کلید واژه ها: گریه بر سیدالشهدا، عاشورا، مراقبه ماه محرم، حضرت یحیی(ع)، زهد، طهارت،
ولیّ خدا
برخی از موضوع ها اگر در روايات و کلام معصومين نمی آمد، هرگز کسی به تحقیق درباره
آن نمی پرداخت و به کلی از یادها می رفت. در کامل الزیارات به چند نمونه از این روایات
اشاره شده است. برای مثال، می توان به آثار گريه بر حضرت امام حسین(ع) اشاره کرد. در
اين روايات، گريه انبيا، اوليا، مؤمنين و عوالم گوناگون را توضيح می دهد. همچنین گریه
جن، ملائكه، انس، نبات و جماد بر سيدالشهدا(ع) را بر می شمارد و حوادثي را بيان می
کند كه از افق فهم ديگران پوشيده است. به گونه ای که درک حادثه عاشورا منهاي درك معصوم
ممکن نیست. اکنون برانیم تا به تشریح این موضوع براساس آیات و روایات بپردازیم. در
کتاب های مراقبه بزرگان می خوانیم كه شرائط و زمان هاي گوناگون، مراقبت هاي گوناگونی
ايجاب مي كند. ماه محرم نیز مراقبه هاي ویژه ای دارد.
ريان بن شبيب می گوید: روز اول ماه محرم بر وجود مقدس امام رضا(ع) وارد شدم. حضرت فرمودند:
«يا ابن شبيب أصائم أنت؟»[1] آيا
امروز روزه گرفتي؟ گفتم: نه، روزه نگرفتم. فرمودند:
«إن هذا اليوم هو اليوم الذي دعا فيه زكريا عليه السّلام ربه عزّ و جلّ فقال:
رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ
سَمِيعُ الدُّعاءِ فاستجاب اللّه له»[2]
امروز روز اول ماه محرم، روزي است كه جناب زكريا از خداي متعال درخواست كردند كه به
ايشان ذريّه ی پاكي بدهند.
در «اكمال الدين» صدوق و در احتجاج مرحوم طبرسي رواياتي از وجود مقدس امام
زمان(عج) در تفسير آيه شريفه «كهيعص» نقل شده است. حضرت فرمودند: اين آيه
به ماجرايي اشاره دارد كه براي زكريا پيش آمد. در بعضي از مراحل سير و سلوك، جناب زكريا(ع)
به «پنج تن» متوسل بود و از طریق آن ها تقرب مي جست. حالات قلبي او در
توسل به اين پنج تن متفاوت بود. وقتي به امام حسين(ع) متوسل می شد، حالت اندوه وجودش
را فرا می گرفت. از جبرئيل پرسید: چرا چنین است؟ وقتی به وجود مقدس امام حسين(ع) متوسل
مي شوم، در من تحول رخ می دهد؟ جبرئيل از سوی خداي متعال، ماجراي عاشورا را در قالب
همين حروف براي جناب زكريا بيان كردند: «كهيعص». این آیه به سرزمين كربلا
و به شهادت رسيدن سيد الشهدا و اهل بيتشان اشاره دارد. همچنین به شخصي كه مورد لعن
نبي اكرم بوده: «فی كُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ
فِيهِ نَبِيُّكَ صلي الله عليك»[3]
-و از فروع آن شجره ملعونه که در قرآن است- نیز اشاره می کند.
حضرت زکریا با شنیدن این آیه، سه روز در را به روي خودشان بستند و مشغول عزاداري بودند
و با كسي هم ارتباط برقرار نكردند. باید گفت: فلسفه بیان قصه عاشورا برای انبیا، کمک
به سير معنوي آن ها در تكامل بوده است. همچنين در پايداريشان در اين راه تأثیر بسیاری
داشته است. این گونه است که جناب زكريا با شنیدن این واقعه چنان متألم شدند كه سه روز
در را به روي خودشان بستند.
حضرت پرسيد: آيا واقعا اين مصيبت بر وجود مقدس رسول خاتم(ص) و فاطمه زهرا(س) و اميرالمومنين(ع)
وارد مي شود؟ وقتي یقین پیدا کرد، از خداي متعال چنین خواست: خدايا فرزندي به من ببخش
و مهر او را هم در دل من فراوان كن. خدايا! چنان کن که اين فرزند در راه تو به شهادت
برسد تا من در مصيبت وجود مقدس رسول الله(ص) شريك بشوم.
