دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حکمت 227 نهج البلاغه : نشانه خردمندى

حکمت 227 نهج البلاغه موضوع "نشانه خردمندى" را بررسی می کند.
No image
حکمت 227 نهج البلاغه : نشانه خردمندى

متن اصلی حکمت 227 نهج البلاغه

موضوع حکمت 227 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 227 نهج البلاغه

227 وَ قِيلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقَالَ هُوَ الَّذِي يَضَعُ الشَّيْ ءَ مَوَاضِعَهُ فَقِيلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ يعني أن الجاهل هو الذي لا يضع الشي ء مواضعه فكان ترك صفته صفة له إذ كان بخلاف وصف العاقل

موضوع حکمت 227 نهج البلاغه

نشانه خردمندى

(اخلاقى)

ترجمه مرحوم فیض

227- به امام عليه السّلام گفتند خردمند را براى ما وصف كن پس آن حضرت (در نشانه خردمند) فرمود

1- خردمند كسى است كه هر چيز را بجاى خود گذارد (بگويد آنچه سزاوار است و بجا آورد آنچه شايسته است) گفتند نادان را براى ما بيان فرما فرمود: بيان كردم (سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» فرمايد:) يعنى جاهل كسى است كه هر چيز را در جاى خود نگذارد، پس بيان نكردن (امام عليه السّلام) صفت او را براى او صفت است از آنجا كه وصف او بخلاف وصف عاقل است.

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1191)

ترجمه مرحوم شهیدی

235 [و او را گفتند خردمند را براى ما بستاى فرمود:] خردمند آن بود كه هر چيزى را به جاى خود نهد. [پس او را گفتند نادان را براى ما وصف كن، گفت:] وصف كردم. معنى آن اين است كه نادان آن بود كه هر چيز را بدانجا كه بايد ننهد، پس گويى ترك وصف، او را وصف كردن است چه رفتارش مخالف خردمند بودن است.]

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 400)

شرح ابن میثم

221- و قيل له عليه السّلام: صف لنا العاقل،

فقال ع هُوَ الَّذِي يَضَعُ الشَّيْ ءَ مَوَاضِعَهُ- فقيل: فصف لنا الجاهل، فقال: قد فعلت قال الرضى: يعنى أن الجاهل هو الذى لا يضع الشي ء مواضعه فكأن ترك صفته صفة له، إذ كان بخلاف وصف العاقل.

المعنى

عرّف العاقل بخاصّة من خواصّه، و لمّا كان الجاهل عديم ملكة العاقل كان تعريفه بما يقابل خاصّة العاقل تعريفا بالمناسب و هو خاصّة أيضا من خواصّ الجاهل.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 360)

ترجمه شرح ابن میثم

221- از امام (ع) پرسيدند خردمند كيست آن گرامى فرمود:

هُوَ الَّذِي يَضَعُ الشَّيْ ءَ مَوَاضِعَهُ- فَقِيلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ

ترجمه

«خردمند كسى است كه هر چيزى را به جاى خود قرار دهد.» گفتند: نادان را براى ما تعريف كنيد فرمود: «تعريف كردم».

شرح

سيد رضى مى گويد: معنى اين جمله امام (ع) آن است كه: جاهل كسى است كه هر چيز را به جاى خود نگذارد، پس گويا بيان نكردن صفت نادان، خود توصيف اوست، زيرا صفت او بر خلاف صفت داناست.

امام (ع) خردمند را به وسيله يكى از ويژگيهايش تعريف كرده است، و چون نادان، فاقد ويژگى داناست، پس تعريف نادان نقطه مقابل ويژگى خردمند، و در مقايسه با او همين نداشتن صفت خردمند، خود، يكى از ويژگيهاى نادان است.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 611)

شرح مرحوم مغنیه

234- (و قيل له: صف لنا العاقل) فقال: هو الّذي يضع الشّي ء مواضعه (فقيل فصف لنا الجاهل فقال): قد فعلت (يعني أنّ الجاهل هو الّذي لا يضع الشّي ء مواضعه فكأنّ ترك صفته صفة له إذ كان بخلاف وصف العاقل).

المعنى

ان تحديد أحد الضدين اللذين لا ثالث لهما كالعلم و الجهل و الليل و النهار هو تحديد للآخر بالمفهوم لا بالمنطوق، و يسميه علماء أصول الفقه بمفهوم المخالفة، و عرفوه بدلالة اللفظ على مخالفة حكم المسكوت عنه لحكم المنطوق به مثل إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ- 173 البقرة.

فالمنطوق به هنا تحريم ما ذبح على غير اسم اللّه، و المسكوت عنه تحليل ما ذبح على اسم اللّه، و لكن دل عليه اللفظ مفهوما لا منطوقا.. أما مفهوم الموافقة فهو دلالة اللفظ على موافقة الحكم المسكوت عنه لحكم المنطوق به بطريق أولى مثل «فلا تقل لهما أف» فإنه يدل على تحريم الضرب بالمفهوم، و هو موافق لحكم المنطوق، و من هنا سمي هذا بمفهوم الموافقة، و ذاك بمفهوم المخالفة.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 357)

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

الخامسة و العشرون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام

(225) و قيل له عليه السّلام صف لنا العاقل، فقال: هو الّذي يضع الشّي ء مواضعه، فقيل له: فصف لنا الجاهل، فقال: قد فعلت. قال الرّضيّ رحمه اللَّه: يعني أنّ الجاهل هو الّذي لا يضع الشّي ء مواضعه، فكأنّ ترك صفته صفة له، إذ كان بخلاف وصف العاقل.

