كلمات كليدي : مليح، متوسط، قبيح، نگاه گوينده، جنبه¬ي معترضه، زيبايي معنوي، بلاغت، ادبيات فارسي
نویسنده : الهه سادات برقعي
حشو(اعتراض) در لغت عربی به معنای "لایی" لباس است، همان الیافی که مابین آستر و پارچه نهاده میشود تا جامه و لباس را بهتر نشان دهد و نگهدارد؛ که در این باره سعدی میگوید:
قبا گر حریر است و گر پرنیان
بناچار حشوش بود در میان
و در اصطلاح بدیعی، عبارت است از، آوردن کلمات و جملاتی که به ارکان و سیاق اصلی سخن ارتباطی ندارد و بنا بر دلایلی در لابه لای ارکان و اجزاء اصلی جمله آورده میشود.
حشو در کلام به سه گونه است: حشو ملیح ، حشو متوسط ، حشو قبیح.
شاعران زبان فارسی، در ابیات خود از حشو ملیح بیشتر از نوع دیگر حشوها استفاده میکنند .
حشو ملیح: آن است که علاوه بر اجزاء و اغراض اصلی سخن، جمله پارهها و گزارههای دیگر هم بیاید؛ اما نه تنها خللی به معنا و قالب الفاظ وارد نمیسازد بلکه به زیبایی معنوی و صوری آنها نیز افزوده میشود. در واقع این حشو در جهت ترمیم و تتمیم ساختار جمله است، و به همین جهت "ملیح" یعنی نمکین و شیرین است و دلها را میرباید.[1]
به عبارت دیگر حشو ملیح آن است که هر چند شعر در معنی محتاج به آوردن آن نباشد اما در زیبایی آن تاثیر بسزایی دارد و رونقی دیگر به شعر میدهد.[2]
خلق گویند: که برو، دل به هوای دگری ده
نکنم، خاصه در ایام اتابک دو هوایی
سعدی
در حشو ملیح، شاعر واژه یا عبارتی در کلام میآورد که جنبهی معترضه دارد و آوردن آن نیازی نیست ولی آن را زیباتر میسازد.
در زبان خبر، حشو ناپسند است زیرا مقدار لفظ به اندازهی نیاز معنی باید باشد؛ اما در زبان عاطفی، که هدف از آن نشاندادن عواطف و زیبایی آفرینی است ، حشو ملیح نه تنها ناپسند نیست، بلکه بسیار به زیبایی کلام میافزاید.
حشو زیبا یا ملیح، ترفندی خاص نیست بلکه زیبایی آن مرهون ترفندهای گوناگون شاعرانه است:
دی، که پایش شکسته باد، برفت
گل، که عمرش دراز باد، آمد
زیبایی حشو در این بیت به سبب تشبیه ماه دی و فصل گل به انسان است که با دو جملهی معترضه "پایش شکسته باد" و "عمرش دراز باد" میسر شده است. معمولا حشو ملیح جنبهی دعا و نفرین هم دارد. مانند:[3]
چشم بد اندیش "که برکنده باد"
عیب نماید هنرش در نظر
حشو ملیح را عموماسخنوران نکتهدان و برجسته در کلام خویش گنجاندهاند.
همچنین باید در نظر داشت که حشو اصولا یک حالت نسبی در جمله دارد، یعنی حشو، واقع شدن گزارهها، به مقدار زیادی بستگی به جایگاه جمله و سخن و نوع نگاه گوینده و خواننده دارد، مگر اینکه صرفااز دیدگاه ساختار زبانی نحوی بدان نگریسته شود نه از وجوه دیگر.
دی پیر می فروش که یادش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد
"که یادش به خیر باد" از نظر دستوری حشو است ولی از منظرها و نگاههای دیگر میتواند حشو نباشد.
نام دیگر حشو ملیح اعتراض یا حشو لوزینه است.
حشو متوسط:آن استکهاجزاء اضافی، نه جمله را زیبا میکند و نه چندان آسیبی بدان میرساند؛ حشو متوسط مثل بیشتر آثار متوسط و کلمات متعارف مردم است.
زهی زلعل لبت، پسته بر شکر خندان
فروغ عارضت ای دوست شمع حجرهی جان
در اینجا لفظ "ای دوست" حشو متوسط محسوب میشود.
حشو قبیح: آوردن پارهها و گزارههایی است که در ارکان اصلی جمله خلل ایجاد میکند و صورت زیبای سخن را آبلهگون(زشت) مینماید. نوع رایج آن بیشتر وقتی رخ مینماید که بیسواد کممایهای بخواهد ادای باسوادان پرمایه را در آورده مثلا ادیبانه سخن بگوید. که مانند این جمله:
"سنگ حجرالاسود را با دست لمس استلام نمودم"
و همچنین مثل این بیت:
از بس که بار منت تو بر تنم نشست
در زیر منت تو نهان و مسترم
کمالی
دولت ار یار شود بخت مساعد گردد
ساعد دست ترا باز بیاریم به دست
در اینجا کلمهی "ساعد" حشو قبیح است، زیرا واژهی دست رسانندهی مفهوم ساعد نیز هست.
حشو قبیح نیز مبحثی ساختاری است بدین معنا که گوینده هماهنگی فرم(ساختار) و محتوی رادر نظر نمیگیرد. نمونهی کامل حشوهای قبیح را در آثار متکلف ادبی مثل "درهی نادره" و "تاریخ وصاف" میتوان دید که بیشتر اجزاء آن هیچ ارتباط معنایی یا قالبی به ارکان جمله ندارن و صرفابرای آهنگین کردن جمله و یا خودنمایی آورده میشوند.[4]