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ
اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ
بْنِ شَبِيبٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ-
فَقَالَ لِي يَا ابْنَ شَبِيبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ فَقُلْتُ لَا
فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْيَوْمَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي دَعَا فِيهِ زَكَرِيَّا ع رَبَّهُ
عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ
سَمِيعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ فَنَادَتْ زَكَرِيَّا
وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى فَمَنْ
صَامَ هَذَا الْيَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ
كَمَااسْتَجَابَ لِزَكَرِيَّا ع ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ
هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ فِيمَا مَضَى يُحَرِّمُونَ فِيهِ
الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا
وَ لَا حُرْمَةَ نَبِيِّهَا ص لَقَدْ قَتَلُوا فِي هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ
سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَداً
يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ
بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع...»[4]
پس خداوند يحيي را به زكريا داد. باید گفت: این حضرت، با وجود مقدس سيدالشهدا(ع) شباهت
های زیادی دارد؛ از جمله حمل شش ماهه و طریقه به شهادت رساندنشان. پس زكريا از خدا
خواست نسل او به نسل رسول خدا شباهت پیدا کند. امام رضا(ع) هم به همين نكته اشاره دارد.
ایشان می فرماید كه آدم اگر بخواهد خداي متعال به او نسلي بدهد كه در اين حادثه مشاركت
داشته باشد ايام استجابت دعايش ايام محرم است. سپس فرمودند: امروز روزي است كه جناب
زكريا اين دعا را كردند: «رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ
ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ
الْمَلَائِكَةَ فَنَادَتْ زَكَرِيَّا وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ»[5] كه در سوره مباركه آل عمران دیده می
شود.
خداي متعال دعاي او را اجابت كرد. پس فرشتگان در محراب عبادت به او بشارت دادند: «أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَـى»؛[6] خداي متعال تو را بشارت مي دهد به فرزندي
به نام يحيي.
گفتنی است جناب زكريا و همسرش در سنی بودند که شرایط فرزنددار شدن را نداشتند. ولی
دعای خالصانه زکریا سبب شد تا خواسته اش برآورده شود. خداي متعال فرمود:
«كَذَالِكَ» كار ما همين است.[7]
هر چه اراده كنيم، واقع مي شود. پس امام رضا(ع) فرمودند: «فَمَنْ
صَامَ هَذَا الْيَوْمَ- ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ
جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ كَمَا اسْتَجَابَ لِزَكَرِيَّا(ع)»[8] همان گونه كه خداي متعال دعای زكريا را اجابت كرد،
دعای مؤمنان را هم اجابت خواهد کرد؛ اگر روزه بگيرند و چنين درخواستي از خداي متعال
داشته باشند. پس خوب است انسان در اول ماه محرم، چنین چیزی از خدا بخواهد.
«ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ
الشَّهْرُ- الَّذِي كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ-
فِيمَا مَضَى يُحَرِّمُونَ فِيهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ»[9] اين ماه جزء ماه هاي حرام بوده و اهل جاهليت
هم حرمت اين ماه را نگاه مي داشتند. آن ها جنگ را در این ماه ها حرام مي دانستند. در
قرآن هم از ماه هاي حرام سخن به میان آمده است: «إِنَّ
عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرً»[10] این آیه به دوازه امام(ع) اشاره دارد كه اركان خلقتند
و اين چهار ماه حرامي كه مربوط به ائمه است.
سپس حضرت امام رضا(ع) فرمودند: «فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ
الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِيِّهَا ص)»[11] اما اين مردمي كه به اصطلاح امت پيامبر اكرم(ص) بودند
ببينيد حرمت اين ماه را نگاه نداشتند. با این همه تأکید پيداست ماه حرام، نزد پروردگار
اهمیت فراوانی دارد . «لَقَدْ
قَتَلُوا فِي هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَه»[12] ذريّه او را كشتند، زنان او را به
اسارت بردند و دارايي هاي او را غارت كردند. اين كاري است كه اتفاق افتاده:
«فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَداً»[13]
امام رضا(ع) فرمودند: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ
بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»
[14] پسر شبيب! اگر می خواهی برای كسي
گريه كني، بر وجود مقدس سيد الشهدا حسين بن علي بن ابيطالب(ع) گريه كن؛ چون گريه كردن
تحولي است که در قلب انسان رخ می دهد. اگر قلب انسان محدود باشد همه اين گریه ها در
محدوده مصيبت هاي مادي و دنيايي است. اگر با عنایت خداي متعال رشد قلبي نصیب ما شود،
طبيعي است. هرگز قلب به سبب امور عادي و كودكانه، متالم نمي شود.
«عنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ
إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَوْصِنِي بِوَجْهٍ
مِنْ وُجُوهِ الْبِرِّ أَنْجُو بِهِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَيُّهَا السَّائِلُ
اسْتَمِعْ ثُمَّ اسْتَفْهِمْ ثُمَّ اسْتَيْقِنْ ثُمَّ اسْتَعْمِلْ وَ اعْلَمْ أَنَّ
النَّاسَ ثَلَاثَةٌ زَاهِدٌ وَ صَابِرٌ وَ رَاغِبٌ فَأَمَّا الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ
الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدُّنْيَا
وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ فَهُوَ مُسْتَرِيحٌ وَ أَمَّا الصَّابِرُ
فَإِنَّهُ يَتَمَنَّاهَا بِقَلْبِهِ فَإِذَا نَالَ مِنْهَا أَلْجَمَ نَفْسَهُ عَنْهَا
لِسُوءِ عَاقِبَتِهَا وَ شَنَآنِهَا لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَى قَلْبِهِ عَجِبْتَ مِنْ
عِفَّتِهِ وَ تَوَاضُعِهِ وَ حَزْمِهِ وَ أَمَّا الرَّاغِبُ فَلَا يُبَالِي مِنْ أَيْنَ
جَاءَتْهُ الدُّنْيَا مِنْ حِلِّهَا أَوْ مِنْ حَرَامِهَا وَ لَا يُبَالِي مَا دَنَّسَ
فِيهَا عِرْضَهُ وَ أَهْلَكَ نَفْسَهُ وَ أَذْهَبَ مُرُوءَتَهُ فَهُمْ فِي غَمْرَةٍ
يَضْطَرِبُون»[15]
اميرالمومنين(ع) در حديثی نوراني درباره مقام زهد می فرماید:
«أَنَّ النَّاسَ ثَلَاثَةٌ زَاهِدٌ وَ صَابِرٌ وَ رَاغِبٌ فَأَمَّا الزَّاهِدُ
فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ
ءٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ فَهُوَ مُسْتَرِيحٌ»[16] زاهد كسي است كه غصه ها و شادي هاي
دنيا از دلش بيرون رود . «فَلَا
يَفْرَحُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدُّنْيَا مِنْهَا فَاتَهُ»[17] اگر دنيا نصيبش شود او را خوشحال نمي كند
«وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ»[18] اگر چيزي از دستش برود نیز اندوهگین نخواهد
شد . «فَهُوَ مُسْتَرِيحٌ»[19] او از اين دگرگونی ها آسوده است. تا
دل انسان درگير اين حوادث دنیاست براي پیمودن مراحل بعدي آماده نيست. «قعدت بي
اغلالي»[20] اين همان غل هايي است كه
انسان را زمين گير مي كند. وقتي به ما دستور داده اند که از شادي ها و غصه هايي كه
ريشه در دنيا دارد، آزاد شويد، طبيعتاً غصه خوردن بر آمد و شد دنيا هم معنا ندارد،
ولي غم در مصیبت سيدالشهدا از غصه هايي است كه بر آن تأکید شده است. در روايت آمده
كه اين اندوه از حالاتی است كه مبدا سير معنوي انسان و بلكه مبدا سير معنوي همه عوالم
است.
در كامل الزيارات می خوانیم كه امام سجاد(ع) باقی مانده عمرشان پس از عاشورا همواره
می گریستند و هرگز خاطره عاشورا در ذهنشان کمرنگ نمی شد. باید گفت: محور سلوك با گريه
بر سيدالشهدا امام سجاد(ع) است و اگر كسي بخواهد به اين وادي راه پيدا كند باید از
مدخل امام سجاد(ع) وارد اين ميدان شود.