المعنى

الجهل تارة يقابل بالعقل كما اعتبره الكليني قدّس سرّه، فعنون صدر اصوله في الكافي بقوله: كتاب العقل و الجهل، و تارة يقابل بالعلم كما هو المتبادر المعروف و قد وصف عليه السّلام العقل و حمل السئوال الثاني على ما يقابله فقال عليه السّلام: قد وصفت الجهل المقابل للعقل بتوصيف العقل، فاذا كان العاقل من يضع الشي ء مواضعه كان الجاهل من لا يضع الشي ء مواضعه إمّا بترك وضعه أصلا كمن ترك الصلاة رأسا، و إمّا بوضعه في غير موضعه كمن صلّى في الدار المغصوبة عالما عامدا، و الجهل المقابل للعقل بهذا المعنى غير الجهل المقابل للعلم، فانّه ربّما يكون عالما و يتعمّد عمل الخلاف.

و قد شرح المعتزلي هذا الكلام بما لا يناسب المقام، فيا ليت عقل و لم يضع الشي ء غير موضعه.

الترجمة

به آن حضرت عرض شد: خردمند را براى ما وصف كن، در پاسخ فرمود: خردمند آن كسى است كه هر چيزى را بجاى خود نهد، پس بأو گفته شد، جاهل را براى ما وصف كن، در پاسخ فرمود: وصف كردم.

  • بعلي گفته شد كه عاقل كيست گفت آن كس كه هر چه داند چيست
  • نهدش جاى خود كه مى شايدوانرهى را رود كه مى بايد
  • گفته شد وصف كن تو جاهل را گفت وصف كردمش براى شما

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص304و305)

شرح لاهیجی

(266) و قيل له (- ع- ) صف لنا العاقل فقال هو الّذى يضع الشّيى ء موضعه و قيل فصف لنا الجاهل قال فعلت يعنى و گفته شد مر او را (- ع- ) كه وصف كن از براى ما عاقل را پس گفت (- ع- ) كه عاقل كسى است كه بگذارد هر چيز را در مكان خود يعنى در انجائى كه سزاوار است بحسب عقل و شرع و گفته شد كه پس وصف كن از براى ما جاهل را گفت كه وصف كردم و چون كردن عاقل لازم دارد وصف كردن جاهل را زيرا كه نقيض عاقلست پس گويا گفت (- ع- ) كه جاهل كسى است كه گذارد چيزى را در غير موضع خود

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 313)

شرح ابن ابی الحدید

232: وَ قِيلَ لَهُ ع صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ- فَقَالَ هُوَ الَّذِي يَضَعُ الشَّيْ ءَ مَوَاضِعَهُ- فَقِيلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ قَالَ قَدْ قُلْتُ قال الرضي رحمه الله تعالى- يعني أن الجاهل هو الذي لا يضع الشي ء مواضعه- فكان ترك صفته صفة له- إذ كان بخلاف وصف العاقل هذا مثل الكلام الذي تنسبه العرب إلى الضب- قالوا اختصمت الضبع و الثعلب إلى الضب- فقالت الضبع يا أبا الحسل إني التقطت تمرة- قال طيبا جنيت- قالت و إن هذا أخذها مني- قال حظ نفسه أحرز- قالت فإني لطمته- قال كريم حمى حقيقته- قالت فلطمني قال حر انتصر- قالت اقض بيننا قال قد فعلت

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 19 ، صفحه ى 66)

شرح نهج البلاغه منظوم

[226] و قيل له عليه السّلام:

صف لنا العاقل، فقال: هو الّذى يضع الشّي ء مواضعه، فقيل صف لنا الجاهل، فقال: قد فعلت.

يعنى أنّ الجاهل هو الّذى لا يضع الشّي ء مواضعه، فكأنّ ترك صفته صفة له، إذ كان بخلاف وصف العاقل.

ترجمه

به آن حضرت عليه السّلام گفتند خردمند را براى ما وصف كن فرمود: كيست كه هر چيز را بجاى خود گذارد گفتند نادان را وصف فرمائيد فرمودند بيان كردم. سيّد رضى ره گويد: يعنى نادان كسى است كه هر چيز را بجاى خود نگذارد، گوئى ترك وصف نادان صفت دانا است، زيرا بر خلاف وصف دانا است.

نظم

  • ز وصف مرد دانا جمع اصحاببپرسيدند از آن شمع احباب
  • بگفت عاقل بود آن كس كه هر چيزبجاى خويش بگذارد تمييز
  • بگفتندش كه نادان را نشان چيستبگفتا جاى پرسيدن از آن نيست
  • بوصف مرد دانا در چو سفتمهمان دم وصف نادان نيز گفتم
  • بعكس كار دانشمند عاقل بود افعال زشت مرد جاهل
  • سخن در وصف دانايان ضرور استز بحث و دقّت آن نادان بدور است

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10 ص 11)

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

حکمت 139 نهج البلاغه : علمى، اخلاقى، اعتقادى

موضوع حکمت 139 نهج البلاغه درباره "علمى، اخلاقى، اعتقادى" است.
No image

حکمت 445 نهج البلاغه : راه غرور زدایی

حکمت 445 نهج البلاغه به موضوع "راه غرور زدایی" می پردازد.
No image

حکمت 289 نهج البلاغه : ضرورت عبرت گرفتن

حکمت 289 نهج البلاغه به موضوع "ضرورت عبرت گرفتن" می پردازد.
No image

حکمت 423 نهج البلاغه : اقسام روزی

حکمت 423 نهج البلاغه به موضوع "اقسام روزی" اشاره دارد.
No image

حکمت 127 نهج البلاغه : ضرورت ياد مرگ

حکمت 127 نهج البلاغه موضوع "ضرورت ياد مرگ" را بیان می کند.
Powered by TayaCMS