی سو کردهاند
***
هر کبوتر میپرد زی جانبی وین کبوتر جانب بیجانبی
***
هر عقابی میپرد از جا به جا وین عقابان راست بیجایی سرا
***
ما نه مرغان هوائی خانگی دانه ما دانه بیدانگی
پارادوکس تقریباً در تمام ادوار شعر فارسی وجود داشته است؛ در دورههای نخستین ساده و اندک بوده است، با ظهور و پیدایش عرفان گسترش یافته و در شعر سبک هندی به ویژه شعر «بیدل دهلوی» بسامد بسیار بالایی یافته است:
غیر عریانی لباسی نیست تا پوشد کسی
از خجالت چون صدا در خویش پنهانی ما
(شفیعی کدکنی؛ 1366، 57)
خاستگاه پارادوکس را باید در سخنان رمزآلود عارفان در ادبیات عرفانی جستجو کرد؛ جمله متناقضنمای «روشنتر از خاموشی چراغی ندیدم» که بر زبان بایزید بسطامی رفته است، به عنوان نمونه زیبای پارادوکس در سخن عارفان مورد توجه محققان بوده است. (همان)
دقت و بحث در مورد پارادوکس از مباحثی است که اخیراً به آن توجه شده است.
امروز علاوه بر پارادوکس، تعبیر «تصویرهای پارادوکسی» نیز کم و بیش رواج یافته است. این اصطلاح ساخته محمدرضا شفیعی کدکنی است. وی میگوید: «اصطلاحی است که من ساختهام نه در ادبیات قدیم خودمان وجود داشته (یعنی کتب بلاغی) و نه در ادبیات فرنگی. منظور از تصویر پارادوکسی، تصویری است که دو روی ترکیب آن به لحاظ مفهوم، یکدیگر را نقض میکنند: مثل سلطنت فقر (شفیعی کدکنی، 1366؛ 54)؛ یا این بیت مولوی:
کی شود این روان من ساکن این چنین ساکن روان که منم
تفاوت پارادوکس با تصویرهای پارادوکسی در این است که: جمله پارادوکسی خلاصه و فشرده میشود و به صورت یک ترکیبی درمیآید که مفهومی متناقض را میرساند و به تصویرهایی که از این ترکیب حاصل میشود، تصویر پارادوکسی میگویند. هرگاه مفهومی متناقض در جمله بیان شود، پارادوکس است و هرگاه دو مفهوم متناقض ترکیب شوند و تصویری بسازند، تصویر پارادوکسی خواهد بود. مثل درد بیدردی، رنگ بیرنگی (میر صادقی؛ 1373: 46).
شروع این گونه عبارتها را در شعر سنایی میتوان دید:
برگ بیبرگی نداری لاف درویشی مزن
رخ چو عیاران نداری جان چو نامردان مکن
خنده گریند همه لاف زنان بر در تو
گریه خندند همه سوختگان در بر تو
(داد؛ 1382: 168)
برخی، پارادوکس را معادن «شطح» میدانند. شطح، نوعی کلام متناقض است که صوفیان به هنگام وجد و حال میگویند و در ظاهر منافی شرع است؛ (همان: 167)؛ مثل «انا الحق» گفتن منصور حلاج.
تناقض چیزی بیش از یک صنعت ادبی است و در تمام نظامها وجود دارد. تناقض اگر در فلسفه و منطق زشت است و مایه فروپاشی یک نظام علمی و فلسفی به شمار میآید، در قلمرو هنر این تناقض نه تنها عیب نیست بلکه مایه استمرار حیات و جاودانگی آن هنر نیز میتواند باشد؛ حتی میزان ماندگاری و محبوبیت شعر هم میتواند به این نگرش وابسته باشد؛ شاعرانی مثل ناصرخسرو که تنها به یک جنبه از وجود انسان نظر داشتهاند، فقط لحظات و افراد خاصی را به خود اختصاص میدهند؛ اما، شاعری مثل حافظ در همه لحظات (غم و شادی و امید و ناامیدی و...) حضور دارد که دلیل آن را باید در بینش دیالکتیکی حافظ جستجو کرد که در هر چیز نقیض آن را نیز میبیند و این نگاه پارادوکسیکال او میراث تصوف خراسان و شیوه نگرش امثال (بایزید سبطامی و ابوسعید ابوالخیر است که قبل از حافظ در شعر سنایی و مولوی و عطار نیز تجلی داشته است و او گلچین کننده نهایی و موفقترین سخنگوی این شیوه نگرش به جهان است. (همان: 45)
انسان در ساختار خود بزرگترین پارادوکس و اجتماع نقیضین هستی است. انسان و خوی حیوانی و فرشته صفتی او گویای این تناقض عمیق درونیاند که مذهبها نیز به این دو بعدی بودن و تناقض انسان و جهان معترفاند.