یکی از اصحاب گفت: آقا چه خبر است؟ 34 سال پیش، حادثه اي رخ داده. امام سجاد(ع) در
پاسخ از جناب يعقوب(ع) یاد کرد. حضرت فرمودند: يعقوب 11 پسر داشت. يكي از پسرانش غايب
شد. آنقدر گريه كرد كه «وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ
فَهُوَ كَظِيمٌ»[21]
هرگز کسی گريه جناب يعقوب را مذمت نکرده است. حتی قرآن هم یعقوب را می ستاید. گرچه
کسانی يعقوب را سرزنش مي كردند: «تَالله تَفْتَأُ تَذْكُرُ
يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ».[22]
انسان بايد بکوشد تا رابطه روح خود را با حادثه ها قطع كند، وگرنه امواج حادثه ها آدم
را با خودش مي برد. انسان بايد به مرزي برسد كه بتواند دل خود را از اين شادي ها و
غصه ها خالي كند، وگرنه حادثه ها او را مي برند. ديگر جايي براي غصه ها و شادي هاي
بزرگ باقی نمی ماند. مؤمن این گونه است: «قُلُوبُهُمْ
مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ»[23]
بی شک پيغمبر خدا كه به مقام نبوت رسيده گریه بیجا نمی کند. پس دلیل گریه يعقوب براي
جناب يوسف چه بود؟ این گریه، گریه ای است كه خدا مي پسندد و براي يعقوب هم رشد مي آورد.
همچنین زنده شدن نام يوسف براي ديگران مبدا خير و بركت است.
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ
اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ
بْنِ شَبِيبٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ-
فَقَالَ لِي ... يَا ابْنَ
شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي
طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ
بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ
بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى
الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ
فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ فَيَكُونُونَ
مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ ...»[24]
باید دانست که درهاي غيب رحمت الهي، از عاشورا بر روي عوالم گشوده مي شوند. وقتي عوالم
بهره مند مي شوند كه ياد اين حادثه در اين عوالم زنده بماند. امام رضا(ع) فرمودند:
«يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ
لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)»[25] اگر بناست برای چیزی گريه كني، براي چيزي گريه کن
كه شايسته باشد و گريه كننده اش ملامت نمي شود.
«فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ»[26] در دوران جاهليت رسمی داشتند براي ذبح
كبش. شايد حضرت اشاره اي به آن مراسم دارند؛ چرا که آنان کبش را به شکل توهين آميزی
ذبح می کردند. شما می توانید عظمت سجده سيدالشهدا را در همه لحظه هاي عاشورا ببينيد.
در گودي قتلگاه، زير سم اسب، زخم هاي بدن حضرت، در سرهای بر نيزه می توانید تواضع حضرت
را در مقابل خداي متعال ببینید. حضرت به عهد خود وفا کردند. سپس حضرت فرمودند: «وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ
رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ خلقا»[27] 18 نفر از بني هاشم و اهل بيت با ايشان به شهادت رسيدند
كه مانند آن ها بر روي زمين نبودند .
«مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ»[28] بعد پرده را برداشتند «وَ لَقَدْ
بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ»[29] همه آسمان هاي هفت گانه
و زمين ها بر قتل او گريسته اند.
«وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ
أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ»،[30]
فرشتگان ملائكه از خداي متعال اجازه گرفتند تا در معركه عاشورا حضرت را یاری كنند . «فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ»،[31] وقتي آمدند كار تمام شده بود،
«فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ
المهدي(عليه السلام)»[32] این
ها تا زمان ظهور در حالتی از غبار به سر مي برند . «فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ»؛[33] اینان از ياوران امام زمان(ع) هستند
و به خونخواهي حضرت سيدالشهدا برمی خیزند .
«وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ»،[34] اين چه حادثه اي است كه این گونه فرشتگان را مشغول
كرده است. ما هم اگر به عالم ملكوت متصل شویم اين حالت در ما به وجود خواهد آمد.
مومن این گونه است: «بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ
فِي قَلْبِهِ»؛[35]
لبخند بر لب و غم در قلب. غم های باطني مؤمن از دلش جدا نمي شوند و هيچ غمی مانند غم
عاشورا، دل مؤمنين حقيقي را به درد نمی آورد. بنابراین، دلشان لحظه ای از غصه جدا نيست.
همان گونه که فرشتگانی كه فرود آمدند هم همواره مشغول عزاداري هستند.
در روايت می خوانیم که بنیامین رخ دادهای زمان غیبت یوسف را به اطلاع او رساند. برای
مثال به او گفت که من صاحب فرزندانی شده ام و برای زنده نگاه داشتن یاد تو، نامت را
بر فرزندانم نهاده ام. یوسف به بنیامین گفت: پرسشی از تو دارم، تو که ادعاي محبت مي
كني، چگونه توانستي در زمان غيبت من، وقتی سال ها زنداني بودم ازدواج كني؟ مگر مرا
فراموش كرده بودي؟
شيعه نبايد لحظه ای از عاشورا غافل باشد. تا لحظه ظهور و پایان یافتن کار هنگام رجعت
شيعه بايد همواره در ميدان مبارزه اي كه میان حق و باطل ایجاد شده حضور داشته باشد.
بعد از حادثه عاشورا، شیعه نباید به دنیا دل خوش باشد . «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ
إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»[36]
شعار ملائكه اي كه منتظر ظهورند «يا الثارات الحسين» است و با این شعار
در كنار امام زمان(ع) قرار مي گيرند.
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ
اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ
بْنِ شَبِيبٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ-
فَقَالَ لِي ... يَا ابْنَ
شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ
الْحُسَيْنُ جَدِّي ص مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ
إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ ع حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ
اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ
أَوْ كَثِيراً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ
تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ وَ آلِهِ ص فَالْعَنْ
قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ
مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْت.»[37] امام رضا(ع) فرمودند: «وقتي
سيدالشهدا به شهادت رسيد، از آسمان خون باريد...»
شاید این رخ دادها را فقط ملکوتیان می دیدند. اکنون هم اهل مشاهده ملكوت، در روز عاشورا
احوال موجودات و گريه آن ها را می بینند. يكي از شاگران مرحوم علامه طباطبايي نقل می
کنند: روز عاشورا، جناب علامه را در قبرستان حاج شيخ قم ديدم. فرمودند: چه روزي است
فلاني؟ گفتم: روز عاشوراست. حال ايشان دگرگون شد. همينطور كه نشسته بوديم سنگي از زمين
برداشتند و به من نشان دادند. ديدم از اين سنگ دارد خون مي جوشد. البته بی شک دیدن
این صحنه ها چشم ملكوتي می خواهد. ديدن ملكوت عالم، كار همه نيست.
امام رضا(ع) در ادامه بركات گريه كردن بر سيدالشهدا را این گونه بيان كردند: پسر شبيب!
اگر بر سيدالشهدا گريه كني تا جايي كه اشك تو بر گونه هاي تو جاري شود، خداي متعال
گناهان كوچك يا بزرگ، كم يا فراوان تو را مي بخشد.
باید دانست که حقيقت گناهان، خروج از دايره عبوديت، توحيد و در قدم بعد، خروج از دايره
ولايت اوليای خداست. پس حقيقت مقام توبه كه سبب بازگشت انسان به سوی پروردگار مي شود،
پذیرش حقيقت ولايت خواهد بود. اين موضوع در داستان آدم چنین آمده است:
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ»،[38] توبه واقعی زمانی است كه آدم حقيقت
ولايت را بپذیرد، در روايات می خوانیم که این کلمات مرتبه ای از نورانيت حضرات خمسه
طيبه بوده، كه به جناب آدم عرضه شده است و آدم هم تلقي كرده اند.
امام رضا(ع) در حديث «عيون اخبار الرضا»، درباره ترک اولی از سوی جناب
آدم می فرمایند: آن ترك اولی نسبت به مقام ولايت 14 معصوم(ع) است. پس توبه اي هم كه
سبب بازگشت او شده، توجه به مقامات معصوم است. ناگفته پیداست که باطن حقيقت دين، تولّي
و تبرّي است؛ تولّای تام به ولايت الله، اولياي معصوم و تبرّي از دشمنان. بنابراین،
گناه دوري از ولايت و توبه تلقي ولايت است .
«جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا»[39] به اين ترتیب گريه بر سيدالشهدا،
بهترين بستر براي رسيدن به حقيقت ولايت و تبرّي از دشمن است كه سير اين تولّي و تبرّي
به وسیله گريه، در زيارت عاشورا آمده است.
گاهی بدن انسان به نجاست آلوده می شود. در این هنگام چه باید کرد؟ خداوند
مُطَهّري از آسمان نازل كرده: «وَأَنزَلْنَا مِنَ
السَّمَاء مَاء طَهُورًا».[40]
حال اگر خداي متعال، اين ماء طهور را نازل نكرده بود، انسان بايد با نجاست همدم می
شد. چه نجاست هاي خبثي و چه نجاست هاي حدثي. در روایت آمده که هنگام وضو گرفتن و غسل
کردن اين دعاها را بخوانيد: «اللَّهُمَّ طَهِّرْنِي وَ
طَهِّرْ لِي قَلْبِي وَ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»[41] وقتي حقيقت اين طهارت نازل شد، طهارت قلب به وجود
مي آيد. آن گاه انسان مي تواند نماز بخواند.
خداي متعال مطهّراتی در عالم قرار داده که همانا معصومين هستند؛
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ
تَطْهِيرًا»؛[42]
«طُهْرٌ طَاهِرٌ مُطَهَّرٌ مِنْ طُهْرٍ طَاهِرٍ مُطَهَّرٍ»[43] در زيارت معصومين مانند زيارت ششم امام
علي(ع) می خوانیم: «أَشْهَدُ أَنَّكَ طُهْرٌ طَاهِرٌ مُطَهَّرٌ»[44] اشتباه دشمنان همين است که در اين طهارت
شک كردند. بنابراین، خودشان تا ابد در نجاست ماندند.
راه طهارت اين است كه به مطهر متصل شوید؛ یعنی آن مطهر حقيقي را بشناسي و با آن طاهر
شوي. خدا آن طهارت حقيقي را در معصومين قرار داده است . «جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ
وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا»[45] و كفاره پاكي تا اعماق وجود انسان،
به اندازه اي است كه ولايت را تلقي کند. اما دشمنان ما چگونه اند؟
«إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ»؛[46]
«لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ
النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَأَنْجَسُ مِنْه »[47] در روایت هم آمده: دشمن ما از سگ نجس تر است. همه
نجاست ها به دشمنان اهل بیت بر می گردد.
برای طهارت از گناه انسان باید از اين نجاست فاصله بگيرد و به آن مطهر حقيقي نزديك
شود. این گونه است که طهارت در انسان جاري می شود. گريه سيدالشهدا(ع) حقيقت طهارت را
در انسان جاري مي كند.
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ
اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ
بْنِ شَبِيبٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ-
فَقَالَ لِي ... يَا ابْنَ
شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ
فَزُرِ الْحُسَيْنَ ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ
فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ وَ آلِهِ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ يَا ابْنَ
شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ
مَعَ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ
فَوْزاً عَظِيماً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ
الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ
بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ يَوْمَ
الْقِيَامَة»[48]
پس امام رضا(ع) فرمود: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ
أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ »[49] اگر دوست داري هنگام لقاء پروردگار
هيچ آلودگي در تو نباشد و از شرك خفي و جلی پاک باشی، اگر مي خواهي در آن هنگام «لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ»[50] پاك باشي «فَزُرِ الْحُسَيْنَ
علیه السلام»[51] امام
حسين(ع) را زيارت كن. اين زيارت متصل شدن به سرچشمه طهارت و مطهر انسان است. اگر این
چنین زيارتي حاصل شود، گناهي باقي نمي ماند . «فَزُرِ
الْحُسَيْنَ(علیه السلام) يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ
أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ(صلي
الله عليه و اله)»[52]
«فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ(ع) من الاولين
و الآخرين»[53] لعن بر قاتلان امام حسين(ع)
را فراموش مكن. آن هايي كه در ریختن آن خون شريك بودند و هستند و خواهند بود. يا بن
شبيب! اين ها حالاتي است كه بايد در انسان شكل بگيرد . «يَا
ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ
مَعَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام)»[54]
این روایت را ببینید: «فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ يا
لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً»[55] اگر دوست داری ثواب کسانی که در رکاب امام حسین(ع)
بودند به تو برسد، هرگاه به ياد امام حسين(ع) افتادي، از کسانی یاد کن که با پیوستن
به امام حسين(ع) به سرچشمه حيات رسيدند و در آستان او حلول كردند؛
«فَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَايَتِكُم»[56] از آن فوزي یاد کن كه به آن رسيدند و به مقام محمود
راه پيدا كردند. مقام محمود، مقام بهره مندی از شفاعت نبي اكرم است.
بگو: «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ»[57] باید گفت اهمیت نیت مؤمن از عمل او بیشتر
است. باید از اعماق قلب آرزو کنی. اي كاش! من هم جزء آن هايي بودم كه همراه او خون
دادم. كاش، من هم به جاي زهير، برير، حبیب و عباس بودم. از این ها ياد كن و آرزو كن
كه ای کاش، با آن ها بودي!
اين همراهی فقط همراهی جسمي نيست، بلکه روح احساسات را هم در بر می گیرد. كسي كه دلش
جاي ديگري است، هرگز با امام حسين(ع) همراه نيست. وقتی انسان آرزو می كند که اي كاش
با آن ها بودم؛ يعني با نيتم، فكرم، ذكرم و حالم امام را همراهی می کردم.
وقتي امام حسين(ع) زهیر را دعوت كردند، اين مرد عثماني ظاهراً به سوی امام حسين(ع)
آمد. استادی مي فرمود: در صفين زهير به حسب ظاهر در كنار معاويه است و شمر در كنار
اميرالمومنين(ع) و در كربلا بر عكس مي شود. آن هايي كه اهل سبقت و سرعت بودند از عوالم
گذشتند و به همراهي وليّ خدا رسيدند. اگر خواسته های ما با خواسته هاي امام حسين(ع)
دو تا باشد، كي مي توانیم با امام حسين يكجا جمع شویم؟ اگر حبّ من با امام حسين متفاوت
باشد و محبوبي بالاتر از امام حسين(ع) داشته باشم، چگونه مي توانم هستي و خونم را پيش
روي امام حسين(ع) بدهم؟
بهشت يعني همراهی با امام حسين(ع). اگر برير به جايي می رسد كه «انت امامي في
الجنه» به سبب اين است كه بهشت را به اندازه امام حسين(ع) دوست ندارد. بهشت را
به خاطر امام حسين(ع) می خواهد. او دانسته است که بهشت از نور امام حسين(ع) خلق شده
و حقيقت و سرچشمه نور را يافته است. حالا اگر انسان اهل سبقت و سرعت نباشد نمی تواند
به این درجات برسد . «فَقُلْ
مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً»[58]
«مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ»؛[59] اگر كسي از خدا رزقي بخواهد، آن مائده
مهیا است، «مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ مُتْرَعَةٌ»[60] اگر كسي تشنه شد، سرچشمه هایی بر او
مي جوشند. مؤمن مي داند خداي متعال بخيل نيست. در روايات می خوانیم که روز قيامت به
عده ای ثواب اعمال نیکی را می دهند که انجام نداده اند. آن ها مي گويند: ما اين عمل
ها را انجام نداده ایم. خدا مي فرمايد: اين ها از ما خواستند، ما به آن ها داديم. خداشناسي
و حسن ظن به الله، اصل سرمايه مؤمن است.
در ادامه امام رضا(ع) می فرماید: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ!
إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى
مِنَ الْجِنَانِ»[61] اگر
می خواهی در درجات عاليه بهشت با ما همراه باشي، «فَاحْزَنْ
لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا»[62]
از قلبت مراقبت کن. نباید شادي ها و غصه هايت از ما فاصله بگیرد. باید غصه ها و شادی
هایت، غم ها و شادی های ما باشد.
بر همگان پیداست که اولياي خدا وجودشان براي غلبه و عزت اسلام مي تپيد. كسي كه بازي
های دنيایی او را شاد می کند كي مي تواند با امام حسين(ع) حركت كند؟ چنین انسانی با
شنیدن خبر لگدمال شدن هزاران شيعه زير دست و پاي صهیونیست ها در لبنان و فلسطین هرگز
نگران نمي شود. استادي مي گفت: گاهي احساس مي کنم احكام اسلام، به منزله سلسله اعصاب
نبي اكرم است. می گفت به هر حكمي كه حمله مي شود گویی من در عذابم. اين احساس بايد
در انسان زنده شود.
در روز عاشورا بايد كاري كنيم كه گویی در كنار امام حسينيم. احساس كنيم آماده ایم همه
هستيمان را پيش روي امام حسین(ع) فدا كنيم.
«السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين»
قبله هاشمان بود تربت باصفاي تو كعبه ز دور مي برد سجده
به كربلاي تو
پيشتر از ولادتم بوده به تو ارادتم خلق نگشته گشته ام
عاشق و مبتلاي تو
توئي تويي امام عشق ها تو داده اي به خون بها که ذات
لايزال حق آمده خون بهاي تو
دست به دست مي برند، اشك محبت مرا عنايتي كه روز و شب
گريه كنم براي تو
آيا اين جمله ناحيه مقدسه براي ما كافي نيست؛ «فَلَأَنْدُبَنَّكَ
صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً»[63]
اشك دو ديده تو و گريه بي صداي تو پنجه ظلم قاتل و طره
مشك ساي تو
كاش به دشت كربلا سوخته بود بال همه فرشتگان ز آتش خيمه
هاي تو
زي محبت و وفا كه از فراز نيزه ها سايه به خواهر افكند
صورت دلرباي تو
طولي نكشيد زينب بي برادر شد؛ ديگر امام حسين را نديد. ديد سر برادرش بالاي نيزه است.
ای هلال يك شبه زينب! چه زود غروب كردي. زينب چه كند دختر كوچك امام حسين در دامنش
نشسته و اين صحنه را تماشا مي كند. گفت: برادر! اگر با من حرف نمي زني، با اين دخترت
جمله ای بگو؛ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ
مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»[64]
حجةالاسلام والمسلمین میرباقری
[1] . درر الأخبار با ترجمه/سیدمهدی حجازی و.../متن
عربى/ 694/ المزار منتخبات الجزء الثامن و التسعين من بحار الأنوار 6 أحاديث .....
ص : 692
[2] .همان
[3] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 98، ص 292، باب
24- كيفية زيارته صلوات الله علي.
[4] . أمالي الصدوق، شیخ صذوق، ص 130، المجلس
السابع و العشرون .
[5] . همان
[6] . أمالي الصدوق، شیخ صذوق، ص 130، المجلس
السابع و العشرون - آل عمران، 39.
[7]. آل عمران: 40
[8] . أمالي الصدوق، شیخ صذوق، ص 130، المجلس
السابع و العشرون .
[9] . همان.
[10]. التوبه: 36
[11] . أمالي الصدوق، شیخ صذوق، ص 130، المجلس
السابع و العشرون .
[12] .همان
[13] .همان
[14] .همان
[15] . الكافي، شیخ کلینی، ج 2، ص 456، باب
محاسبة العمل ..... ص، 453.
[16] . همان
[17] . همان
[18] . همان
[19] . همان
[20] . صحيفه علويه، سیدهاشم رسول محلاتی،
متن عربى، ص 198، دعاؤه عليه السلام فى ليلة النصف من شعبان و ليلة الجمعة و هو دعاء
الخضر ع ..... ص 196.
[21]. یوسف: 84
[22]. یوسف: 85
[23] . بحار الأنوار، مجلسی، ج 64، ص 315،
باب 14 علامات المؤمن و صفاته ..... ص 261.
[24]. أمالي الصدوق، شیخ صدوق، ص 130، المجلس
السابع و العشرون .
[25] . همان
[26] .همان
[27] .همان
[28] . همان
[29] . همان
[30] . همان
[31] . همان
[32] . همان
[33] . همان
[34] . همان
[35] . بحار الأنوار، مجلسی، ج 64، ص 305،
باب 14، علامات المؤمن و صفاته ..... ص 261.
[36] . كامل الزيارات، ابن قولویه، ص 176،
الباب الحادي و السبعون ثواب من زار الحسين ع يوم عاشوراء
[37] . أمالي الصدوق، شیخ صدوق، ص 130، المجلس
السابع و العشرون
[38]. التوبه: 37
[39] . تهذيب الأحكام، شیخ طوسی، ج 6، ص 79،
27- باب زيارتهم ع ..... ص 79
[40]. الفرقان: 48
[41] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج 2،
ص602، باب زيارة قبر الرضا أبي الحسن علي
[42]. الاحزاب: 33
[43] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج 2،
ص 589، زيارة قبر أمير المؤمنين ع
[44] .همان
[45] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج 2،
ص 613، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع
[46]. التوبه: 28
[47] . وسائل الشيعة، شیخ حرعاملی، ج 1، ص
220، 11- باب كراهة الاغتسال بغسالة الحمام...
[48] . أمالي الصدوق، شیخ صدوق، ص 130، المجلس
السابع و العشرون
[49] . همان
[50] . همان
[51] .همان
[52] .همان
[53] . همان
[54] .همان
[55] .همان
[56] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج 2،
ص 615، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع
[57] . أمالي الصدوق، شیخ صدوق، ص 130، المجلس
السابع و العشرون
[58] . أمالي الصدوق، شیخ صدوق، ص 130، المجلس
السابع و العشرون
[59] . وسائل الشيعة، شیخ حرعاملی، ج 14، ص
395، 30- باب استحباب زيارة أمير المؤمنين
[60] .همان
[61] . أمالي الصدوق، شیخ صدوق، ص 130، المجلس
السابع و العشرون
[62] .همان
[63] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 98، ص 237، باب
18- زياراته صلوات الله عليه ...
[64]. الشعرا: 227